بر اساس اطلاعات تازه منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران، متوسط هزینه ماهانه هر خانوار شهری در سال ۱۳۹۲، یک میلیون و ۷۱۷ هزار تومان و میانگین درآمدها یک میلیون و ۷۰۳ هزار تومان بوده است.

Iran economy

خبرگزاری مهر روز شنبه ۲۱ تیر، سرفصل‌های تازه‌ترین گزارش مرکز آمار ایران در مورد اقتصاد خانوارهای شهری و روستایی را منتشر کرد.

بر پایه این گزارش، متوسط هزینه خالص سالانه یک خانوار شهری ۲۰۶ میلیون و ۳۴ هزار ریال و متوسط درآمد اظهارشده آن‌ها ۲۰۴ میلیون و ۴۱۰ هزار ریال است.

با مقایسه درآمد و هزینه خانوارهای شهری در این گزارش، می‌توان دریافت که متوسط کسری بودجه ماهانه هر خانوار حدود ۱۴ هزار تومان است. آمار ارائه‌شده از بررسی ۱۸ هزار و ۶۷۸ نمونه در مناطق شهری و ۱۹ هزار و ۲۲۸ نمونه در نقاط روستایی استخراج شده است.

در گزارش مرکز آمار ایران آمده که سهم هزینه‌های غیرخوراکی نزد خانوارهای شهری ۷۳/۳ درصد است که از این میان ۴۵/۳ درصد مربوط به هزینه مسکن می‌شود.

در میان اقلام خوراکی، گوشت بیشترین هزینه را با ۴۵/۲ درصد در اقتصاد خانواده دارد.

این گزارش تأکید می‌کند که دستمزد مشاغل ۲۹/۹ درصد دریافتی‌های خانواده‌ها را تشکیل می‌دهد و سهم اصلی مربوط به درآمدهای متفرقه است. میزان درآمدهای متفرقه ۵۳/۵ درصد اعلام‌شده بی‌آنکه روشن باشد درآمد متفرقه چیست و منابع آن کدم‌اند.

در توضیح اقتصاد خانوارهای روستایی نیز آمده که سهم عمده درآمد آنان از محل «متفرقه» تأمین می‌شود و پس‌ از آن درآمد دستمزد مشاغل با ۲۷/۴ درصد قرار دارد.

در همین گزارش، تأکید شده که متوسط هزینه خانوارهای شهری در سال ۱۳۹۲ به نسبت سال قبل ۲۵/۴ درصد بیشتر شده در حالی که رقم متوسط افزایش درآمد آن‌ها ۲۲/۲ درصد اعلام شده است.

در یکی از آمارهای منتشره بانک مرکزی در سال ۱۳۹۰ آمده بود که نزدیک ۴۴ درصد درآمد خانواده‌های بدون شاغل، از طریق فروش وسایل دست‌دوم، اشیاء شخصی و درآمد ناشی از اجاره مسکن تأمین می‌شود. به این قرار شاید بتوان بخشی از درآمد متفرقه خانوارها در گزارش مرکز آمار ایران را ناشی از چنین منابعی دانست.

در تفکیک منبع درآمد خانوارهای روستایی نیز می‌توان دید که میزان درآمد ناشی از دستمزد شغل به‌مراتب از میزان درآمد متفرقه کمتر است. این جنبه، پرسشی را ایجاد می‌کند که اگر خانوارهای شهری می‌توانند با اجاره و فروش مسکن و مستغلات و کالا درآمدزایی کنند، چگونه همین مکانیسم در روستاها نیز با زمینه‌های اقتصادی و مالی متفاوت فعال است.

نکته برجسته دیگر در گزارش مرکز آمار ایران، نادیده گرفتن هزینه بهداشت، درمان، آموزش، فرهنگ، پوشاک، حمل‌ونقل، ورزش، تفریح، سرگرمی و سفر است. تفکیک شفاف هزینه‌های مربوط به این عرصه‌ها می‌توانست کمکی در بررسی شاخص‌های رفاه و استانداردهای کیفیت زندگی باشد.

اگر هر خانوار شهری، زندگی خود را صرفاً بر سرپناه و حداقل نیازمندی‌های خوراکی و غیرخوراکی استوار کرده باشد، شاید بتوان تفاضل ۱۴هزارتومانی در پرداختی و دریافتی اقتصاد خانوارها را پذیرفتنی دانست.