مردی در تهران پس از به قتل رساندن همسر و دختر ۱۲ سالهاش، با شليک گلوله به زندگی خود نيز پايان داد.
روزنامه شهروند روز پنجشنبه ۲۰ آذرماه گزارش داد که اين مرد در نامهای پيش از قتل نوشته: «با همه امکاناتی که داشتيم، نمیتوانستيم خانواده خوشبختی باشيم.»
روزنامه اعتماد اما روايت ديگری از اين نامه کوتاه دارد و گزارش داده که اين مرد «خطی بزرگ بر آرزوهای زن و فرزند کشيده و نوشته به خاطر اختلافات خانوادگی، به اين زندگی پايان میدهد.»
اين قتل عصر روز سهشنبه ۱۸ آذر در يک مجتمع مسکونی در پاسداران تهران رخ داده است.
بهگفته مقامهای پليس، ۳۰ درصد قتلها در ايران خانوادگی است که قاتلان به دليل «مسائل ناموسی، خيانت و اختلافهای مالی» مرتکب قتل شدهاند. قتلهای خانوادگی، در دستهبندی مربوط به قتلهای کشور، بيشترين آمار را به خود اختصاص داده است.
برادر این فرد که نامش اعلام نشده، گفت: «عصر بود که برادرم با من تماس گرفت و گفت میخواهد خود و خانوادهاش را از اين زندگی خلاص کند.»
اين گزارش میافزايد: «مرد جوان به سرعت به سمت خانه برادرش حرکت کرد اما کار از کار گذشته بود.»
بهگفته حسينپور، بازپرس کشيک دادسرای جنايی، در تحقيقات نخستین مشخص شد که «چندی پيش اختلافهای خانوادگی، رابطه زن و مرد خانواده را تيره کرده و زن جوان را تا مرز جدايی از همسرش کشانده است با اين حال واکنش مرد خانواده، هولناکتر از آنی بود که بتوان تصور کرد.»
وی میگويد: «مرد ٣٦ ساله با تهيه يک قبضه اسلحه کلت کمری در حالی که با همسرش در خانه تنها بود و دختر ١٢ سالهاش در مدرسه حضور داشت، نقشه هولناک خود را به اجرا گذاشت.»
اين مرد ۳۶ ساله پس از آنکه همسرش را به قتل میرساند، منتظر دخترش ياسمين میشود تا از مدرسه برگردد.
روزنامه شهروند مینويسد: «ياسمين که به خانه میآيد هرگز تصور نمیکند که پدرش با يک اسلحه در کمين اوست. پلاستيک خوراکیهايش را در دستانش نگه داشته و به سمت اتاقش میرود، پدر اما سايهبهسايه تعقيبش میکند، هنوز کيفش در دستش است که ناگهان با شليک گلوله پدرش قبل از هر واکنشی به کام مرگ فرو میرود.»
اين مرد پس از اينکه دخترش را به قتل میرساند، به کنار جسد همسرش میرود و با شليک گلولهای به زندگی خود نيز پايان میدهد.
تزلزل در روابط خانوادگی
سعيد خراطها، آسيبشناس و مدرس دانشگاه در مورد اين قتلعام خانوادگی در خانوادهای که مشکلات مالی نداشتهاند، گفته است: «رفاه تنها بهمعنای سرمايه و قدرت مالی بالا نيست. رفاه در سلامت جسم و روان، همراه با فاکتورهای اخلاقی و اجتماعی معنا پيدا میکند. وقتی در روابط خانوادگی اعتماد، صداقت، تفاهم و تحليل از بين میرود، رفاه در روابط خانوادگی دچار تزلزل خواهد شد.»
بهگفته او«گاهی رفاه اقتصادی زمينهساز طلاقهای عاطفی، خيانتها، سوءمصرف موادمخدر و بحرانهای روانی خواهد شد.»
اين آسيبشناس مسائل اجتماعی گفت: «در اين مورد هم با توجه به اينکه هنوز زوايای مبهم اين حادثه فاش نشده است نمیتوان نظر قطعی داد، اما چيزی که از آغاز طراحی قتل و فاصله زمانی بين قتل اول و دوم رخ داد نشان میدهد قاتل ساعتهای بحرانی را سپری کرده که به احتمال زياد در همه اين لحظات از لحاظ روانی دچار بحران غيرقابل کنترلی بوده است.»
خراطها میگويد: «بعضی اوقات از خيلی از مردم مرفه میشنويم که حاضرند همه زندگیشان را بدهند اما يک خانواده مستحکم بر مبنای روابط انسانی و عاطفی داشته باشند.»
در این خبر, جناب خبرنگار بدون تحقیق و بررسی فورا و عجولانه مسائل “ناموسی و خیانت” را مطرح کرده.
در حالیکه خود جناب خبرنگار میدانند که این جور کلمات در فرهنگ بسته و افکار پوسیده مردم ایران چقدر خطرناک است, و بازماندگان را آزرده میکند.
جناب خبرنگار, با توجه به فرهنگ بسته و افکار پوسیده و تعصبات قرون وسطائی مردم ایران اول تحقیقات کافی بکن و بعدا نظر بده.
من یکی از نزدیکان مقتول هستم. ایشان “مریم” مثل گل مریم پاک و مقدس بودند. دختر خردسال هم “یاسمن” طبیعتا معصوم بودند.
این آقای قاتل, مشکل روانی داشته و مواد مخدر هم مصرف میکرده. در خانه هم اسلحه داشته. بارها و بارها خواسته که همسرش را بکشد.
پدر و مادر مریم, مریم را تشویق میکردند که از این مرد جدا شود. اما مریم میگفت در محیط و فرهنگ ایران یک زن مطلقه با دختر جوان انگشت نما میشود و هزاران حرف و چشم به دنبالش خواهد بود و این بچه در زندگی بدبخت خواهد شد….
این آقای قاتل, در محیط کار و بیرون از خانه خوب و موفق بوده. اما در خانه, اکثرا مریم و دخترشان را آزار میداده و پرخاشگر بوده و تهدید میکرده که اگر به کسی این مسایل را بگویند همه را خواهد کشت. مریم هم میترسید که این مطالب را با پلیس در میان بگذارد. پدر و مادر مریم هم به خاطر جان مریم و یاسمن میترسیدند که به پلیس گزارش کنند.
پدر و مادر مریم به این مرد گوشزد کرده بودند که اگر دست از آزار مریم بر ندارد طلاق دخترشان را خواهند گرفت.
بله جناب خبرنگار, به هیچوجه در این داستان مسایل ناموسی و خیانت مطرح نبوده. علت فقط مشکل روانی آن مرد بوده. اول حرفها را مزه مزه کن بعد بیار بیرون. با توجه به فرهنگ بسته و افکار پوسیده و تعصبات قرون وسطائی مردم, شما با بکار بردن این کلمات بازماندگان را در شرایط سخت قرار میدید.
حسین نظریان / 11 December 2014
واقعا وحشتناکه.
مهدیه / 11 December 2014
این قسمت از دیدگاه جناب نظریان موافقم ک خبرنگار ویا نویسنده هر کسی ک هست نباید قبل از محرز شدن دلیل این کار دلیل بیان کند چون واقعا عواقب و عوارض این نوع پیش داوری بر زندگی ما ایرانیا بسیار تاثیر گذار هست،به این خاطر هم گفتم با مقداری از دیدگاش موافقم چون از دیگر جزییات آگاهی ندارم
یوسف جوانمردی / 12 December 2014
آقای نظریان
شما یکبار دیگر مطلب را با دقت و بدون پیش داوری بخوانید تا برای شما رفع سوتفاهم شود.
در هیچ جای این مطلب گفته نشده است که قربانیان این جنایت انحرافی داشته و یا گناهی مرتکب شده و یا مقصر بوده و یا مسائل ناموسی در میان بوده است.
نویسنده مطلب فقط از قول پلیس به یک آمار کلی اشاره میکند بدون آنکه بخواهد این دو مطلب را به هم ارتباط دهد و یا از آن نتیجه گیری اخلاقی بگیرد. و آن نقل قول این است: ” بهگفته مقامهای پلیس، ۳۰ درصد قتلها در ایران خانوادگی است که قاتلان به دلیل «مسائل ناموسی، خیانت و اختلافهای مالی» مرتکب قتل شدهاند ”
شما چرا به 70 در صد دلایل دیگر برای قتل ها فکر نکردید؟
نویسنده از قول حسینپور، بازپرس کشیک دادسرای جنایی ، به اختلافات خانوادگی اشاره میکند که ” زن جوان را تا مرز جدایی از همسرش کشانده است ” و این نکته به خودی خود گویای این مطلب است که مسئله ناموسی و خیانت در میان نبوده است و مقتول قصد طلاق داشته و اگر از حمایت کافی برخوردار بود چه بسا امروز زنده بود.
اگر کسی قرار است در اینجا توبیخ شده و مورد نکوهش قرار گیرد فرهنگ مرد سالاری ماست و قوانین پوسیده قرون وسطائی اسلامی و ضد زن که مرد را بر جان و مال یک زن حاکم میکند.
شما خودتان اصل مطلب را بیان کردید ، بقول خود شما: مریم میگفت در محیط و فرهنگ ایران یک زن مطلقه با دختر جوان انگشت نما میشود و هزاران حرف و چشم به دنبالش خواهد بود و این بچه در زندگی بدبخت خواهد شد….” این حرفها و نگرانیها در یک کشور مترقی که حقوق زن و مرد از دید قانون یکی است کاملاّ بی جا و بی مورد است.
متاسفانه تا زمانی که ” قوانین ضد زن ” در کشور ما وجود دارد و در دادگاههای ما به آن ارجاع میشود، و نگاه جامعه نسبت به زن این است که او موجودی است ” ضعیفه ” و ” مادر بچه ها ” و ” وظیفه اش تشکیل خانواده و رفع نیازمندیهای همسرش میباشد” ما هر روز شاهد چنین فجایعی خواهیم بود.
مومن / 12 December 2014
خانواده مقتول دوست و همسایه ما بوده اند . بسیار محترم و دوست داشتنی. موضوع اینجاست که در اینجا کسی به داد مردم نمی رسد . شما امروز به کلانتری بروید و بگوئید کسی شما را تهدید به قتل میکند و عکس العمل را ببینید . جان مردم در اینجا بی ارزشترین چیز است .
محمد / 13 December 2014