من هم مثل بسیاری از مردم جهان صبح‌های جهنمی زیادی داشته‌ام. برای من روزهای کاری با زنگ ساعتی آغاز می‌شد که در آخرین دقایق ممکن کوک شده بود و تازه بعد از شنیدن صدای زنگش هنوز تلاش می‌کردم تا آخرین لحظات ممکن را در تخت‌خواب سپری کنم و ناگهان همه چیز  روی دور تند می‌افتاد. یک آغاز شلوغ از این سر اتاق خواب تا آشپزخانه و از آشپزخانه به کمدها. ظرف ناهارم را می‌بستم در حالی که جوراب در دستم داشتم و زیپ شلوارم را در حالی بالا می‌کشیدم که داشتم موهایم را آب و جارو می کردم!

Hellish morning or happy days-02

این آغاز شلوغ و پر از استرس فقط مال من نبود. بیشتر افرادی که مجبورند قبل از ساعت 9 صبح در محل کارشان حاضر باشند در این احساس قدیمی با من سهیمند. ولی برای من همه چیز بعد از دیدن یونگ عوض شد. دوست ژاپنی شادی که روزهایش را به گونه‌ای دیگر آغاز می‌‌کرد، طوری که سراسر روز شاد بود. او به من آموخت که چگونه سراسر روز شاد باشم، شاد بمانم و صبح‌های جهنمی‌ام را با روزهای شاد عوض کنم.

پس از آن من روزهایم را چنان آغاز می‌کنم که عمر شادی‌اش تا آخر شب همراهم است.

روزم را عاشقانه آغاز می کنم

یونگ با دوست دخترش در یک خانه زندگی می‌کردند. او می‌گفت هر روز قبل از ترک تخت‌خواب چند لحظه به دوست دخترش نگاه می‌کند و قدردان همراهی به این خوبی است. من هم امتحان کردم و هر روز قبل از ترک تخت‌خواب چند لحظه به همسرم که با آرامش خوابیده نگاه می‌کنم، نوازشش می‌کنم و او را مهیای ورود به روزی دیگر می‌کنم.

تمرین عاشقانه زیستن با احساس شادی همراه است.

 امروز، روز جدیدی است

یونگ می‌گفت هر روز یک اتفاق تاره است. حالا برای من هم هر روز یک روز جدید است. روزی که روزمرگی اجازه ندارد قبل از آغاز آن را بکشد. برای من ناکامی‌های دیروز به امروز نقل مکان نمی‌کنند و پشت در دیروز می‌مانند. امروز روزی است پر از ماجراهای جدید که من به دنبال کشف آن‌ها تخت‌خوابم را با هیجان ترک می‌کنم. هزار و یک اتفاق جدید و جذاب در خیابان های شهر، در دفتر کار و در خانه عاشقانه‌ام در انتظار من است و کشف آن ها پر از نشاط و شادی است.

انعطاف‌پذیر بودن یکی از نشانه‌های ثبت شده شادی و نشاط است، آن را به دست آورید.

 آغاز عارفانه و مثبت

یونگ دیوانه مدیتیشن بود. روز او آغاز نمی‌شد مگر آن که دقایقی را به مدیتیشن می‌گذراند.

فارغ از هر مسلک و آیینی که از آن تبعیت می‌کنیم یک آغاز عارفانه و مراقبه از نوع عبادت، نماز، نیایش، مدیتیشن، تایچی یا هر چیز دیگر آرامش اعصاب را برا‌ی‌مان به ارمغان می‌آورد. این مراقبه عارفانه می‌تواند تنها یک حس خوب باشد؛ یک عبادت درونی و نگاه مثبت.

استیو جابز هر روز رو به آینه از خود می‌پرسید:« من چه دوست دارم انجام دهم، اگر امروز آخرین روز زندگی‌ام باشد؟» و بنجامین فرانکلین هر روز از خود می‌پرسید:«چه کار خوبی باید امروز انجام بدهم؟»

 می‌خوانم

پیش از این روزم را با بررسی تایم‌لاین فیس‌بوک و مرور ایمیل‌هایم آغاز می‌کردم.  ولی پس از آشنایی با یونگ هر روز یک متن کوتاه و الهام‌بخش می‌خوانم؛ متنی که سرشار از احساس مثبت و شاد باشد. نگران اخبار و حوادث نیستم، آن‌ها خودشان من را پیدا خواهند کرد. این مطالب شاد و الهام‌بخش هستند که لابه لای انبوهی از اخبار مربوط به جنگ و خونریزی و اعدام گم می‌شوند و همراه آن‌ها شادی روزانه‌ام نیز جای خود را به نگرانی و استرس می‌دهد.

Selecting a book

بعضی وقت‌ها یونگ یک یادداشت کوچک به مانیتور خود می‌چسباند. از او پرسیدم این چیست؛ لبخندی زد و گفت که حس مثبتی را که از مطلب امروز به من القا شد بر کاغذ نوشتم تا همه روز با من باشد.

بخوانید و بنویسید همه زیبایی‌ها و شادی‌ها را تا روزتان شاد و پرانرژی شود.

 آغاز روز را ساده می‌کنم

روزهای ما بسیار شلوغ آغاز می‌شود.  چندین کار را باید در زمان اندکی پشت سر هم انجام دهیم. اگر چه کارهای صبحگاهی ساده هستند ولی تعداد زیادشان و ترس از جاانداختن‌شان باعث ایجاد استرس می‌شوند. پس بهتر است کمی به سال‌های قبل، به دوران مدرسه برگردیم. آن‌جا که بسیاری از وسایل‌مان را از شب قبل آماده می‌کردیم.  بانو می‌گفت دختر عمویش برای این که بتواند چند  دقیقه ای بیشتر بخوابم با روپوش مدرسه می‌خوابید. حالا لازم نیست تا این حد آماده باشیم، ولی خیلی کارها را می‌توان از شب قبل انجام داد.

من شب ها ظرف غذا و لباس فردایم را آماده می‌کنم، ریشم را می‌زنم و سعی می‌کنم کارهای کوچکی که قرار است صبحم را همراه با اضطراب و عجله کند، شب قبل انجام دهم. این گونه روز من ساده و کم دردسرتر می‌شود.

نرمش و ورزش

مردم به طور معمول نرمش و ورزش را فقط برای کاهش وزن و تناسب اندام انجام می‌دهند، غافل از آن که تاثیر ورزش و نرمش بر سلامت روان اگر بیش از سلامت جسم و جان نباشد، کمتر از آن نیست. همان طور که گفتم یونگ هر روز مدیتیشن می‌کرد و این گونه با یک تیر دو نشان می‌زد؛ هم روح و روانش را پالایش می‌کرد و هم ورزش می‌کرد. ولی من هیچ‌وقت در این مورد آدم خوش‌شانسی نبودم و نتوانستم با مدیتیشن کنار بیایم، پس سعی می‌کنم روز را با کمی پیاده‌روی آغاز کنم.

Hellish morning or happy days-01

 از هوای تازه غافل نمی‌شوم

اولین کاری که بعد از خروج از تخت‌خواب می‌کنم، باز کردن پنجره‌هاست. جریان هوای تازه، هوای خفه و دی اکسید کربن انباشته شده در اتاق را تخلیه می کند و به ریه‌هایم اجازه تنفس و شادابی می‌دهد.

همسر من میانه خوبی با حیوان خانگی ندارد، اگر شما سگ در خانه نگه می‌دارید، می‌توانید همراه او چند قدمی دور خانه بدوید تا هم ورزش کرده باشید، هم سگ‌تان را شاد کنید و هم خودتان روز را با هوای تازه آغاز کنید.

زیبایی اطراف را کشف می کنم

من عاشق گل و گیاهم و در بالکن خانه‌ام انواع آن‌ها را نگه‌داری می‌کنم. روزها همزمان با آبیاری‌شان با هم کمی گپ می‌زنیم و آن ها زیبایی‌هایشان را به من هدیه می‌کنند.

نمی‌دانم چه زیبایی‌هایی اطراف شما یافت می‌شود، ولی آن‌ها را کشف کنید و روزتان را با دیدن آن‌ها آغاز کنید.

حالا روزهای من چنان آغاز می‌شوند که شادی و نشاط‌ آغازین تا آخرین دقایق روز که دوباره به تخت‌خوابم می‌روم، با من همراه است.

روزهای شما چگونه آغاز می‌شوند؟ آیا لازم نیست کمی تغییر در آن‌ها ایجاد کنید؟