النا پونیا توسکا، نویسنده ۸۲ ساله مکزیکی همراه با کریستینا پری روسی و ایزابل آلنده از مهمترین نویسندگان زن در کشورهای اسپانیاییزبان به شمار میآید. از او که به زندگی مردمان محروم و به بیعدالتی اجتماعی توجه خاص دارد، به عنوان وجدان بیدار مکزیک یاد میکنند. او گفته است: «من سانچو پانزای ادبیات هستم.»
النا پونیا توسکا در سال ۱۹۵۳ به عنوان روزنامهنگار شروع به کار کرد. او که از یک پدر لهستانیتبار فرانسوی و یک مادر مکزیکی متولد شده است، بعد از جنگ جهانی دوم در ۹ سالگی به مکزیک مهاجرت کرد و زبان اسپانیایی را فراگرفت.
اعتراض به کشتار دانشجویان تربیت معلم در مکزیک همچنان ادامه دارد. در روز جمعه ۲۱ نوامبر باز در مکزیکوسیتی دهها هزار نفر از مردم در یک حرکت اعتراضی به رهبری خانوادههای دانشجویان، دست به تظاهرات زدند. روزنامه «تاتس» چاپ آلمان با النا پونیا توسکا درباره این اعتراضات گفتوگویی انجام داده است. خلاصهای از این گفتوگو را میخوانید:
رمانی نوشتهاید درباره قتل عام دانشجویان در سال ۱۹۶۸. با این قتل عام، حکومت، نهضت دانشجویی مکزیک را سرکوب کرد. آیا قتل ۴۳ دانشجو در گوئرو آن حوادث را تداعی میکند؟
«مرگ» تنها شباهت بین این دو واقعه تاریخیست. قتل دانشجویان این بار کاسه صبر مکزیکیها را لبریز کرده است.
در سالهای گذشته همواره قتلعامهایی در مکزیک اتفاق افتاده. چرا فکر میکنید مفقود شدن ۴۳ دانشجو، اینبار منشأ تحولاتیست؟
اینبار رسانهها خبرها را بازتاب میدهند و حرکتهای اعتراضی شکل گرفته است. مشارکت اجتماعی هم افزایش پیدا کرده. من نویسنده خوشبینی هستم و مکزیک را هم دوست دارم. به جوانان امید دارم. جوانان تظاهرات باشکوهی برگزار کردهاند. اغلب هم عاری از خشونت. گمان میکنم تازه این اول کار است. مکزیک بیدار شده است. مکزیکیها خواهان تغییر وضعیت کشورشان هستند.
شما به عنوان نویسنده چه وظیفهای در این بین برای خودتان قائلاید؟
وظیفه یک نویسنده این است که نسبت به وقایع حساس باشد، اطلاعرسانی کند، آمران قتل را به چالش بکشد و در جهت حقوق قربانیان قلم بزند.
شما مهمترین نویسنده مکزیک هستید و جایزه سروانتس در سال ۲۰۱۴ را هم به دست آوردهاید. بنیاد فرهنگی اسپانیا از شما دعوت کرد در نیویورک سخنرانی کنید. چرا اسپانیا و نه مکزیک؟
دولت مکزیک هرگز از یک نویسنده منتقد دعوت نمیکند. دولت اسپانیا اما نویسندگان آمریکای لاتین را دعوت میکند با این هدف که یک رابطه فرهنگی بین اسپانیا و آمریکای لاتین برقرار شود.
این چه کشوری است که پلیس دانشجویان را بازداشت میکند که بعد آنها را تحویل باندهای تبهکار بدهد؟
یک کشور شکستخورده و مضمحل. کشوری که شهروندانش هیچگونه امنیتی ندارند. غیر قابل تحمل و غیر قابل پذیرش است که دانشجویان تربیت معلم را سر به نیست کنند، آنها را به قتل برسانند و بعدش هم جنازهشان را بسوزانند.
قربانیان این فاجعه بسیار جوان بودند. آیا حکومت مکزیک با جوانان مشکل دارد؟
حکومت مکزیک اعتراض و مخالفت را برنمیتابد. این جواناناند که اعتراض دارند و شورش میکنند، نه سالخوردگان.
شما از حکومت مکزیک چه انتظاری دارید؟
پیش از هر چیز حکومت باید به یک ارزیابی دقیق از اوضاع دست پیدا کند. تبعیضهای اجتماعی در وقایع اخیر بیتأثیر نبودهاند. دانشجویان تربیت معلم در مکزیک از فقیرترین لایههای اجتماعیاند. تنها امکان تحصیل برای آنها دانشکدههای تربیت معلم در نقاط دورافتاده و با کمترین امکانات آموزشیست. پس از مفقود شدن دانشجویان، حکومت مدتها دست روی دست گذاشت. یک ماه بعد از مفقود شدن دانشجویان بود که رییس جمهور بستگان آنها را به حضور پذیرفت.
حکومت مکزیک میگوید جنایتکاران دانشجویان را به قتل رساندهاند. همچنین دانشجویان را نتوانستهاند شناسایی کنند. آیا شما به نتیجه تحقیقات پلیس اعتماد دارید؟
حکومت مکزیک تلاش میکند مسأله را بیاهمیت جلوه دهد. اما این قتل عام حادثه بسیار مهم و نفرتآوریست. نمیتوان اهمیت آن را به سادگی انکار کرد.
آیا انریکو پنیا نیتو، رییس جمهور مکزیک که نیروهای پلیساش چنین جنایتی را مرتکب شدهاند میتواند بر سر کار بماند؟
مهمترین مشکل ما تبعیض اجتماعی و ورطهایست که بین لایههای مختلف اجتماعی به وجود آمده است. ما مکزیکیها باید تلاش کنیم سرزمین تازهای به وجود بیاوریم. فساد اداری با قدرت در ارتباط است. او که ترقی میکند، منصبش را به عنوان امکانی برای پولدار شدن میبیند. برخوردار بودن از یک موقعیت سیاسی در مکزیک جوازیست برای پولدار شدن.
آیا وضعیت مکزیک با آلمان نازی قابل مقایسه است؟
برای من به عنوان یک نویسنده «بیتفاوتی» نسبت به فقر اهمیت دارد. این بیتفاوتی را در خیابانهای نیویورک هم میتوان دید. بیتفاوتی را نمیتوان اندازه گرفت. بیتفاوتی به آگاهی انسانها بستگی دارد. برای مثال در نهضت دانشجویی سال ۶۸ وقتی در فرانسه یکی از وزیران گفت من نمیفهمم که یک آلمانی یهودی در بین دانشجویان چه میکند، فردای همان روز دانشجویان به خیابانها ریختند و فریاد زدند ما همه یک یهودی آلمانی هستیم.
شما برای مقابله با بیتفاوتی چه میکنید؟
من مینویسم و سخنرانی میکنم. در یکی از جلسات سخنرانیام در مزیکوسیتی فرازهایی از زندگی تک تک دانشجویان به قتل رسیده را روایت کردم. با اینحال فراموش نکنید من ۸۲ سال دارم و از بیماری قلبی هم رنج میبرم.