پای کودکان و نوجوانان کرد در شهر مرسین در جنوب ترکیه به خاطر جزییترین اعتراضها به زندان باز میشود. یک نوجوان برای پرتاب سنگ به پلیس ۱۵ سال حکم گرفته است.
شهر بندری مرسین، شهر ثروتمندی در جنوب غربی ترکیه است که کردها به اجبار در حاشیه آن زندگی میکنند. “شوکتسومر” یکی از محلههای مسکونی کردهاست و هر بچه این محله یادگرفته که پلیس، دشمن کردها و چماق حکومت است.
جلوی کلانتری این محله دو مامور با مسلسل نگهبانی میدهند. یک ماشین آبپاش در حیاط پارک شده که تمام وقت آماده انجام ماموریت است. گشت ماموران پلیس در حوزه استحفاظیشان، فقط در خودروهای مخصوصی صورت میگیرد که شیشههایش با توری فلزی پوشانده شده است.
پلیس “شوکت سومر” چهره دوستانهای هم از خود ارائه میدهد. در پاسگاه، یک محوطه بازی و حتی کامپیوتر برای بچهها وجود دارد. به همین دلیل بعضی با رغبت به آنجا میروند و پدر و مادرها هم دلشان خوش است که بچههایشان در حیاط آنجا در امنیت بازی میکنند.، اما داخل کلانتری دنیای دیگری است.
خانواده “داوود اوزر” درست جلوی پاسگاه زندگی میکنند. داوود بعد از مدرسه اغلب برای بازی به آنجا میرفت. البته گاهی هم شده بود که از پلیس چک خورده باشد. برای همین وقتی بچههای همسایه روز ۱۱ سپتامبر به مادر داوود خبر کتک خوردن او را دادند، موضوع را خیلی جدی نگرفت.
جمیله اوزر میگوید: «فکر کردم شاید باز دوباره دسته گلی به آب داده… ولی بعد همسایهها خبر آوردن که چه نشستی دارن بچهت و به قصد کشت میزنن.»
«تمام بدنش کبود بود»
جمیله اوزر به محض شنیدن خبر، به سرعت به سوی پاسگاه میرود. ماموران راهش را سد میکنند و حتی پلیسی او را با باتوم تهدید میکند. اما جمیله دست برنمیدارد تا بالاخره داخل میشود. به همه سوراخ سنبههای پاسگاه سر میزند و در تک تک اتاقها را باز میکند و بالاخره به اتاقی میرسد که پسرش بیهوش آنجا افتاده بود: «تمام تنش پر از کبودی بود. سه مامور اونجا بودن، یکی داشت آب سرد روش میریخت و یکی هم صورتشو میمالید.»
ارتش ترکیه در دهه ۹۰ میلادی برای مبارزه با پکک به روستاها هجوم آورد و سربازان دولتی در این یورش، خانهها و مزارع را به آتش کشیدند. به همین خاطر دهها هزار نفر مجبور به مهاجرت به مرسین شدند.
یک روز بعد، در بیمارستان اعلام میشود که کبودی و ورم تن و شکستگی بینی داوود به خاطر اعمال خشونت است. یک روانشناس هم تائید کرد که این بچه هشت ساله دچار اختلال تروماتیک شده است.
سه ماه بعد از این ماجرا، داوود هشت ساله میترسد تنها به خیابان برود. با بدنی در خود فرورفته، بازوهای به تن چسبیده و دستهایی که در بین پاها پنهان شدهاند، به حرفها گوش میدهد. شبها از خواب میپرد و جیغ میزند.
مادرش میگوید: «نمیذاره حمومش کنم، مقاومت میکنه، میترسه دوباره بلایی سرش بیاد.» روانشناس برای مقابله با دلشوره و ترس مزمن داوود، دوای “ضد افسردگی” تجویز کرده است. خانم روانشناسی که داوود را میشناسد، توصیه میکند که او را نزد روانشناس مخصوص بچهها ببرند اما خانودهاش از عهده هزینه این معاینات برنمیآیند.
جمیله اوزر به مدرسه نرفته و سواد خواندن و نوشتن ندارد. بسیار زود ازدواج کرده و پنج فرزند به دنیا آورده است. شغل همسرش باربریست و پسر بزرگش هم کارگر روزمزد است. او با پختن نان برای دیگران به درآمد خانواده کمک میکند و این زندگی هر روزشان در “شوکت سومر” است.
محله خاکستری کردها
مرسین دومین بندر مهم ترکیه و قطب مهم نفتی در انتهای خط لوله نفتی سیهان به شمار میرود. مزارع پنبه و باغهای مرکبات آن هم به رونق اقتصادی کمک میکنند. در مرکز شهر، کافههای ساحلی و رستورانهای روی آب، فضایی مدیترانهای ساختهاند.
در فاصلهای کمتر از بیست دقیقه از مرکز شهر، محله “شوکت سومر” و دیگر محلههای کردنشین قرار گرفتهاند. در این محلهها اثری از رونق اقتصادی دیده نمیشود. چند مغازه مکانیکی، مغازه لباس عروس، دو داروخانه و یک سالن بیلیارد تمام کسب و کار “شوکت سومر” است.
مغازههای زیادی در محله با کرکرههای پائین دیده میشوند. مردان یا در قهوهخانهها در حال بازی تختهنرد هستند و یا ساکت در کناری نشستهاند. یک مددکار اجتماعی میگوید: «تنها چیزی که در اینجا شکوفا شده، خرید و فروش مواد مخدر است.»
وقتی پلیس به خاطر هواداری همسر فاطمه کایجان از “پکک” به خانه آنها ریخت، او باردار و مادر پنج فرزند بود. حالا پلیس همان پسری را که در زمان بازداشت پدرش به دنیا آمد، به اتهام شرکت در تظاهرات و پرتاب سنگ دستگیر کرده است.
بسیاری از کردها از روی ناچاری به مرسین آمدهاند. ارتش ترکیه در دهه ۹۰ میلادی برای مبارزه با حزب کارگران کردستان (PKK) به روستاها هجوم آورد و سربازان دولتی در این یورش، خانهها و مزارع را به آتش کشیدند. به همین خاطر دهها هزار نفر مجبور به مهاجرت به مرسین شدند.
در میانه سالهای سیاه دهه نود، وقتی پلیس به خاطر هواداری همسر فاطمه کایجان از “پکک” به خانه آنها ریخت، او باردار و مادر پنج فرزند بود. پدر خانواده سه سال و دو ماه در زندان ماند و پسر یازده سالهاش ترک تحصیل کرد تا با فروش دمپایی کمک خرج خانواده شود.
چند هفته پیش دوباره مامورها ظاهر شدند و کوچکترین عضو خانواده را دستگیر کردند؛ همان فرزندی که در زمان بازداشت پدر به دنیا آمده بود. البته این اولین بار نیست که این جوان هفده ساله دستگیر میشود. قبلا هم پنج بار به دلیل شرکت در تظاهرات و پرتاب سنگ دادگاهی شده اما این بار اتهام سنگینتری به او زدهاند.
پلیس مدعی شده که او به طرف یک مدرسه کوکتل مولوتف پرتاب کرده است. اردال میگوید: «برادرم در آرزوی شغل پزشکی و وکالت است و هیچوقت چنین کاری نکرده است.» مادرش میگوید: «اونا بچههای ما رو زندانی میکنن چون کرد هستیم.»
اخیرا دولت ترکیه اصلاحات قضایی زیادی انجام داده و از یک سال پیش در حال مذاکره با عبدالله اوجان، رهبر زندانی پکک است.
“دادگستری بیدادگر”
این تلاشها اما تاثیری بر وضعیت کردهای مرسین نگذاشته است. علی تانریوردی از جمعیت حقوق بشری (IHD) میگوید: «پای کودکان کرد بخاطر مسائل جزئی به زندان باز میشود.»
این انجمن تنها در ماه گذشته ۱۲۹ مورد بازداشت افراد زیر سن قانونی را ثبت کرده است. قاضیها در این گونه موارد به راحتی احکام سنگین صادر میکنند؛ مثل ۱۵ سال زندان برای پرتاب سنگ.
تانریوردی میگوید اگر نوجوانی در موارد متعددی مورد اتهام قرار گیرد، قاضی برای هرکدام از اتهامها حکم جداگانه صادر میکند. به همین ترتیب نوجوان ۱۶ سالهای به ۶۵ سال زندان محکوم شد. موارد این چنینی نادر نیستند، به گزارش “IHD” به تازگی ۶۷ نوجوان رویهمرفته به ۵۷۹ سال زندان محکوم شدهاند.
فعالان حقوق بشر در احکام دادگستری نوعی انتقامجویی میبینند. تانریوردی میگوید، بسیاری از این نوجوانان به زندان “پوزانتی” منتقل میشوند. این بازداشتگاه ویژه نوجوانان و جوانان در شهر آدانا قرار داشت و زندانیان ۱۳ تا ۱۷ ساله در آن به طور سیستماتیک مورد آزار و اذیت و سوءاستفاده جنسی قرار میگرفتند.
کنشگران جمعیت حقوق بشری (IHD) وقتی از رسیدگی مسئولان ترکیه به وضعیت این زندان ناامید شدند، آزار جنسی زندانیان را علنی کردند.
«اگر نوجوانی در موارد متعددی مورد اتهام قرار گیرد، قاضی برای هرکدام از اتهامها حکم جداگانه صادر میکند. به همین ترتیب نوجوان ۱۶ سالهای به ۶۵ سال زندان محکوم شد.»
خبر این ماجرا به سرعت همه جا پیچید و مورد توجه رسانههای سراسری قرار گرفت. مقامات دولتی ترکیه ابتدا سعی کردند که این گزارش را “تهاجم تبلیغاتی پکک” بخوانند اما کمی بعد مجبور شدند این زندان وحشت را تعطیل کنند.
افشاگری در مورد زندان پوزانتی بیپاسخ نماند. بسیاری خانوادهها زیر فشار پلیس مجبور شدند حرفهای خود را پس بگیرند. خود تانریوردی بازداشت شد و هفت ماه در زندان امنیتی آدانا ماند. رئیس زندان پوزانتی هم مجازات نشد بلکه تنها محل خدمتش تغییر کرد
پرونده تانریوردی با اتهام”افترا و تهمت به دولت ترکیه” مفتوح است و دادستان برای او تقاضای ۴۵ سال زندان کرده است. در پرونده ضخیم او مدارک بسیاری از شنودهای تلفنی با جزییات کامل وجود دارند که با چه کسی و در چه زمانی در باره زندان پوزانتی حرف زده است. این آموزگار ۶۵ ساله میگوید: «هنوز مثل گذشته میخواهند ما را وادار به سکوت کنند.»
«ای سگها گورتان را گم کنید»
در شوکت سومر شعارهای دیواری در تجلیل از عبدالله اوجالان، رهبر پکک دیده میشود. اوضاع اجتماعی کردها با وجود آتشبس، بستر مناسبی برای رشد پکک و عضوگیری آن فراهم میکند.
از سوی دیگر، این تنها دولت نیست که بذر خشونت میافشاند. خشونت در خانهها و قتل زنها هم مشکلی روزانه است. تنها در تابستان گذشته سه زن در شوکت سومر به دست شوهران خود کشته شدند.
شوکت سومر یک انجمن زنان کوچک دارد که کنشگران آن سعی میکنند با مشاوره خانگی، کلاسهای ورزشی و برنامههای تئاتر از شدت فلاکت زنها بکاهند. در ورودی این مرکز زنانی با دامنهای بلند گلدار و روسریهایی با حاشیه قلابدوزی شده نشستهاند. یکی از آنها با خنده میگوید اینجا “قهوهخانه” ماست، قطرهای شادی در اقیانوس رنج.
مقابل پاسگاه پلیس شوکت سومر چند پسر بچه هشت نه ساله در حال سر و صدا و خندیدن هستند و چند وقت یکبار با همه توان داد میکشند: «سگها، سگها»… و بعد واق واق میکنند و علامت پیروزینشان میدهند.
داوود از ایوان خانهشان که روبروی پاسگاه قرار دارد، به این “لشکر کوتولهها” خیره شده است. خانوادهاش از پاسپانی که او را زده شکایت کردهاند. مادرش میگوید: «من به پلیس اعتماد کرده بودم، اما وقتی تو یک کرد هستی، باهات مثل یک تروریسترفتار میکنند.»
منبع: تاتس
کشورهای اسلامی یک از یک گهترند. برای انسان ارزشی قائل نیستند.همیه آعمالشان برای رضایت خداست.
Bahram / 01 April 2014
Trackbacks