«دو روز و یک شب» ساخته برادران داردن که امسال در بخش اصلی جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و هم‌اکنون روی پرده سینماهای فرانسه است، به یکی از مهم‌ترین مسائل جامعه امروز، یعنی ناامنی شغلی در نظام سرمایه‌داری نئولیبرال و افسردگی و احساس حقارت ناشی از آن می‌پردازد.

زن جوانی (ساندرا با بازی ماریون کوتیار) به خاطر افسردگی روحی با رأی همکارانش از کار اخراج می‌شود اما او تلاش می‌کند با متقاعد کردن همکارانش به گذشتن از پاداش و امتیاز مالی ویژه‌شان به او کمک کنند که شغل‌اش را از دست ندهد. داستان فیلم در دو روز و یک شب یعنی از جمعه تا دوشنبه اتفاق می‌افتد. ژولیت، دوست ساندرا با رئیس شرکت قرار گذاشته که روز دوشنبه در مورد ماندن یا اخراج ساندرا دوباره رأی گیری کنند. اما همکاران ساندرا هر کدام به بهانه‌ای حاضر به حمایت از او نمی‌شوند. آن‌ها از وضعیت او متأثر شده و با او همدردی می‌کنند اما همه آن‌ها گرفتارند و به این پول (هزار یورو) نیاز دارند. یکی از شوهرش جدا شده و باید خرج بچه‌اش را بدهد، آن یکی می‌خواهد خانه‌اش را تعمیر کند و دیگری قسط‌هایش عقب افتاده. برخی از آن‌ها هم از ساندرا فرار می‌کنند و جواب تلفن‌اش را نمی‌دهند یا در خانه را به روی او باز نمی‌کنند. آن‌ها قبلاً علیه او رأی داده‌اند و باعث بیکاری او شده‌اند و حالا ساندرا با درخواست کمک‌اش، آن‌ها را دچار عذاب وجدان کرده است.

نگرانی یک مرد؛ تحقیر یک زن

واکنش‌های همکاران ساندرا در برابر درخواست او متفاوت است. کارگر زنی که با او سمپاتی دارد و می‌خواهد به او کمک کند، با مخالفت شوهرش مواجه می‌شود. کارگر مهاجری که ساندرا یک بار به او کمک کرده، از اینکه علیه او رأی داده، احساس شرمساری می‌کند اما به خاطر نیازش نمی‌تواند با او همراهی کرده و از پاداش شرکت صرف نظر کند.

 «دو روز و یک شب» یک درامی خانوادگی است که بر مبنای کشمکش فرد با جامعه (سیستم سرمایه‌داری) بنا شده.
«دو روز و یک شب» یک درام خانوادگی است که بر مبنای کشمکش فرد با جامعه (سیستم سرمایه‌داری) بنا شده.

ساندرا اما تنها نیست بلکه شوهرش مانو (با بازی فابریزیو رونگیون، بازیگر همیشگی برادران داردن از «رزتا» گرفته تا «پسربچه»، « سکوت لورنا» و «پسری با دوچرخه»)، نیز یار و همراه اوست. آن‌ها دو بچه دارند و درآمد مانو که آشپز است، آنقدر نیست که خرج زندگی خانواده‌اش را تأمین کند. مانو به ساندرا امید می‌دهد و او را تشویق می‌کند که به سراغ تک تک همکارانش رفته و حمایت آن‌ها را جلب کند. کار او با اینکه خیرخواهانه است، اما از نظر روانی و عاطفی، فشار زیادی به ساندرا وارد می‌کند. او نگران بیکاری ساندرا و هزینه‌های زندگی است اما متوجه نیست که ساندرا در این کار چقدر تحقیر شده و غرورش لطمه می‌بیند. بی‌عملی مانو و اصرارش در فرستادن ساندرا به سراغ همکارانش، آزاردهنده و خودخواهانه است. ساندرا که تلاش‌هایش برای جلب حمایت همکاران را بی‌نتیجه می‌بیند و به شدت احساس حقارت و یأس می‌کند، با خوردن قرص دست به خودکشی می‌زند، اما با روشن شدن بارقه‌ای از امید دوباره به زندگی برمی‌گردد. صحنه‌ای که آن‌ها بعد از دیدن جرقه‌های امید در درون اتومبیل جشن گرفته و با آهنگ «ون موریسون» شادی می‌کنند، بسیار تأثیرگذار است.

کشمکش فرد با جامعه

ژان پیر و لوک داردن
ژان پیر و لوک داردن

موضوع فیلم داردن‌ها چندان تازه نیست؛ درامی خانوادگی که بر مبنای کشمکش فرد با جامعه (سیستم سرمایه‌داری) بنا شده. فیلم‌های مشابه زیادی در این زمینه ساخته شده‌اند. طرح داستانی فیلم تا حدی شبیه «مانهاتان شماره به شماره» امیر نادری است: داستان مرد جوانی که صاحبخانه‌اش می‌خواهد او را از خانه بیرون کند و او فرصت کمی دارد تا این پول را از دوستانش قرض کند. در «بارش سنگ‌ها» نیز کن لوچ، کارگر فقیری را نشان می‌دهد که برای خرید لباس مدرسه دختر خردسالش تحت فشار است و به هر قیمتی که شده باید آن را تهیه کند.

سینمای برادران داردن، همانند سینمای کن لوچ و نادری، سینمایی به شدت اجتماعی است و درام‌های کارگری، زندگی مهاجران غیر قانونی، حاشیه‌نشینان جامعه شهری، کارگران تهیدست و استثمار آن‌ها و بیکاری، مضامین اصلی فیلم‌های آن‌هاست. اما زیبایی‌شناسی آثار برادران داردن و سبک بیانی آن‌ها منحصر به فرد و با کن لوچ و دیگران متفاوت است و ظرافت سینمایی و انرژی بیشتری دارد.

رویارویی کارگران با هم

«دو روز و یک شب»، درامی خانوادگی است اما درونمایه آن به شدت سیاسی است و طنینی بسیار معاصر دارد. در این فیلم، داردن‌ها فارغ از سانتیمانتالیسم معمول این گونه فیلم‌ها، به نقد بی‌عدالتی نظام سرمایه‌داری جدید و تلاش آدم‌ها برای بقا پرداخته‌اند.

اگرچه سرمایه‌داری در صد سال اخیر تحولات چشمگیری داشته و به دستاوردهای غیر قابل انکاری در جهت ایجاد رفاه برای کارگران رسیده، اما بحران بیکاری را نتوانسته حل کند. ساندرا، یکی از ده‌ها هزار قربانی رکود اقتصادی و بحران سرمایه‌داری در سال‌های اخیر است؛ بحرانی که نتایج وخیمی مثل ورشکسته شدن شرکت‌ها و مؤسسات مالی و تجاری و به دنبال آن اخراج و بیکاری ده‌ها هزار کارگر را در بر داشته است. اما یکی از شگردهای زیرکانه و بی‌دردسر کارفرماها و مدیران شرکت‌ها و مؤسسات دولتی و خصوصی نظام سرمای‌ داری برای کاهش نیروی کار و جلوگیری از همبستگی کارگران، قرار دادن آن‌ها در برابر هم به خاطر منافع کوتاه‌مدت است. به این معنی که این کارفرما نیست که کارگر را اخراج می‌کند، بلکه همکاران او هستند که رأی به اخراج او می‌دهند. در حالی‌که مدیران و صاحبان سرمایه غایب‌اند، این کارگران هستند که در مقابل هم قرار می‌گیرند.

در این فیلم، کارگران به خاطر حفظ منافع اندک خود تسلیم اراده و خواست کارفرمای خود می‌شوند و علیه سیستمی که آن‌ها را به رأی دادن علیه همکارشان و اخراج او فرامی‌خواند، دست به عمل نمی‌زنند. انفعال آن‌ها و واکنش‌های آن‌ها کاملاً با واقعیت‌های جهان سرمایه‌داری امروز منطبق است. به گفته ژان پیر داردن، این غیبت واکنش جمعی و مبارزه علیه اصولی که پشت این رأی‌گیری وجود دارد، نشان‌دهنده فقدان همبستگی میان کارگران در جهان معاصر است.

با این حال داردن‌ها از قضاوت اخلاقی در مورد این کارگران و سیاه و سفید نشان دادن آن‌ها پرهیز کرده و درباره عملکرد آن‌ها حکم صادر نمی‌کنند. لوک داردن در زمان نمایش فیلم در جشنواره فیلم کن در مورد شخصیت‌پردازی ساندرا می‌گوید: «ساندرا در این فیلم نباید مثل یک قربانی که همکارانش را که علیه او رأی داده‌اند محکوم می‌کند ظاهر شود. این فیلم داستان مبارزه یک دختر بدبخت علیه یک مشت آدم حرامزاده نیست.»

به گفته لوک داردن «کارگران در این فیلم در یک موقعیت رقابتی بی رحمانه قرار داده شده‌اند. این فیلم، داستان آدم‌های شر علیه آدم‌های خیر نیست و ما در هیچ موردی به جهان این‌گونه نمی‌نگریم.»

رویکرد مشاهده‌گرانه برادران داردن

رویکرد برادران داردن رویکردی مشاهده‌گرانه است و این  در سابقه سال‌ها فعالیت آن‌ها در سینمای مستند ریشه دارد. همه چیز در فیلم‌های آن‌ها شکلی مستند دارد. از حرکت دوربین روی دست گرفته تا نورپردازی طبیعی و بازی‌ها که رئالیستی و دور از هرگونه اغراق و بیان تئاتریکال است. همه چیز در کمال سادگی و بدون تأکید بر هیجان‌های معمول و شگردهای جذاب هالیوودی انجام می‌شود. با اینکه هسته مرکزی درام روی تقلای ساندرا بنا شده اما فیلم از دراماتیک کردن افراطی صحنه‌ها و رویدادها اجتناب می‌کند. برداشت‌های بلند و حرکت بی وقفه دوربین روی دست با بیان مستندگونه فیلم و کنش جاری در آن و تکاپوی دائمی ساندرا کاملاً هماهنگ است.

مهم‌ترین ویژگی این فیلم، ریتم درست آن است. با اینکه فیلم خیلی آرام حرکت می‌کند و از موسیقی یا عوامل جذاب دیگر مطلقاً خبری نیست، اما نیروی محرکه درام آنقدر قوی است که تماشاگر را تا آخر نگه می‌دارد. ماریون کوتیار با چهره استخوانی و رنج‌کشیده و بازی قوی حسی‌اش در نقش زنی بااراده و فداکار، سمپاتی تماشاگر را برمی‌انگیزد (این نخستین بار است که داردن‌ها با یک ستاره مشهور سینما کار کرده‌اند.) او برای به دست آوردن حق قانونی‌اش تلاش می‌کند اما حاضر نیست غرورش را زیر پا گذاشته و تحقیر شود. با این حال فیلم داردن‌ها، هم از نظر موضوع و هم از نظر سبک، بسیار تکراری است و نه تنها اثری ممتاز در کارنامه سینمایی آن‌ها نیست بلکه دستاورد تازه‌ای هم برای سینما محسوب نمی‌شود.

گالری عکس: دو روز و یک شب؛ در ستایش همبستگی

[metaslider id=145974]