گاهی آموس اوز، رماننویس اسرائیلی را، حامی فلسطینیان و مخالف سیاست شهرکسازی در کرانه باختری رود اردن معرفی کردهاند. «یهودا»، رمان جدید او که ترجمه آلمانی آن را انتشارات «زورکامپ» چاپ کرده، با بحثهایی در مورد روند صلح خاورمیانه همراه شده. این رمان بیانی گیرا دارد و مفهوم «خیانت» برای فهم آن مهم است.
شخصیتهای اصلی آن گِرشوم والد، پیرمردی ۷۰ ساله، آتالیا، عروس ۴۵ سالهاش و جوانی دانشجو به نام شموئیل اَش هستند. شموئیل کمی بعد با دو شخصیت نخست همخانه میشود. داستان در زمستان سال ۱۹۵۹ در خانهای قدیمی در شهر بیتالمقدس رخ میدهد. فعالیتها و گفتوگوهای روزمره میان شخصیتها، تاریخ اسرائیل و تا حدی عشق دستمایههای نویسنده هستند. در این بین، زندگی شخصی، سیاسی و مذهبی این سه نفر با یکدیگر پیوند پیدا میکند.
شموئیل در وضعی بحرانی به سرمیبرد: دوست دخترش برای ازدواج با مرد دیگری او را رها کرده و شموئیل نمیتواند پایاننامه تحصیلیاش را آنطور که میخواهد پیش ببرد و کمکهزینه خانوادهاش را هم از دست میدهد. او تحصیل را رها و پس از کمی جستوجو، کار مراقبت از مردی سالخورده را آغاز میکند.
گفتوگوی دو نسل
گرشوم و دانشجوی جوان در شبنشینیهایشان در مورد تاریخ یهود، سیاست و موضوعهای بسیار دیگری صحبت میکنند. صاحبان خانه دردی مشترک دارند: میشا، همسر آتالیا و پسر گرشوم در جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ کشته شده. این واقعه به شکلی نمادین بار دیگر پرسشی را پیش میکشد که همواره مطرح بوده: درگیری فلسطینیها و اسرائیلیها که در تاریخ معاصر خاورمیانه و مناسبات آن تأثیری منفی داشته، چند دهه دیگر ادامه خواهد داشت؟
شموئیل میفهمد که آتالیا دختر شئاتیل آبرابانل، از مخالفان سرسخت تأسیس کشور اسرائیل و منتقد رسمی داوید بن گوریون، اولین نخستوزیر اسرائیل است. به دلیل ارتباطهای بسیار با اعراب پدر او را «خائن» خواندهاند. از این زاویه، شخصیت غایب روایت، به یهودای اسخریوطی در کتاب مقدس نزدیک میشود. با این تفاوت که او نه به مسیح، بلکه به آنچه برای دولت اسرائیل مقدس به نظر میرسد، به موجودیت اسرائیل، خیانت کرده است.
به نوشته هفتهنامه «اشپیگل»، نویسنده پیشتر گفته که خود او را نیز بارها در زندگیاش از جمله برای حمایت از راه حل دو کشور مستقل در درگیریهای خاورمیانه «خائن» نامیدهاند. این صفت را اولین بار زمانی به او دادهاند که هشت سال داشته. زمانی که سرزمینهای فلسطینی در اشغال نیروهای بریتانیایی بودند. در آن زمان، او به گفته خودش، به افسری انگلیسی چند کلمه زبان عبری یاد داده و در عوض از او زبان انگلیسی یاد گرفته بود.
آرمانگرایی غایب
با پیگیری داستان مشخص میشود که مخالفت شئاتیل آبرابانل با اولین نخستوزیر اسرائیل شعارگونه نبوده است. هر چند او درگذشته، اما پیرمرد و عروساش ذهنیت آرمانگرای شئاتیل را برای دانشجوی جوان توضیح میدهند. او آرمانگرای غایب یا به بیان دیگر، نوعی آرمانگرایی غایب در بحران خاورمیانه است. شئاتیل مرزبندیهای دولتی را نمیپسندیده، طرفدار همزیستی اعراب و اسرائیلیها و معتقد بوده که طرفهای درگیر باید بهتر همدیگر را بشناسند تا بتوانند با هم کنار بیایند.
گذشته از این، او گفته و باور داشته که جهان بدون دین، کمجنگتر است و دینها هسته اصلی فاجعه هستند: «یهودیت، مسیحیت و اسلام از مداومت شفقت و رحمت را تنها تا زمانی وعظ میکنند که خودشان قدرت، زنجیرهای زندان، شکنجهگاه و چوبه دار را در اختیار نداشته باشند… جهان بدون ادیان و انقلابها البته ممکن بود جنگهای کمتری را تجربه کند.»
با ادامه بحثها، شموئیل و آتالیا نیز به یکدیگر نزدیکتر میشوند و به نظر میرسد که این زن درگیر فعالیتی امنیتی برای دولت اسرائیل باشد. او با همسرش میشا در کنار پدرانشان در همان خانه زندگی میکردهاند. در عین حال، شرلوم در باره آتالیا به شموئیل جوان توصیهای میکند: «عاشق او نشوید! شما قدرتاش را ندارید.»
بازنگری سیاست و دین
در گفتوگوها میان نمایندههای دو نسل قدیم و جدید، تأسیس اسرائیل هم مطرح میشود: با اشاره به اعلام استقلال اسرائیل در سال ۱۹۴۸ پس از جدایی از سرزمینهای فلسطینی که تحت قیمومیت بریتانیا بودند. روندی که با انتشار اعلامیه بن گوریون باعث از دست رفتن زمینهای فلسطینیان و آغاز جنگ میان اعراب و یهودیان نیز شد.
بحثهای طولانی با میانپردهها و گسستهایی مانند پرداختن نویسنده به رابطه شموئیل با آتالیا، تصادف دانشجوی جوان و بیماری گرشوم همراه است که شموئیل در ازای دستمزدی نگهداری او را پذیرفته است. با وجود این در پایان داستان، بعد از چهار ماه شموئیل خانه پیرمرد را ترک میکند.
بازتفسیر دو شخصیت یهودا و مسیح در حین گفتوگوی شخصیتهای رمان قابل توجه است: شموئیل که به دین باور ندارد میگوید مسیح در اصل یهودی اصلاحطلبی بوده که با گروهی از عالمان این دین درافتاده و یهودای اسخریوطی، از حواریون او، در اصل با خیانت خود، مسیحیت را بنیان گذاشته و دشمن آن نیست. این شاگرد مسیح باعث میشود او را به صلیب بکشند، صلیبی که بعدها نشان مسیحیت میشود. با این حساب، بدون مصلوب شدن مسیح، مسیحیت و «قربانی شدن مسیح برای نجات بشریت» اصلاً وجود میداشت؟
میتوان پردازش و محتوای گفتوگوها را در رمان یهودا پیشنهادی برای بازخوانی خیانت به دیدگاه مسلط و بازاندیشی سیاست حاکم در روند درگیریهای خاور میانه نیز تفسیر کرد. بهخصوص با مبنا قرار دادن این شاهد که نویسنده زمانی در سخنرانیای در شهر هامبورگ گفته بود: «گاهی خائن درست همان کسی است که جرأت تغییر را دارد. خائن از دید کسانی که نمیخواهند خودشان را تغییر بدهند، از تغییر میترسند، از تغییر متنفرند.»
من این جمله را قبول ندارم که “جهان بدون دین کم جنگ تر است و دین ها هسته اصلی فاجعه هستند”. جنگ های امپراطوری روم، ناپلئون و دو جنگ جهانی اول و دوم اصلا ربطی به دین نداشت. اساسا جنگ ها به دلیل تضاد منافع آدم ها رخ می دهند. مساله این است که انسان ذاتا خودخواه است ولی بعضی آدم ها غریزه خودخواهی شان حد و مرزی ندارد. حال اگر این افراد خودخواه به قدرت برسند برای کسب قدرت و ثروت بیشتر جنگ راه می اندازند. بعضی افراد بسیار خودخواه، حریص و طماع هستند و برای کسب قدرت و ثروت بیشتر جنگ راه می اندازند و آدم می کشند. برایشان حقوق بشر یا حتی جان بقیه انسان ها اهمیتی ندارد. به نظر من نقطه اشتراک بین سارق مسلح، گروه های مافیایی، دیکتاتورها و سیاستمدارهای جنگ طلب خودخواهی لجام گسیخته است. افراد جنگ طلب از دین فقط برای توجیه و مخفی کردن انگیزه اصلی جنگ و همچنین ترغیب اتباع کشور به جنگ و کشتن یا کشته شدن سوء استفاده ابزاری می کنند.
آرش / 08 March 2015
مروری داشتم در سایت روزنامه نگار و فیلمساز شجاع و با شرف محمد نوریزاد که یک تنه با رژیم آدمخوار اسلامی با تحمل زندان، شکنجه، تهدیدها و کتک خوردن ها مبارزه میکند وبیهوده منتظرحرکتی و جنبشی از لشگر «روزنامه نگاران»، «مفسران»، «فعالین حقوق بشر»،…….شجاع خارج نشین دررساندن صدای این مرد نازنین به گوش جهانیان . وبجای آن چسبیده اند به یک چپی افراطی با افکار بیمارگونه که مورد تنفر اکثریت مردم اسرائیل است. دست مریزاد لشگر «روزنامه نگاران»، «مفسران»، «فعالین حقوق بشر»،…….بسیار، بسیار و بسیارشجاع خارج نشین.
Behrouz / 08 March 2015
خوانندهی گرامی «بهروز»،
❊ ضمن احترام به تلاشهای خستگیناپذیر آقای محمد نوریزاد، صدای ایشان را رسانهها و دیگران به گوش مخاطبان رساندهاند، میرسانند و خواهند رساند. با جستوجویی در اینترنت این را خواهید دید.
❊ میان فعال سیاسی، فعال حقوق بشر و روزنامهنگار / رسانهنگار در کشورهایی که شرایط زندگی در آنها استاندارد است، تفاوت بسیار مشخصی وجود دارد. اما مرزهای این فعالیتها در بعضی کشورها که بار کنش سیاسی و مدنی بر دوش روزنامهنگار افتاده، بسیار کمرنگ شدهاند. نمیشود از هر کسی که با رسانهای همکاری میکند، خواست تبدیل به فعال سیاسی شود یا از راه مصاحبه و گزارشنویسی همیشه و همه جا به حقوق بشر و دگراندیشان در داخل ایران اشاره کند، هرچند که این نکته در گزارش بالا در قالب اشاره به دگراندیشی نسبت به «دیدگاه حاکم» رعایت شده است.
❊ نویسندهی این متن جزو آن «لشکر! روزنامهنگاران» و «فعالان حقوق بشر» مورد نظر شما نبوده، سعی کرده بدون هیاهوهای رایج در چارچوب امکاناتی که داشته، صدایی را که باید، به گوش کسانی که باید آن را بشنوند، برساند. از جمله پس از تقلب انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در پارلمان اروپا توجه به وضعیت حقوق بشر و زیان صدور تجهیزات امنیتی برای حکومت ایران و استفاده از آن تجهیزات علیه جامعهی مدنی را پیگیری کرده است. اگر وقت داشتید این متنها را بخوانید و بدون تحقیق، در مورد کسی که فقط اسم او را میدانید، قضاوت نکنید. ف / س
http://dw.de/p/K5tJ
http://dw.de/p/IwyO
http://iranjournal.org/politik/wir-diskutieren-und-kritisieren-die-menschenrechtslage-im-iran
http://www.dw.de/schaake-menschenrechtsdialog-neu-starten/a-17305749
نویسندهی گزارش / 26 March 2015