بهمن فرسی: هنوز صدایی از چاهی برنیامده
۴۰ سال پس از انتشار «هفاایستوس»، اینک بهمن فرسی، نمایشنامهنویس، داستاننویس، شاعر، پیکرتراش و نقاش مدرنیست ایران با قصه «آآآن»، دومین تجربه داستاننویسیاش (یا به قول خودش دومین ارتکاب) در قلمرو داستانِ مصور برای کودکان را در لندن منتشر کرده است.
به همین مناسبت روز شنبه ششم دسامبر، کتابخانه مطالعات ایرانی در لندن، میزبان بهمن فرسی بود تا درباره ادبیات کودک در ایران سخن براند و بخشهایی از قصه «آآآن» را بخواند. سرمای سوزناک لندن باعث نشد که مشتاقان بهمن فرسی این فرصت کمیاب را برای دیدار با نویسنده محبوبشان و شنیدن قصهای با صدای گرم او از دست بدهند. با این حال، چنانکه انتظار میرفت، تعداد نه چندان پرشمار حاضران این مجلس نشان داد که ایرانیان مهاجر ساکن لندن، میانه چندانی با اینگونه برنامهها و رویدادهای ادبی و هنری ندارند و اولویتهای آنها چیز دیگری است.
در ابتدای این جلسه، دکتر ماشاءالله آجودانی، نویسنده، پژوهشگر، مورخ و رئیس کتابخانه مطالعات ایرانی لندن، به عنوان میزبان برنامه، طی سخنان کوتاهی به معرفی بهمن فرسی پرداخت و گفت: «من همیشه فکر میکردم بهمن فرسی کار اصلیاش نمایشنامهنویسی و داستاننویسی و شعر است ولی واقعیت این است که فرسی کار مهم دیگرش نقاشی است که ما در همین کتابخانه، دو سه بار کارهایش را به نمایش گذاشتیم.»
به گفته آجودانی، بهمن فرسی در هر قلمرویی که کار کرده، کارهایش نمونه و درخشان بوده است.
ماشاءالله آجودانی آنگاه از همسر بهمن فرسی خواست که قصه جدید او را به حاضران معرفی کند. خانم فرسی نیز گفت: «این کتاب را فرسی برای کودکان و نوجوانان نوشته. من بیشتر از هر کتاب دیگری همراه این کتاب بودهام و دیدم چطور وقتی گره میخورد، بهمن بسته و منقبض میشد و وقتی راه میافتاد، بهمن نیز راحت و باز و خوشحال از تویش رد میشد. این کتاب، کتاب بسیار سادهای است که از دل یک نویسنده بیرون آمده و امیدوارم همانطور به دل مخاطبان آن بنشیند.»
به گفته خانم فرسی پدید آمدن این کتاب ۴۰ سال طول کشیده چون فکر اولیه و نطفهاش با به دنیا آمدن پسرشان شکل گرفت اما سالها طول کشید تا به شکل کنونی ارائه شد.
پس از آن بهمن فرسی سخنان خود را با ارائه مقدمهای کوتاه در تعریف انواع ادبیات کودک و پیشینه این نوع ادبیات در ایران آغاز کرد. به گفته فرسی، ادبیات کودک در دو قلمرو میتواند بررسی شود: «نخست ادبیات گفتاری و خانگی که خالق و پروردگار آن پدران و مادران و آدمبزرگهای سببی و نسبی در چهاردیوار خانه و خانوادهاند. دوم ادبیات نوشتاری و خواندنی که محصول آن از زیر قلم نویسندگان بیرون میآید.»
بهمن فرسی ادبیات گفتاری کودک در ایران را در مقایسه با سرزمینهای دیگر پربار و آفریننده خواند اگرچه به گفته او این نوع ادبیات نیز اکنون تحت تأثیر امواج تمدن و تکنولوژی تصویری مثل فیلم و بازیهای کامپیوتری فروکش کرده است. به گفته فرسی کوششها و حضور قصهگویان محبوب و مسلطی چون صبحی در رادیو و خانم عاطفی در تلویزیونِ زمان شاه، نیز نتوانست پیامد سازنده و ماندگاری برای ادبیات کودکان در ایران داشته باشد.
فرسی آنگاه با اشاره به حرکت تاریخی و تدریجی جامعه ایران به سوی مدرنیسم، غربستیزی را عامل طرد هر گونه ندای نوخواهی در جامعه ایرانی خواند و گفت: «وقتی پبشرفت و پسرفت جامعه و خرج شدن تمدن در چهارسوق آن پیش میآید، معمولاً کاسه کوزه را بر سر غرب میشکنند و انحطاط یا اعتلای حقیقی یا مصنوعی جامعه زیر برچسب غربزدگی خلاصه شده و به بهانه حفظ سنن و باستانیات هرگونه صدا و ندای نوخواهی طرد میشود. بنابراین بگذارید این انگِ فراوان خلق شده غربزدگی را تا کنیم و بگذاریم در صندوقخانه بازنشستگان.»
به گفته فرسی: «ما غرب داریم اما تمدن غربی نداریم. تمدنی که غرب امروز سوار بر قله آن است، در واقع برآمده از دانش و تجربه شرق و غرب و شمال و جنوب این شلغم زیبا تحت عنوان کره زمین است و متعلق به تمامی آدمیزاد است. غرب ننشسته از خودش سکه تمدن بزند و رایج کند. آدمیزاد بر پهنه خاک کوشیده و تمدن امروز را به هم تافته است.»
بهمن فرسی در بخش دیگری از سخنان خود به موضوع ترجمه آثار ادبی نویسندگان غرب به زبان فارسی به سفارش مؤسسات نشر دولتی و مستقل پرداخت. به گفته فرسی، ۹۵ درصد تولیدات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، و مرکز نشر آموزشی در دوران پهلوی، ترجمه آثار نویسندگان غربی بوده است. به اعتقاد فرسی، مسئله زبان که از اصول مهم کار ترجمه برای کودکان باید باشد در ترجمههای فارسی این دوره به صورت «سازنده و پالایشگر» مشهود نیست و «مترجمان کودک با دانش زبانی زیر متوسط، بسته به ذوق و سلیقه شخصی، گونهای زبان درهم را به کار میگیرند تا چرخه تولید کتاب کودک بچرخد.»
فرسی در مورد تولیدات داخلی در زمینه ادبیات کودک در این دوره گفت: «تولید نویسندگان داخلی هم که دست بالا به ۲ تا ۳ درصد کل تولید میرسد، همچنان سرگشته واژگان، سرگشته عمق و سطح موضوع، فانتزی و واقعی و گیر و دار تصویر و مصورسازی و صفحهآرایی و سفیدی و سیاهی و ریزی و درشتی است و هنوز صدایی از چاهی برنیامده است.»
فرسی، زبان و موضوع قصههای کودکان را مهمترین نارساییهای ادبیات کودکان در ایران دانست و در اینباره گفت: «اگر ما میتوانستیم روی زبان ادبیات کودک در ایران کار کنیم شاید این به مدد زبان فارسی هم میآمد. یکی از شگردهای من در همین داستان “آآآن” این بود که از شگرد قصهگوهای خانگی استفاده کردم که وقتی قصهای را برای بچهها تعریف میکردند افعال را به یک واو ختم میکردند مثلاً میپره و از در رد میشه و میخوره و…»
به گفته فرسی، اینکار، یک نوع موسیقی کلامی ایجاد میکند که باعث جلب توجه بچه شده و او نیز این را در قصه خود به کار بسته است.
بهمن فرسی «ماهی سیاه کوچولو» نوشته صمد بهرنگی را موفقترین کتاب کودک در ایران دانسته و گفت: «در تمام تاریخ ۳۷ ساله (عصر پهلوی)، یگانه داستانِ به اطراف و اکناف سفر کرده ما داستانِ ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی است که آن هم بیشتر به مدد تب سیاسی روز به اقبال عام میرسد و از بابت ساختار و جان کلام، ماهی سیاه کوچولو، کم و کیف هوشمند و روان و رونده ندارد. حتی نویسنده آن هم نمیتواند به ماهی سیاه کوچولوی دومی دست پیدا کند.»
فرسی موفقیت ماهی سیاه کوچولو را بیشتر به خاطر «سادگی و حتی سادهلوحانه بودن آن» دانست.
قصهخوانی و رونمایی کتابِ «آآآن» نوشته بهمن فرسی در لندن (عکسها: پرویز جاهد)
[metaslider id=192476]
بهمن فرسی پس از پایان سخنان خود، بخش از قصه «آآآن» را برای حاضران در مجلس قرائت کرد؛ قصهای که اینگونه آغاز میشود: «خیلی دلم میخواست یک قصه برای بچهها بنویسم. برای بچهها به معنی کودکان، و برای بروبچهها به معنی آدمبزرگها. آرزوی قصه توی دلم میجوشید، اما خود قصه پیش نمیآمد. بعله، میتوانستم خیلی آسان، مثل بیشتر قصهها، با یکی از آن یکی بود یکی نبودها شروع کنم تا ببینم چه پیش میآید. اما دوست نداشتم قصه من با یک سرِ تکراری و تنِ معمولی پا بگیرد و راه بیفتد.» (بهمن فرسی. آآآن. نشر پندار. لندن. ۲۰۱۴)
بعد از قصهخوانی فرسی، ماشاءالله آجودانی از او پرسید: «چرا هنوز بعد از بیش از صد سال نتوانستیم ادبیات واقعی کودک خلق کنیم، ادبیاتی که با گذشته و تاریخ و زندگی امروز ما مرتبط باشد؟»
بهمن فرسی در پاسخ گفت: «ما در زمینه قصه برای کودکان در شاخه خانگی قویتر بودیم اما متأسفانه مؤسسات نشر رسمی و دولتی مثل کانون و مرکز نشر آموزشی و بنگاه ترجمه و نشر کتاب که میتوانستند در کار ادبیات کودک مؤثر باشند، به علت بیبرنامگی، کار مؤثری نکردند. اینها خیلی هم پرکار بودند اما مثلاً در حوزه زبان، هیچ تحولی در کار آنان نمیبینم. یکی از کارهایی که کانون میتوانست در آن مفید باشد همین کتاب بود منتها کانون کارش به طرف فیلم “های جک” شد. فیلمها هم فیلمهای انیمیشن نبود که میتوانست برای کودکان مفید باشند، بلکه بیشتر فیلمهای سطح بالا و هنری بود.»
به گفته فرسی، «کانون پرورش فکری الان هم با حفظ عنوان سابقاش در ایران خیلی فعال است و بیش از ۲۰۰۰ معلم و ۶۰۰ کتابخانه دارد و برای بچهها کتاب تهیه میکند ولی اینکه چرا از تویش چیزی درنمیآید به خاطر محدودیتهاست و اینکه برنامه تعلیماتی برای کارورزان این کار وجود ندارد. نتیجه این شد که ما با وجود داشتن سابقه دراز ادبی و ذات فانتزی و تخیل در ایرانیها، در این زمینه پیشرفتی نداشته باشیم.»
او همچنین گفت: «من وقتی فهرست کتابهای جدید کانون را نگاه میکردم، دیدم هنوز کتاب خانم فریده فرجام که زمانی همسر بیژن مفید بود به نام “گل بلور و خورشید” را منتشر میکنند اما من تاکنون کسی را ندیدم که بگوید از این کار خوشش آمده و یا آن را برای بچهاش خوانده باشد.»
از بهمن فرسی پرسیدم که چرا کانون پرورش فکری که در زمینه تولید فیلم برای کودکان بسیار موفق بود و خیلی از فیلمسازان مطرح و موج نویی سینمای ایران مثل تقوایی، کیارستمی، بیضایی و دیگران با ساختن فیلم برای کودکان در کانون شروع کردند، در زمینه تولید ادبیات کودک، موفق نشد؟
فرسی در پاسخ گفت: «اینکه چرا در کانون، سینما پیش افتاد به دلیل ضعف مدیریت است که نتوانسته فعالیتهایش را کانالبندی کند. من آشناییام با کانون از زمانی شروع شد که آنها خواستند پروژه مربوط به کتابخانههای سیار را شروع کنند. آن موقع مؤسسه فرانکلین هم به کانون کمک میکرد و چون من در مؤسسه فرانکلین مدیر ارتباط با ناشران بودم از من خواسته شد که در مورد نشر کتابهای کودکان با کانون همکاری کنم. من دیدم که کانون فقط دارد برای کتابخانههای سیار کتاب میخرد تا به دهات و شهرستانها ببرند اما بسیاری از آن کتابها، آثار ترجمه شده بسیار ضعیفی بودند که به حق در بازار نشر مرده به حساب میآمدند اما چون برای ناشران صرف میکرد که کانون مثلاً ۳۰۰ نسخه از آنها بخرد، فوراً آن کتابهای مرده را دوباره چاپ میکردند. من به خانم امیر ارجمند که مدیر کانون در آن زمان بود گفتم اینکار را نکنید. این نوع ندانمکاریها باعث شد که مؤسساتی نظیر کانون که با هدف حمایت از تولید و ترویج داستانهای کودکان راه افتادند، نتوانند در جامعه اثری بگذارند.»
فرسی در ادامه گفت: «وقتی در کانون از من در مورد کارشان نظر خواستند به آنها پیشنهاد کردم که دنبال کارهای رشتهای و موضوعی بروند یعنی گفتم یک سرفصل پیدا کرده و نویسندهها را دستچین کرده و از آنها بخواهید برایتان کتاب تولید کنند. مثلاً پیشنهاد کردم که یک سلسله کتاب درباره اساطیر یونان و روم منتشر کنند و خودم نیز کتاب “هفاایستوس” را به عنوان نمونه نوشتم که درباره اسطوره صنعت و آتش است و از آن استقبال شد.»
از فرسی سوال شد که آیا کودکانه کردن ادبیات کهن مثل قصههای شاهنامه یا قصههای مولوی میتواند بخشی از نیاز جامعه ایران به ادبیات کودک را رفع کند؟
فرسی گفت: «از شاعر معروف انگلیس تی اس الیوت پرسیدند که آیا میتوان یک کلمه عامیانه را کنار یک کلمه فاخر کلاسیک گذاشت؟ گفت تو بگذار تا ببینم چگونه میگذاری. این است که اگر کسی بتواند از قصههای کهن ما مثلاً قصه بیژن و منیژه، روایتی برای کودکان دربیاورد، چه بهتر.»
فرسی در پایان این جلسه، یکی از راههای توسعه ادبیات کودکان را خواندن کتابهای قصه برای کودکان همراه با کتابخانههای سیار دانست. به گفته فرسی، تا زمانی که ما نویسندگان خبره در قلمرو کتاب کودک نداشته باشیم، سخن گفتن از ادبیات کودک فقط حلوا حلوا درباره آیندههای تابناک است و شیرینکاری در عرصه آن، تنها خواب و خیال خواهد بود.
بهمن فرسی کتاب «آآآن» را که به وسیله انتشارات پندار در لندن منتشر شده، به کودکان و «بر و بچهها»ی زمین پیشکش کرده است. این کتاب که با نقاشیهای فرسی مصور شده، قصهای فانتزی است که در آن راوی (نویسنده) در خوابش به سرزمینی خیالی به نام «ستاره» سفر میکند و در آنجا با دخترک زیبا و عجیبی به نام «آآآن» روبرو میشود که با حرفها و پرسشهای هوشمندانهاش، تصورات و ذهنیتهای راوی را به چالش میکشد: «من معنی آدم را نمیدونم. تو میتونی معنی آدم را به من بگی؟»
به گفته فرسی، «آآآن»، داستانی است تکرو که از یکسو برای کودکان که آدمبزرگها آنها را دست کم میگیرند و از سوی دیگر برای کودک قصهدوست و قصهخوانی که در درون همه ماست، نوشته شده و خردهکوششی است تا گفته شود که یک دانه انار تا پارهسنگی در اِوِرست، یا خشتی در منار جُنبان، یا پله برقی یک فروشگاه که روزانه هزاران تن بر آن سوار میشوند، میتوانند موضوع قصه باشند.
فرسی در توضیح علت انتخاب اسامی عجیب و خاصی مثل «آآآن»، «چی ی ی» و «کی ی ی» برای شخصیتهای قصهاش گفت: «یکی از چیزهایی که در قصه برای کودکان مهم است این است که بچه باید ببیند که تازه و عجیب و یگانه است. من در داستان “آآآن” از این بازیها کردم از جمله در انتخاب اسامی. یا اسم دو تا حیوان را گذاشتم “چی ی ی” و “کی ی ی”. تکرار حرف “ی” در آخر این اسمها یعنی اینکه باید به صورت کشدار خوانده شود. اینکار، باعث تحریک حس کنجکاوی بچهها میشود و این یکی از آن رگههای اعجابآفرینی و منحصر بفرد بودن در کار قصهنویسی برای کودکان است.»
در جایی از قصه «آآآن»، شخصیت قصه در توضیح اسمش به راوی میگوید: «اسم من ممکنه در خیلی زبانها باشه. حتا ممکنه که معناهاش به هم شباهت داشته باشه. اما خیلی وقتا پیش میآد که آآآن با آن، یا آن با آآآن اشتباه میشه.»
بهمن فرسی در مورد نحوه توزیع این کتاب در ایران و خارج از ایران گفت: «این کتاب از طریق آمازون و به صورت آندیماند قابل خریداری است اما چون در ایران از طریق آمازون نمیتوان کتاب خرید، شاید ناشر بخواهد آن را در ایران نیز منتشر کند.»
به گفته فرسی، ممکن است به زودی این قصه به صورت سی دی نیز با صدای خود او منتشر شود.
…یکی نیست به این عزیز بگه “اون که جوان مرگ شد وو رفت (صمد بهرنگی) و کلا چند سالی فرصت نوشتن نداشت تو که جای پیر دیر مایی ، همین کارت بیش از ۳۰ سال طول کشیده ! چرا خودت در زمینه ادبیات کودک کاری در خور تا کنون صورت نداده بودی ؟…”
amirshekaari / 11 December 2014
دوست عزیز
قرار نیست که هر کس اثری را نقد میکند خود نیز به خلق مشابه این اثر دست یازد.
و نه سزاست که نقد را با انتقاد به پرسش گرفت. بهمن فرسی شهامت این را داشته که در عرصه ای قلم سرایی کند که حوزه او نیست و کاری تولید نموده که سراغازی در حوزه ادبیات نوین کودک در ایران خواهد شد.
Mehr / 11 December 2014