رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز می‌شود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنه‌ای‌ است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم می‌خورد. خانم پارسی‌پور در این رمان می‌خواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز می‌شود. «کمی بهار» همانطور که به‌تدریج نوشته می‌شود، در رادیو زمانه هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار می‌گیرد. شماره ۳۶ از این مجموعه را می‌توانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است: الياس خان پس از آن كه كاملاً در تهران مستقر مى‌شود به جست‌وجوى برادران پدرى‌اش مى‌رود و آنها را كه در شرايط مالى بدى هستند پيدا مى‌كند. او علاقه شديدى به نادر، برادرزاده‌اش دارد و اينك از اين بابت كه نادر مسلول شده است بسيار رنج مى‌برد. نادر در بيمارستان شاه آباد كه ويژه مسلولين است بسترى مى‌شود. او مى‌كوشد كتابى بنويسد و در طى آن كه در آينده اتفاق مى‌افتد نشان دهد كه چگونه مسلولان شفا خواهند يافت، اما ناشرى كه به او رجوع مى‌شود كتاب را نمى‌پسندد. به نظر او بيمارى سل براى هميشه لاعلاج باقى خواهد ماند. چاپ اين كتاب براى نادر از اهميت برخوردار است و هنگامى كه مى‌بيند آن را چاپ نمى‌كنند بسيار رنجيده‌خاطر مى شود. او چند روز پيش از آن كه متفقين وارد ايران شوند زندگى‌اش در عنفوان جوانى به پايان مى‌رسد. از سوى ديگر سرهنگ نبيلى كه در رضائيه زندگى مى‌كند مورد اصابت تير شوروى‌ها قرار مى‌گيرد و…