فرزانه مرادی، زن جوانی که متهم بود همسرش را به قتل رسانده، پس از آن‌که يک بار از چوبه دار رهايی يافته بود، امروز سه‌شنبه ۱۳ اسفندماه در اصفهان اعدام شد.

به‌گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، عبدالصمد خرمشاهی، وکيل مدافع فرزانه مرادی ضمن اظهار تأسف از اجرای اين حکم گفت: “برای اجرای اين حکم به من که وکيل ‌مدافع فرزانه مرادی بودم اطلاعی داده نشده بود.”

خرمشاهی افزود: “مطابق آئين‌نامه نحوه اجرای احکام اعدام، وکيل محکوم‌ُ‌عليه يکی از افرادی است که بايد از زمان اجرای حکم مطلع و در مراسم حاضر باشد.”

وکيل مدافع فرزانه مرادی تأکيد کرد که به‌رغم اين موضوع از زمان اجرای حکم بی‌خبر بوده و از طريق افراد ديگر از اجرای حکم اعدام موکلش آگاه شده است.

عبدالصمد خرمشاهی همچنين گفت وساطت تعداد زيادی از افراد خيٌر، مادران صلح و افراد ديگر نتوانست رضايت خانواده مقتول را جلب کند.

فرزانه مرادی در ۱۵ سالگی ازدواج کرد، در ۱۶ سالگی فرزندش به دنيا آمد و در آستانه ۲۵ سالگی اعدام شد.

وی پیش از انتقالش به انفرادی آخرین خواسته‌اش را “دیدن دخترش برای آخرین مرتبه” اعلام کرد و گفت می‌خواهد زنده بماند.

فرزانه متهم بود که روز ۱۰ بهمن‌ماه سال ۱۳۸۶ همسرش احمد را در خانه‌شان در اصفهان به قتل رسانده است. او در مراحل مقدماتی بازجویی اتهام قتل را برعهده گرفت و گفت چون همسرش به او تهمت می‌زد ناخواسته دست به چنین کاری زده است.

دادگاه کیفری استان اصفهان وی را به قصاص محکوم کرد و این رأی در دیوان‌عالی کشور تأیید شد.

قرار بود روز ۱۳ بهمن‌ماه گذشته فرزانه در زندان اصفهان اعدام شود اما در حالی که طناب ‌دار دور گردنش حلقه زده بود، فرزانه گفت قاتل نیست و مرد ديگری شوهرش را کشته است.

التماس‌های او در آخرین لحظه‌ها کارساز شد و پدر شوهرش یک ماه به او فرصت داد تا قاتل اصلی را رسوا کند.

فرزانه مرادی در نامه‌ای به دادستان اصفهان نوشت: “دوست شوهرش وارد خانه‌شان شده و با تهدید او شوهرش را کشته و گریخته است.”

هرانا، تارنمای مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران نوشت فرزانه در آذرماه ۱۳۹۲ گفته بود: “من چيز زيادی از زندگی نمی‌دانستم و بدون اين که خودم نقشی در ازدواجم داشته باشم، زندگی مشترکم شروع شد. من و شوهرم‌‌ همان سال اول بچه‌‌دار شديم اما تولد فاطمه هم نتوانست زندگی ما را گرم کند. اين زندگی سرد ادامه داشت تا اين که من با سعيد آشنا شدم. او مرد خوبی بود و من دلبسته‌اش شدم. چند مرتبه سعيد را ديدم و او گفت اگر شوهرت را بکشيم، می‌توانيم با يکديگر ازدواج کنيم. با اين که اول با اين پيشنهاد مخالفت کردم اما در ادامه، سعيد وادارم کرد به اين کار تن بدهم.”

وی افزود: “شب حادثه در حالی که شوهرم خواب بود، سعید وارد خانه شد. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که او با یک چاقو چند ضربه به احمد زد و او را کشت. سعید فریبم داد و گفت چون من فرزند دارم، پدر و مادر شوهرم من را قصاص نمی‌کنند. او چاقوی خون‌آلود را پاک کرد و آن را به دست من داد. من هم وقتی دستگیر شدم، قتل را گردن گرفتم اما بعد هرچه به مأموران گفتم فریب حرف‌های سعید را خورده‌ام، فایده‌ای نداشت و نتوانستم بی‌گناهی‌ خودم را ثابت کنم.”

با اين حال در‌‌ تحقیقات نخستين، سعيد هرگونه دست داشتن در قتل را منکر شد و قرار منع پیگرد برای وی صادر و آزاد شد.

در پی اين ماجراها پدر همسر فرزانه رضايت نداد و گفت: “دادگاه تعیین کرده که قاتل چه کسی است و او باید مجازات شود. هیچ بخششی هم در کار نیست.”

به‌گفته مادر فرزانه آخرین باری که فرزانه دخترش فاطمه را دید او فقط دو سال داشت. بعد از این حادثه فرزانه به زندان افتاد و از دیدن دخترش محروم شد.

مادر فرزانه گفته بود: “سحرگاه سه‌شنبه قبل از اجرای حکم من و شوهرم جلوی زندان می‌رویم و به دست و پای پدر شوهر فرزانه می‌افتیم تا شاید او به جوانی دخترمان رحم کند و او را ببخشد.”