با وجود تبلیغ و تلاش دولت، رسانهها، محافل مذهبی و گروههای اجتماعی در منصرف کردن مردم، ثبتنام برای دریافت یارانه نقدی ادامه دارد. چرا مردم برای گرفتن این مبلغ اصرار دارند؟
دولت حسن روحانی از روز ۲۰ فروردین سال جاری یک طرح اقتصادی را به جریان انداخته که تا ابتدای اردیبهشت ادامه دارد. به موجب این طرح، مردمیکه مایل به دریافت یارانه نقدی هستند، باید در یک سامانه اینترنتی ثبت نام کنند.
به موازات نامنویسی اینترنتی مردم، فعالیت تبلیغی شدیدی برای منصرف کردن آنها از ثبت نام مجدد برای گرفتن یارانه شروع شده است. از اعضای دولت روحانی گرفته تا طرفداران اصلاحات در فیسبوک، مراجع تقلید یا صدا و سیما دست به دست هم دادهاند تا عدهای از یارانهبگیران را برای انصراف از دریافت یارانه راضی کنند. اما آیا این تبلیغات موثر بوده است؟
گزارش زیر گزیدهای از حرفهای آنانی است که بنا به دلایل مختلف برای دریافت یارانه ثبتنام کرده یا در روزهای آینده با رسیدن نوبتشان ثبت نام خواهند کرد. یکی از آنها میگوید: «نمیگذاریم دولت حقمان را بخورد.»
«از زندگی مردم خبر ندارند»
پیرزنی ۷۱ ساله با جثهای چاق، نفسهای بریده و ظاهری بیمار، در صفی حدوداً ۲۰ نفره جلوی یک دفتر خدمات دولتی ایستاده است تا نوبت ثبتنام یارانهاش فرا برسد. چند نفر حاضر میشوند نوبت خود را به او بدهند، جلو که میرود به تعدادی از زنان هم وضع خودش میرسد و دیگر باید رنج در صف ماندن را تحمل کند. به گفته مسئولان این دفتر خدماتی، گرچه وضعیت از دو روز اول خیلی بهتر است اما «سیستم هنوز قطعی دارد، پیغام خطا میدهد و بازی در میآورد.» یک خانم متصدی با ظاهری بسیار آراسته و با اعصابی به هم ریخته از آنچه «سر و کله زدن با یک سری خرفتِ زبان نفهم» مینامد، ادعا میکند که «اپراتورهای پشتیبان در مرکز، هیچ کمکی نمیکنند. هر بار زنگ میزنیم فقط میگویند اینقدر بزنید تا ثبت شود.»
پیرزنِ بیمار موبایل ندارد. میگوید: «بیکس هستیم. خودمان دو تائیم با خدای خودمان. تلفن خانه داریم ولی تلفن اساماس نداریم.» طبق روال موجود، نشانه صحت ثبتنام دریافت یارانه، ارسال یک کد پیگیری از طریق پیام کوتاه است. پیرزن نگران است و متصدی ثبتنام هر لحظه عصبانیتر میشود. عاقبت با هماهنگی دو طرف، شماره خط دوم من را به عنوان شماره موبایل همسر پیرزن ثبت کردند. کد پیگیری را در یک کاغذ نوشته و به پیرزن دادم.
پیرزن سفره دلش را برای من گشود: «ما نداریم. به خدا حق ما و مثل ماهاست یارانه بگیریم. با حق زن و خرده ریزش، ۵۷۳ هزار تومان به ما میدهند. کی با این پول میتواند زندگی کند؟ به خدا اگر شما جوانها بتوانید ۱۰ روز با این پول زندگی کنید. دو روز اول همهاش میرود برای آب، برق و قرض و چهارتا نخود و لوبیا. یک لتهای گوشت و دواهای سر ماه خودم و شوهرم. از وسط ماه به بعد فقط صلوات میفرستم تا زودتر سر برج شود.
یک خرابهای داریم زندگی میکنیم. خدا را شکر همین هست. بدبخت روزگار آن کسی که در این حال و احوال، کرایه بخواهد بدهد. به خدا هر باران و برفی میآید، میگویم الان سقف میآید روی سرمان.»
این زن مخالف انصراف از یارانه توسط افراد ثروتمند است. میگوید: «مردم نباید انصراف بدهند. اگر بقیه ثبت نام کنند دولت سرش گرم میشود به اینها که پول دارند. مال ما قطع نمیشود. اگر یارانه نگیرند بعدش نوبت ما میشود. امام زمام خودش کمک کند. این یارانه قطع بشود چه خاکی به سرمان کنیم؟ …آنهایی که میگویند ثبت نام نکنید برای خودشان حرف میزنند. از زندگی مردم خبر ندارند.»
دولت الکترونیک و جامعه آنالوگ
«کافینتها و دفتر پستیها حالش را میبرند!» این جمله را جوانی ۲۰ ساله میگوید و ادامه میدهد: «بابای جوگیر من رفته ۵ هزار تومان داده به کافینت محل که یارانه ثبت نام کنه. میگم بابا، من اینترنت دارم پس واسه چی؟ چرا رفتی آخه برای کاری که ۲ ثانیه طول میکشه پول دادی؟ میگه تو بلد نیستی، خرابش میکنی! هشت صبح بلند شده رفته کافینت محل. پولی در میارن واسه خودشان. سر هر ثبتنامی این پیرزن و پیرمردها را میگذارند سر کار و پول میگیرند. به بابام میگم بابا، اینترنت که ناسا نیستش که، یه صفحه است که توش مینویسی. برای اینکه ضایع نشه حرفش را عوض کرد. گفت تو ساعت ۹ صبح از خواب بلند میشی، ترسیدم پر بشه.»
در شهرهای مختلف ایران نرخهای پنج هزار تومان و سه هزار و پانصد تومان برای ثبت نام یارانه از مردم دریافت میشود. در روز اول ثبت نام مبالغ ۱۰ هزار تومان و هفت هزار تومان نیز از مردم گرفته شده اما این رقم از روز دوم به بعد کاهش یافته است. کار و کاسبی کافینتهای جنوب شهر سکه است اما در قسمتها مرکزی شهرها، کافینتها برای رقابت با دفاتر خدمات دولتی، قیمتهای پائینتری برای ثبت نام در نظر گرفتهاند.
یک شهروند بازنشسته در مورد دفاتر پیشخوان دولت میگوید: «خدمات دولت اسماش روی خودش است. خدمت است دیگر؛ خدمت، پولی که نیست. هر برگ فتوکپی را ۵ برابر حساب میکنند. هزینه جوهر استامپی که موقعی انگشت زدن استفاده میشود را حساب میکنند. نمیدانم هزینه روی صندلی نشستن را حساب میکنند. این درست نیست. دزدی است. اگر خدمات است باید رایگان باشد؛ اگر پولی است که خدمات نیست. دفترِ دولت فروشی است. هر بار پایم را گذاشتهام در این دفترها، جیبم را خالی کردهاند. پلیس +۱۰، دفتر پستی، دفتر خدماتی و … همهشان اینطوری هستند. در ادارات را به روی مردم بستهاند و به مردم میگویند برای آب و برق و گاز و تلفن و کنتور و ثبت نام، بروید این دفترها. اینجا برای هر چیزی از مردم پول میگیرند.
دولت قایم شده و دفترها از مردم پول میگیرند؛ یک سهم برای دولت و یک سهم برای خود دفترها. دولتی که با مردم اینطوری رفتار میکند چرا مردم انصراف بدهند؟ شناسنامه میخواهند عوض کنند ۱۰ هزار تومان. کارت ملی میخواهد جدید شود ۱۰ هزار تومان دولت میگیرد ۶ هزار تومان دفترها. دولت کجا از حقاش کوتاه آمده که توقع دارد مردم از حقشان کوتاه بیایند. تلفن شکایت نوشته روی دیوار؛ زنگ میزنیم کسی گوشی را بر نمیدارد.»
بیاعتمادی به وعده بهداشت عمومی
یکی از دلایل حمایت برخی روشنفکران از درخواست دولت روحانی مبنی بر انصراف مردم از دریافت یارانه نقدی، وعده دولت درباره مصرف شدن این مبالغ در حوزه بهداشت عمومی و محیط زیست است. افرد بسیاری درون جامعه ایران به این وعدهها خوشبین نیستند. یک فروشنده میانسال میگوید: «برای من پولی نیست. یعنی میخواهم بگویم باشد یا نباشد فرقی به حال به من ندارد. دلم میخواهد ثبت نام نکنم اما میدانم اگر ثبت نام نکنم این پول را خرج لبنان و سوریه میکنند.»
یک خانم ۳۲ ساله که حسابدار یک شرکت خصوصی است میگوید: «من یک مقدار برایم خندهدار است. حساب دولت کسری دارد اما قول داده است یارانههای انصراف داده شده را خرج بهداشت کند. اینکه میگویم خندهدار است برای این است که از با انصراف دادن مردم، یک عدد منفی و بزرگ، مقداری کاهش پیدا میکند اما رقمی که کاهش پیدا کرده را نمیتوان خرج کرد. فرض کنید شما هزار تومان بدهی دارید و با صرفه جوئی میشود ۸۰۰ تومان. دویست تومانی که صرفهجوئی شده را نمیتوانید خرج کنید. بخشی از یک بدهی است. یک عدد منفی است. با عدد منفی نمیتوان بهداشت را زیاد کرد! تا زمانی که دولت کسری بودجه داشته باشد روال این است که باید از هزینههای عمومی کم بشود.»
یک دندان پزشک از مشروط شدن بحث تقویت بهداشت عمومی به انصراف مردم از دریافت یارانه میگوید: «من به آقای روحانی رای دادم. گزینهای نبودند که ۱۰۰ در ۱۰۰ مورد نظر من باشند اما فرد بهتری وجود نداشت. درک میکنم دولت آقای روحانی به دلیل مشکلاتی که از زمان احمدینژاد باقی مانده است خیلی دستش باز نباشد. از طرف دیگر معتقدم که آقای روحانی حوزه مناسبی را برای کاهش هزینه دولت انتخاب نکردهاند. چه میدانم، بهتر بود قیمت سیگار را بالا ببرند یا همین قیمت بنزین که قرار است افزایش پیدا کند. هزینههای نظامی و این این قبیل؛ اما دولت از نظر قانونی وظیفه داشته است سهم مردم را در پرداخت هزینه درمان کم کند. این مسئله به اشتباه گره خورده است با بحث یارانهها. به عنوان یک پزشک میگویم که اگر به بهداشت عمومی کشور توجه نشود در سالهای بعد باید خیلی بیشتر هزینه کنیم تا بیتوجهی امروز ما جبران شود. در بحث تخصصی بنده، بیمهها هزینههای دندان پزشکی را پوشش نمیدهند. هزینههای بالای دندان پزشکی مساوی است با ناتوانی مردم. بعد از یک نسل، مردم از نظر زیبائی، شادابی، روحیه و سلامت سیستم گوارشی با مشکل روبه رو میشوند.
من تا به امروز از پول یارانه برای خرید مواد مورد نیاز کارم برای افراد فقیر استفاده کردهام. طبق قولی که به مادرم دادهام ماهیانه ۱۰ نفر که قدرت مالی ندارند را به صورت رایگان میپذیرم. ترجیح میدادم همچنان یارانه بگیرم و آنرا مستقیماً برای خدمت به مردم نیازمند استفاده کنم. اگر امروز ثبت نام نمیکنم، صادقانه میگویم به دلیل این است که احتمال دارد سه برابر جریمه شوم.»
«دارند سر مردم کلاه میگذارند»
یک کارگر ۴۲ ساله ضمن موافقت با درخواست دولت برای انصراف از دریافت یارانه میگوید: «دولت راست میگوید. هر کس درآمد دارد انصافش باید بگوید ثبت نام نکن. ما که حقوقی که میگیریم معلوم است. ۸۰۰ هزار تومان را تلویزیون خودش گفت زیر خط فقر است. ما که نباید انصراف بدهیم. آنهایی که درآمد زیاد دارند، آنها باید ثبت نام نکنند.»
صاحب یک مغازه عکاسی و فیلمبرداری در شهر ساری با مقایسه درآمد خود و میزان دریافتی یارانه نقدی میگوید:«شغل ما به این صورت است که دو ماه در سال به خاطر محرم و صفر بیکار هستیم. ماه رمضان هم تقریبا تعطیل است. بقیه ماهها، الان دو و نیم میلیون داشتم، نزدیک چهار میلیون بوده بعضی وقتها. ما چهار نفریم یارانه میشود ماهی ۱۸۰ هزار. برای من مهم نیست، ولی میدانم برای خیلی از مردم مهم است. متوجهی؟ ولی نمیدانم چطوری دارند سر مردم کلاه میگذارند. توجه کن شما، دولت یارانه را حذف کرده و داده دست مردم؛ الان چرا گرانی برای هر نفر بیشتر از ۴۵ هزار تومان یارانه است؟ دولت ۴۵ هزار تومان به هر نفر داده ولی برای هر نفر ۱۵۰ هزار تومان گرانی شده! دست کی رفته است این پولها؟»
محمد با ۲۴ سال سن در یک رستوران کار میکند. او حرفی را میزند که اکثر مردم عادی وقتی از فکر کردن به وضعیت جاری اقتصادی مایوس میشوند آنرا به زبان میآورند: «مردم که شروع نکردند. دولت شروع کرده. برش دارند. یارانه ندهند، همه چیز مثل روز اولش بشود.»
یک معلم بوشهری با زیر سوال بردن کل طرح هدفمندی یارانهها میگوید: «این طرح ارزش نداشت به خاطرش ارزش پول ما از بین برود.» او معتقد است ضرر اجرای این طرح به مراتب از سود آن زیادتر بوده است. این معلم اجرای طرح هدفمندی یارانهها در دولت احمدینژاد و ادامه آن در دولت روحانی را اینگونه تشبیه میکند: «یک دیوانهای سنگی را انداخته داخل چاه، دولت جدید میخواهد بیشتر سنگ بریزد تا چاه پر شود و از اول یک چاه جدید بکنند.» او میپرسد: «اگر اشتباه بوده، این چه کاری است که ادامهاش میدهید؟»
یک راننده تاکسی هم اعتقاد دارد مشکلات اقتصادی کشور به خاطر یارانهها نیست و «تقصیر مردم نیست که بخواهند تاوانش را بدهند.» او میگوید: «حالا ما سواد، زیاد نداریم. من دیپلم نظری قدیم داریم. بنزین که میگویند باید قیمتش اندازه قیمت جهان بشود، با دلار چند تومانی؟ با دلار ۱۲۰۰ تومانی یا دلار ۳۰۰۰ تومانی؟ خوب باید این چیزها معلوم بشود. دولت امروز بنزین را قیمت جهان بکند، فردا دلار گران شود، سال دیگر دوباره بنزین را گران میکنند. مردم به پول ایران پول در میآورند، دولت با مردم به دلار حساب میکند.»
«مسئله مرگ و زندگی است»
صحبتهای آقای حسیننژاد، شهروند ۴۳ سالهای که به همراه همسر و پسر ۲۴ سالهاش کار میکنند تا هزینه زندگی یک خانواده پنج نفره را تامین کنند نمونهای از موضع همه آنانی است که مبلغ ناچیز یارانهها برایشان حکم مرگ و زندگی را دارد. صحبتهای او تلفیقی از خشم و ترس است. حقوق خودش ۳۰۰ هزار تومان، حقوق همسرش که به صورت پاره وقت شغلی پیدا میکند «تقریبا ۱۵۰ هزار تومان» و حقوق پسرش ۵۰۰ هزار تومان است. میگوید: « این بچه امید دارد. آرزو دارد. میخواهد ازدواج کند. با حقوق او هم ماه را به آخر نمیرسانیم چه برسد به روزی که ان شاء الله برود سر زندگی خودش». از سختیهای زندگی میگوید. ماهی ۳۸۰ هزار تومان برای یک خانه ۵۴ متری کرایه خانه میدهد و همیشه برای خرجی مشکل دارد. برای همین معتقد است که یارانه “حق” اوست و میگوید: «هر کس نمیخواهد، نگیرد. من تا ریال آخرش را میگیرم. این فکر کردید چی؟ همیشه هست؟ نه! چند وقت دیگر مال همه را قطع میکنند.»
او دو دولت فعلی و قبلی را این چنین مقایسه میکند: «گفتیم این همه خبر میدهند که درست شد و صلح کردیم، حتما وضع مردم خوب میشود. خبری نشد. همهاش را انداختند تقصیر احمدینژاد. الان که نیست معلوم است دروغ میگفتند. مردم میگویند آمریکا قرار بوده به ایران پول بدهد ولی نداده؛ دولت به جایش میخواهد از مردم پول جمع کند. من فقط با اتوبوس و پیاده میروم. بنزین نمیخرم، اما بنزین را گران کنند همه جنسها دو برابر میشود. من چه گناهی دارم این وسط؟» آقای عزیزی نسبت به آینده بسیار ناامید است و میگوید:«ما از بین رفته به حساب میآئیم. لب مرزیم، گرانی بعد بنزین به خاک سیاه میزند ما را. چرا دست از سر ملت بر نمیدارند. هر روز طرح. هر روز خبر بد. هر روز گرانی. به خدا از زور فشار، حواس پرت شدهام. فکرم میرود دنبال خیالات. اگر دلم برای بچههایم نمیسوخت، بنزین میریختم روی خودم و آتش میزدم. خلاص میشدیم از این همه عذاب و بدبختی.»
میدانیم که انقلاب ایران بمعنای واقعی کلمه یک فاجعه بوده است. بعلت ناآگاهی بسیار عمیق مردم و با بقدرت رسیدن آخوندها و عناصرشان ایران بمانند سرزمینی شده است که دچار بمباران اتمی شده است. در همه جا ویرانی، فقر و گرسنگی عظیم نزدیک به قحطی در قسمتهای بسیاری در این کشور، نابودی بسیار جدی محیط زیست ایران،نابودی رودها،دریاچه ها،تالابها، کشاندن ایران به جنگی بسیار ویرانگر چند ساله با صدها هزار کشته و معلول،گورهای دستجمعی جوانان بعلت اعدام های گروهی، از بین بردن تقریباً تمامی سرمایه های ایران در خارج از کشور، صدور تروریست برای کشتن شهروندان سایر کشورها، غارت های حیرت انگیز شهروندان و کشور ایران، نابودی اخلاقیات مردم ایران، گسترش بیماریهای روحی و فیزیکی در میان مردم دردمند ایران، گسترش بی فرهنگی،دروغ،بیرحمی،ناامنی و فساد در کل جامعه. براستی چند بمب اتم و چند جنگ عظیم میتوانست آنچه را که آخوندها و عناصر آنان با کشور ایران و مردمش انجام داده اند، انجام میدادند. شگفتا که ایرانیان نگران حمله ی نظامی و شاید اتمی به کشورشان هستند. آیا میشود ویران شده ای را ویران تر کرد؟
مطمئناً نسل های آینده ی ایران از نسل فعلی بعلت قصور،بی مسئولیتی و بی اعتنایی در رابطه با نابود و ویران شدن کشورشان به نیکی یاد نخواهند کرد.
Mani / 19 April 2014