سیاست تفکیک جنسیتی در ایران، همواره مورد اعتراض فعالان مدنی و همچنین فعالان حقوق زنان بوده است. بسیاری از کسانی که به این جداسازی جنسیتی در برخی از حوزههای عمومی و بهویژه مدارس و دانشگاههای ایران معترض هستند، معتقدند که این مسئله کوششی برای حذف زن از عرصه عمومی است و افزون بر این روابط معمولی و پذیرفته شده زن و مرد را پیچیده و متشنج میکند.
این مشکل در چند سال اخیر با اصرار بخشهایی از حکومت ایران بر گسترش دایره تفکیک جنسیتی پیچیدهتر نیز شده است.
«طرح حجاب و عفاف»، «طرح امر به معروف و نهی از منکر»، «تفکیک جنسیتی کارمندان» (که از شهرداری تهران و دیوان عدالت اداری شروع شده است) و «پیشنهاد جداسازی نیمکت زنان و مردان در پارک های ایران» همه و همه یک هدف را دنبال می کنند: «کنترل رابطه زن و مرد».
خردادماه گذشته، مدیرکل دفتر برنامهریزی ازدواج و تعالی خانواده وزارت ورزش و جوانان در خصوص افزایش «شکل جدیدی از روابط دختر و پسر» با عنوان «همخانگی» هشدار داد و گفت: «این یک آسیب جدی و “نگرانکننده” در کشور است.»
پیش از آن نیز، در اردیبهشت ماه، معاون وزیر ورزش و جوانان گفته بود: «”متأسفانه” ارتباط دختران و پسران نسبت به ۳۰ سال گذشته سه برابر شده و زمان شروع رابطه به دوران تحصیلی راهنمایی و نوع رابطه ازعاطفی به جنسی رسیده و ارتباط همزمان با چند نفر زیاد شده است.»
او آمار به دست آمده از پرسشنامه در مدارس در مورد رابطه با جنس مخالف را تا آن حد «ناراحتکننده» دانست که گفت: «نمیخواهم آمار را اعلام کنم.»
اواخر خردادماه۹۳، مرکز پژوهشهای مجلس نیز با انتشار آماری در خصوص ارتباط خارج از ازدواج دختر و پسر، بدحجابی، زنان مطلقه و … این مسائل را به عنوان آسیب اجتماعی طبقهبندی کرد و تسهیل ازدواج موقت و «تشکیل کانونهای ازدواج موقت» را راهکار دانست.
شاید هجمه گسترده رسانههای نظام مقدس علیه صفحه «آزادیهای یواشکی زنان در ایران» و ادمین آن صفحه را هم میتوان در راستای همین نگرانیها دانست.
ماهیت دولت مذهبی و ابزار کنترل اجتماعی
علی مطهری، نماینده تهران در مجلس و فرزند مرتضی مطهری، از تئوریسینهای جمهوری اسلامی، چندی پیش در مجلس، عکسهایی به نمایش گذاشت که به زعم او «فضای عفاف جامعه را آلوده و بنیان خانواده را تهدید میکند».
الهام هومینفر: «یکی از ویژگیهای دولتها، کنترل فرد و جامعه است. یکی از ویژگیهای مهم مذهب نیز کنترل زندگی فردی، در همه ابعاد، به ویژه کنترل بدن افراد است. به همین دلیل بخشی از قوانینی که مذهب دارد، مربوط میشود به بدن، کنترل بدن و کنترل روابط جنسی. خود خانواده که توسط دولت و مذهب نه تنها تائید، بلکه به نوعی تشویق میشود و قانونی فرض میشود، نهادی است که رابطه جنسی را کنترل میکند.
به نظر میرسد نظام اسلامی از هرگونه پوشش و رابطه بین زن و مرد، خارج از الگوی تحمیلی خودش، به شکلی هراس دارد و نگران میشود.
الهام هومینفر، جامعهشناس، در مورد دلیل این ترس به رادیو زمانه میگوید: «یکی از ویژگیهای دولتها، کنترل فرد و جامعه است. یکی از ویژگیهای مهم مذهب نیز کنترل زندگی فردی، در همه ابعاد، به ویژه کنترل بدن افراد است. به همین دلیل بخشی از قوانینی که مذهب دارد، مربوط میشود به بدن، کنترل بدن و کنترل روابط جنسی. خود خانواده که توسط دولت و مذهب نه تنها تائید، بلکه به نوعی تشویق میشود و قانونی فرض میشود، نهادی است که رابطه جنسی را کنترل میکند. بنابراین یکی از کارکردهای دولتها، به خصوص هرچقدر مذهبیتر و سنتیتر باشند، کنترل این نوع روابط است. ماهیت دولت مذهبی ایران، کنترل این بدن و کنترل روابط جنسی زنان و مردان است. از ابتدای جمهوری اسلامی هم این بود. در واقع میتوان گفت بخشی از ماهیت دولت اسلامی با کنترل بدن شهروندان تعریف میشود. بنابراین این ترس و نگرانی، جدید نیست و برمیگردد به ماهیت دولت اسلامی. ماهیتی که بخشی از آن در کنترل بدن دیگری است؛ بدنی که از نظر ما بدن “انسان” است، ولی از نظر آنها “امتی” است که باید توسط دولت مذهبی کنترل شود. ترسشان از این است که این ماهیت به خطر بیفتد. این اعمال قدرت که با آموزههای شرعی آمیخته است، نوعی اعمال قدرت و خشونت نمادین است.»
هومینفر معتقد است کنترل بدن و کنترل روابط، هم از پایههای ایدئولوژیک نظام حاکم است و هم ابزار کنترل اجتماعی.
او در مورد پیوند ایدئولوژیک مسئله زن و جمهوری اسلامی میگوید: «دولتی که خود را اسلامی میداند، باید به قوانین شریعت پایبند باشد. دولت یا سکولار است که در این صورت مثلاً حجاب اجباری موضوعیتی ندارد، یا مذهبی است که وظیفهاش اجرا و پیاده کردن شریعت است. مسئله زن، یک پایه مهم ایدئولوژیک برای جمهوری اسلامی است، برای این که رویکرد اسلامی در ذات خود این را دارد. مثلاً مطهری که به تصور اشتباه عدهای با سیاستهای سرکوب اصولگرایان افراطی مخالف است، یکی از عقبماندهترین رفتارها را در ارتباط با بدن زن و مسئله حجاب دارد. بنابراین، میتوانیم بگوییم که پایه مهم ایدئولوژیک است. برای این که نه تنها به واسطه کنترل بدن زن، میتوان ایدئولوژی را تثبیت کرد، بلکه روابط زن و مرد، از نظر فیزیکی، فکری و … کنترل میشود. ماهیت یک دولت اسلامی و معتقد به شریعت این است.»
او در مورد مسئله زن به عنوان ابزار کنترل اجتماعی میگوید: «وقتی میخواهند قدرتنمایی بیشتری کنند ممکن است گشت ارشاد را بیشتر کنند و البته در زمان انتخابات محدودش کنند. بحث حقوق زنان و آزادی زنان در کنترل بدن و کنترل زندگی اجتماعی خودشان، رابطه مستقیم و نزدیکی با یک زندگی دموکراتیک دارد. همه دولتها به نحوی بدن را کنترل میکنند. کنترل بدن زن، فقط به واسطه حجاب و کنترل رابطه زن و مرد نیست. همین قانون وازکتومی هم بخشی از این کنترل است. این یک نوع تجاوز است. دولت به مردم اجازه تصمیمگیری نمیدهد که میخواهد بچهدار بشوند یا نه. اجازه نمیدهد مردم رابطه جنسی جز آنچه دولت قانونی تصور میکند داشته باشند. این کنترل جسم، کنترل رابطه جنسی و کنترل زندگی آدمهاست. حال آن که کنترل این موارد در حوزه اختیارات دولت نیست.»
این جامعهشناس در خصوص اصرار نظام حاکم به کنترل زن، میگوید: «کنترل بدن، کنترل ذهن و کنترل نوع روابط، وقتی همگی از طریق دولت انجام میشود، یکی از اهرمهای اصلیاش زنان است. یکی از شاخصهای توسعه یک جامعه، آزادی زن، اشتغال زنان و … است. ایران جامعهای است به طور همزمان پدرسالار، مذهبی و سرمایهداری و همهی اینها چالشهای اساسی با حقوق و رهایی زنان دارند. آزادی زنان، عاملی است برای تغییر این وضعیت. زنان آزاد، زنانی که در عرصه اجتماعی فعالاند، برای همه نوع حکومت استبدادی مشکل ایجاد میکنند.»
خانواده و بازتولید خشونت
جمهوری اسلامی، به اشتغال و تحصیل زنان، زندگی مستقل و خارج از ازدواج آنان و دیگر مسائلی از این دست حساس است.
«نگران اشتغال زنان هستند، چون نگران این هستند که خانواده که بزرگترین حامی دولتهای سنتی است، به خطر بیفتد. برای ازدواج زن تعیین تکلیف میکنند. میگویند دختری که در ۱۶-۱۷ سالگی ازدواج میکند، با چند پسر کوه نمیرود. حتی کوه رفتن هم چیزی است که فکر میکنند دولت باید برایش تصمیم بگیرد. حالا اگر این زن در عرصههای اجتماعی باشد، معادلات پدرسالارانه و از بالا تصمیمگیرنده به خطر میافتد.»
هومینفر این نگرانی را در ادامه ترس دولت به خاطر احتمال از دست دادن یکی از مهمترین حامیانش، نهاد خانواده، میداند: «نگران اشتغال زنان هستند، چون نگران این هستند که خانواده که بزرگترین حامی دولتهای سنتی است، به خطر بیفتد. برای ازدواج زن تعیین تکلیف میکنند. میگویند دختری که در ۱۶-۱۷ سالگی ازدواج میکند، با چند پسر کوه نمیرود. حتی کوه رفتن هم چیزی است که فکر میکنند دولت باید برایش تصمیم بگیرد. حالا اگر این زن در عرصههای اجتماعی باشد، معادلات پدرسالارانه و از بالا تصمیمگیرنده به خطر میافتد.»
هومینفر یکی از مسائل فمینیستهای غربی را ماهیت سنتی خانواده میداند و میگوید یکی از پرسشهای فمینیستها در غرب این بود که «چگونه شما برای جامعه فضای دمکرات و آزادی میخواهید، اما برای خانواده و در بین روابط زن و مرد این دموکراسی را طلب نمیکنید؟»
او در مورد نقش خانواده در مورد بازتولید چرخه خشونت و سرکوب میگوید: «در واقع پایههای اصلی برای نهادینه کردن یک زندگی آزادمنشانه از خانواده میآید. اگر خانواده من را کنترل کند، روابط من را کنترل کند، چنین چیزی در جامعه بزرگتر بازتولید میشود. حال اگر شما این بازتولید نظام کنترل را در خانواده بشکنید، در جامعه همین رخ خواهد داد. برای رسیدن به یک جامعه دموکراتیک در خاورمیانه، نقش زنان نه تنها مهم است، بلکه ضروری است. چون اگر این کنترل در خانواده و اجتماع شکسته شود، دیگر نمیتوان آن را بازتولید کرد. در این نظام خانواده، در این کنترل زنانه است که رابطه قدرت و خشونت نمادین بازتولید میشود.»
صیغه، راه حل کدام مسئله؟
دفتر مطالعات حقوقی مجلس، در پژوهش خود با عنوان «ازدواج موقت و تاثیر آن بر تعدیل روابط نامشروع جنسی» در خصوص چگونی وچرایی ترویج ازدواج موقت توصیههایی کرده و پیشنهاد داده است «کانون ازدواج موقت» در کشور تشکیل شود و «این نهاد شرعی به عنوان یک هنجار فرهنگی عملاً گسترش یابد.»
الهام هومینفر دلیل این که برخی مسئله ازدواج موقت را مطرح میکنند، این میداند که «فهمیدهاند که نسل جوان و تحصیلکرده که با جهان ارتباط برقرار کرده، نمیخواهد تن به یک الگوی واحد و کنترل شده بدهد یا از آن پیروی کند. حالا به دنبال خلق یک الگوی دیگر هستند. میدانند که مسئله اقتصادی هم در این بین خیلی مهم است. استقلال مالی زنان و شغل زنان خیلی مهم است. این بار باز از بالا دستور میآید که اگر ازدواج دائمی را که ما تنها راه قانونی محسوب میکنیم برای روابط نمیپسندید یا شرایطش را ندارید از مدل دیگری که ما میگوییم پیروی کنید و همان استدلالهای سنتی برای ازدواج موقت یا صیغه را مطرح میکنند که جامعه ایرانی به هیچ وجه نمیپذیرد. پدران و مادران ایرانی ترجیح میدهند دختران و پسرانشان دوستدختر و دوستپسر داشته باشند تا این که صیغه کنند. این نشان میدهد که برنامهریزان جامعه ایرانی، نمیخواهند مردم را بفهمند. نمیخواهند بفهمند در ذهن مردم ایران چه میگذرد. مسئله صیغه در جامعه ایرانی به شدت تحقیرآمیز است. دختری که مستقل، تحصیلکرده، دانشجو و شاغل است، ترجیح میدهد مردی را انتخاب کند که ممکن است به ازدواج ختم بشود یا نشود تا این که تن به رابطه تحقیرآمیزی به اسم “صیغه” بدهد.»
هومینفر صیغه را ویژه یک جامعه پدرسالار میداند که در آن «مردهای قدرتمند، مردهایی که پول و سرمایه و سن بیشتری دارند، از زنان ضعیفتر از نظر اقتصادی و سنی سوءاستفاده میکنند. این با فلسفه و ماهیت رابطه دوستدختر/ پسری کاملاً متفاوت است.»
او این ابزار نگرانیها و این را که صیغه به عنوان راه حل مطرح میشود، به دلیل ترس دولت به خاطر از دست دادن قدرت نمادین خود میداند: «کسانی که این آمار را میدهند و ابراز نگرانی میکنند و صیغه را به عنوان راهکار مطرح میکنند، در واقع ابراز نگرانی میکنند از اینکه دیگر دولت توانایی این را ندارد که قدرت نمادین خود را اعمال کند. دیگر توانایی این را ندارد که رابطهها را کنترل کند.»
اخلاق و بیاخلاقی
تلاش برای اجرای یک نظام اخلاقی تحمیلی، از دیگر راههای اعمال قدرت و خشونت نمادین علیه زنان است.
هومینفر میگوید: «گروههای اجتماعی در قدرت، علاوه بر اعمال سلطه نمادین، یک نظام اخلاقی هم تعریف میکنند. در این نظام اخلاقی که از یک دیدگاه پدرسالار پربنیه میآید، مرد حق دارد چهار بار ازدواج کند و حتی چندین صیغه داشته باشد، ولی همسر وی اگر رابطهای خارج از خانواده داشت، مرد حق کشتن وی را دارد و جامعه میتواند او را سنگسار کند. این سیستم شدیداً بیاخلاق، پشت یک نظام اخلاقی – که اگر زنی روسریاش را بردارد، “فاحشه” خوانده میشود- پنهان شده است و اعمال قدرت و خشونت میکند.»
تحول ساختاری؟
آیا تغییرات اجتماعیای که باعث به وجود آمدن نگرانی در میان حاکمان ایران و حامیان آنها شده، ممکن است به یک تحول ساختاری در راستای رفع – یا کاهش- تبعیض علیه زنان بینجامد؟
«در این نظام اخلاقی که از یک دیدگاه پدرسالار پربنیه میآید، مرد حق دارد چهاربار ازدواج کند و حتی چندین صیغه داشته باشد، ولی همسر وی اگر رابطهای خارج از خانواده داشت، مرد حق کشتن وی را دارد و جامعه میتواند او را سنگسار کند. این سیستم شدیداً بیاخلاق، پشت یک نظام اخلاقی – که اگر زنی روسریاش را بردارد، “فاحشه” خوانده میشود- پنهان شده است و اعمال قدرت و خشونت میکند.»
الهام هومینفر با اشاره به نظر میشل فوکو، جامعهشناس و فیلسوف معاصر مبنی بر اینکه همهجا و در همه روابط، لایههای قدرت را میتوان دید میگوید: «اعمال قدرت به زنان ایرانی، فقط از طرف دولت یا حتی جامعه نیست، بلکه از طرف شریک جنسی، شوهر، معشوق و دوستپسرشان یا حتی زنان دیگر هم هست. این رابطه قدرت همهجا دیده میشود. اما فوکو میگوید کجا میتوان این اعمال قدرت را دقیقاً دید؟ هرجا که مقاومتی باشد. همین که زنان نمیخواهند ازدواج کنند و همین که سن ازدواج بالا میرود، یک نوع مقاومت است.»
الهام هومینفر ده سال پیش پژوهشی در خصوص جامعهپذیری جنسیتی در ایران انجام داده است که بر اساس نتایج آن، تنها دلیل دختران ایرانی برای ازدواج نکردن، مسئله اقتصاد و شغل نبود. بر اساس پژوهش وی، برخی زنان که زندگی مستقل را انتخاب میکنند بر این نکته آگاهی دارند که بعد از ازدواج، بسیاری از حقوق قانونی خود را در ایران از دست میدهند. بنابراین تن به ازدواج نمیدهند.
این جامعهشناس میگوید: «وقتی به ازدواج تن نمیدهد، الگوهای دیگری برای ایجاد روابط جنسی و عاطفی انتخاب میکند و سعی میکند شغل داشته باشد و خود را از نظر اقتصادی تامین کند. به این دلیل است که تحصیل، برای دختران، خیلی مهمتر از پسران است. چون تنها به واسطه تحصیل میتوانند حداقل شغلی پیدا کنند و استقلال داشته باشند.»
به اعتقاد این جامعهشناس، این هنجارشکنیها در خصوص پوشش، ازدواج، رابطه جنسی و … نوعی «مقاومت در برابر خشونت دولت علیه زنان ایرانی، به ویژه در دوران جمهوری اسلامی» است.
الهام هومینفر در پایان میگوید: «تلاشهای زیادی برای به وجود آمدن یک تحول ساختاری باید بشود. کشورهای غربی هم هنوز در روند مبارزه با پدرسالاری هستند. هنوز در آمریکا بحث سقط جنین بحث روز است. در ایران هم این تحولات در شرف رخ دادن است. تحولاتی در حال رخ دادن است که به واسطه این تلاشها نهادینه خواهند شد.»
Trackbacks