چشم‌انداز برای روحانی

علی یونسی دستیار ویژه حسن روحانی در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی می‌گوید، رئیس‌جمهور درباره نماد شیر و خورشید به وی تذکر نداده، بلکه نظر مخالف خود را اعلام کرده است!!

حسن روحانی در جمع علما و روحانیون استان سمنان تاکیدکرد: هر چقدر رابطه همه اقشار جامعه با ولایت ! بیشتر شود و رهبری معنوی و مقتدر و پرنفوذ تر در کشور حاکم باشد، حراست و اداره آن کشور مطمئن تر خواهد بود و بحمدالله این رابطه و اقتدار در کشور ما وجود دارد !!

به گزارش دیگربان،حسن روحانی از کسانی که علیه شعار «نه غزه٬ نه لبنان» موضع‌گیری کرده اند٬ قدردانی کرد.
پیام قدردانی حسن روحانی را حسام‌الدین آشنا٬ مشاور فرهنگی وی شامگاه چهارشنبه (اول امرداد) در جریان یک سخنرانی در سالن «مهر» حوزه هنری ابلاغ کرده است.
آشنا در این جلسه گفته «من در اینجا پیام قدردانی و تشکر رئیس جمهور از تمام کسانی که علیه شعار نه غزه نه لبنان پاسخ دادند را اعلام می‌کنم !!

حقیقت اینه که جمعیت کثیری از مردم این شعار و قبول دارن.

حسن روحانی می تواند آینده داشته باشد + گروه موسوم به اعتدال که حامی است و فعلا نماینده اش است منتهی حداقل این شرایط براوده کند:
1- برای یک بار و برای هیمشه دست بردارد از روش های شکست خورده و ضد بشری اغلب سیاسیون حاکم ایران مانند:
ال- دروغ ب- نیرنگ (مالنند آمارسازی برای توجیه شکست های نظام و وانمود کردن پیروزی خود و نظام!) -ج -ضد ملی بودن س- اشرافی گری و سرمایه سالاری گرا- د- ضدیت با طبقات فرودست (دست از اجرای کامل هدفمندی یارانه ها که شامل حذف بخشی از مردم می شود بردارد و بجایش ما به تفاوت درامداضافی کمک به فرودستان کند و همه درامد یارنه به مردم بدهد و نه تبعیض و یا به سرمیاه دارهاا تحت عنوان سهم تولیدکننده یا سهم دولت/ صد در صد این درامد باید به مردم مساوی توزیع شود چون در حقیقت بخشی از سهم منابع ثورت ملی است، سیستم پلکانی مالیات اجرا کند یعنی فقرا معاف، متوسط کمتر، ثروتمندان بیشتر، و تلاش کند طرح عدالت توزیعی که بارها پیشنهاد شده اجرایی کند و هر جناح و رهبری در آینده ایران نقش خواهد داشت که حامی حقیقی عدالت توزیعی باشد، من به صراحت می گیود هر رجیان سیاسی اعم نظام و خارج نظام می خواهد آینده ای در ایران داشته باشد، به طور جدی و صاداقانه باید عدالت توزیعی پیگر باشد که لاقل 70% رای تضمین شده پشتش است! )! ی- حمایت حقیقی و حداکثری عملی از حقوق شهروندی و حقوق بشر (البته محدودیت دارد، منظور این است که حقیقتا در این فرصت باقی مانده چند حرکت حقیقی انجام دهد)

2- یک بار و برای هیمشه، از قواعد دمرکاسی پیروی کند و یک حزب حقیقی تشکیل دهد، و دست از این جناح بازی بردارد (ایجاد ائتلاف قبل رای و یا تشکیل دولت فراجنایح خلاف مبانی دمکراسی است، بعد از انتخابات البته دولت می تواند ائتلاف کند اگر رای کافی در مجلس نداشته باشد)، مسئولیت پذیر باشد، مهم نیست در انتخبات شکست بخود (اگر مواد بند 1 اجرایی کند در این سه سال باقی مانده ریاست جمهوری شانس بالایی دراد در کسب مجدد این پست و انتخابات شوراها و مجلس، مهم عمل کرد است و نه شعار و قول).

در تاکید بر مواردی که گفتم این خبر تاسف انگیز بخوانید، تا عمق فاجعه ای حسن روحانی و گروه او دارند می افرینند و چه ضربات مهلکی دارند به اعتماد مردم به جریان حقیقی صلح طلبی و اصلاح طلبان حقیقی..
خبر:
در سال 97 حدود 70 میلیارد تومان برای نهاد ریاست جمهوری جهت کمک بلاعوض به اشخاص حقیقی و حقوقی خصوصی و دولتی در نظر گرفته شده است.

من متاسفانه در سال 1392 مطالب زیادی نوشتم عملا در راستای کمک ورای اوری گروه حسن روحانی تماتمشد هرچند در آخر به دلیل دودلی و شک شرکت نکردم در انتخبات و این عدم شرکت تاکنون ادامه دراد. اما در سال 1396 به یقین گفتم گروه حسن روحانی انچه می گویند نیستند، تمرکزم بردم روی مطابله گری منطق یو علمی، اما متاسافنه بخشی اپوزیسیون صادر شده از داخل ایران و اصلاح طلبان کذایی برای سهم خواهی ظالمانه و دزدی بیت المال از کیک قدرت-ثروت و برای چند میلیارد تومان حقوق نجومی در سال، باز گرو حسن روحانی از صندق در آوردند. آنها برای حفظ منافع خود در شرکتهای شبه دولتی براحتی رای مردم به دشمنان عدالت و ازادی فروختند!
این نقض قواعد دمکراسی توسط اصلاح طلبان کذایی حکومتی، بدرتین اهانتها بود. دروغگوی یو شارلتایسمی که جهانگیری کرد را میتوان بدرتنی ضربه به پیکره نحیف دمکراسی خواهی درون نظام دانست. من از کناره گیری امثال قالی باف را نارحت نشدم چون اصول گراها نشان داده اند هیچ حد ومرزی برای بداخلاقی ندارند و فواحش سیاسی هستند. افراد پا بهس ن گذاشته حتی در 50 سالگی خود رسما کودک ناقص العقل اعلام میکنند و نیازمند شیخ و مرجع تقلید هستند و مشتی بی آبرو همچو مرغک مقلد!

در ایران امروز یک فردی هست که معتقدم نماد اصلاح‌طلبی است، و آن آقای خاتمی است. قطعاً ایشان را نمی توان اصلاح‌طلب کذائی نامید.
با تمام این اوصاف من با نامه آقای مخملباف به خاتمی (تحت عنوان: نامه محسن مخملباف به محمد خاتمى: اصلاحات، تا پایان ایران؟!) کاملاً موافقم، و اعتقادی به هیچ یک از اصلاح‌طلبان ندارم.
نامه ایشان را در آرشیو رادیو زمانه می توان یافت.

به تبع آن، اصلاح‌طلبان از هر جناح و شخصی حمایت کنند توزرد از آب در خواهد آمد، چون در مزبله هرگز گل نروید!