الهام امينزاده، معاون حقوقی رئيسجمهور ايران از انباشت ۱۷ ميليون پرونده قضايی در دستگاه قضائی اين کشور خبر داد.
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا) الهام امينزاده گفت: “هماکنون ۱۷ ميليون پرونده قضائی در دستگاه قضا انباشت شده و هشت ميليون پرونده نيز ظرف چند مدت اخير برای رسيدگی به دستگاه قضا وارد شده است.”
وی افزود: “متأسفانه مردم ايران آشنايی کامل و روشنی از قوانينی که هر روزه با آنها سروکار دارند، ندارند و همين امر مشکلات زيادی را برای آنها ايجاد میکند.”
بهگفته وی “قوانين ايران از لحاظ بيان و زبان نوشتاری به گونهای تدوين شدهاند که گاه يک وکيل و حقوقدان نيز برای درک معنای واقعی آنها دچار مشکل میشود.”
امينزاده ايجاد تغييرات در سيستم نگارشی قوانين ايران را “ضروری” خواند.
” قوانین ایران از لحاظ بیان و زبان نوشتاری به گونهای تدوین شدهاند که گاه یک وکیل و حقوقدان نیز برای درک معنای واقعی آنها دچار مشکل میشود…. ایجاد تغییرات در سیستم نگارشی قوانین ایران ا ست”.
ایشان درست می فرمایند. هنگامی که متن ها حقوقی را می خوانید انگار به روزگار قاجاریان و حتا صفویان برگشتید. گویی نویسندگان و تصویب کنندگان برای ایران قانون نمی نویسند. بویژه پس از انقلاب که فقه جای قانون را در بسیاری زمینه ها گرفته و آخوند جای قاضی حقوقدان نشسته است. شاید این دو رخدا با هم بی پیوند نباشند؛ متن قانونها را فقهی و آخوندی نوشتند تا بجای این که آخوند قاضی برود حقوق بخواند ، حقوقدان وکیل یا قاضی ناچار به خواندن فقه شود. برخی از هم میهنانی که خود در کارهای حقوقی هستند هم انبوه واژه های عربی و معرب آب نکشیده را واژگان حقوقی (!) می خوانند و … ! انگار اگر بجای شکات، اولیای دم، خیارات، مدعی العموم، و دیگر لغت های پردست انداز و گاهی بی معنا، واژه های ایرانی بکار ببرند از حقوق (!) مردم کم می شود!
پس از اسلام عربها که نه، بسیاری از نویسندگان ایرانی خود ریشه زبان خود را زدند و در خدمت زبان عربی در آمدند. بسیاری از متن های حقوقی و سیاسی و … را از پارسی به عربی ترجمه کردند. دراین راه چه بسیار واژگان ایرانی و هندی و یونانی ( مانند خود قانون ) را با چهره عربی وارد آن زبان کردند. همه عربی نویس شدند و زبان ایرانی را کنار گذاشتند. بعد ها هم که به ایرانی نوشتند، دسته دسته واژگان ایرانی را کنار گذاشتند و تا توانستند گروه گروه واژگان و حتا الگوهای دستوری زبان عربی را وارد زبان پارسی کردند. تا این که این زبان معرب فارسی پدید آمد.
خدا یعقوب سیستانی را بیامرزد و نامش جاودان و گرامی بماند که اگر نبود این هم نمی ماند. همچنین سامانیان بسیار خدمت کردند. ترکان سلجوقی هم با اینکه از ریشه ایرانی نبودند زبان فارسی را در سراسر ایران و حتا در روم شرقی و هندوستان رسمی کردند. عیب کارشان این بود که گرچه عرب نشدند و ایران را عربستان نکردند ولی رویکرد عربی و معرب هم داشتند. شاید وزیرانی چون نظام لملک هم بی اثر نبودند.
بزرگترهای ما در زمان آشنایی با دگرگونی های روزگار نو و ترجمه واژگان تازه، بجای پیدا کردن یا ساختن واژگان ایرانی، رفتند انبوهی از واژگان عربی و معرب را بکار گرفتند و جایگزین کردند. تا این که در زمان رضاشاه فرهنگستان زبان فارسی ( پارسی ) را بنیان نهادند. ولی امروزه گویی تجربه و کارهای درخشان آن فرهنگستان پیش رو نیست! دادگستری، دادگاه، دادسرا، دادرسی، دادستان، دادیار، بازپرس، بازجو، دادخواه، دادگاه پژوهش، پیگرد و بسیاری واژگان ایرانی دیگر گویی پیش رو نیستند. ببینید با یک واژه «داد» و پسوندهایی، چند تا واژه حقوقی ایرانی ساختند.
پس از انقلاب هم قرار نیست که رویکرد ایرانی داشته باشیم؛ رویکرد حاکمان عربی و معرب است. بنابراین هرچه نام و نشانی از ایران و ایرانی داشته باشد باید از میان برود و جایش را عربی و معرب بگیرد ! تا زمانی که ما مردم دراین زمینه همراهی می کنیم وضعمان بهتر ازاین نمی شود. هنگامی که فرهنگ مهم نباشد حقوقمان هم همین است ! از الهام امین زاده سپاسگزاریم و برای ایشان روزگار خوبی آرزو می کنیم در پناه خدا باشند و بتوانند خدمت کنند.
بازنشسته / 03 February 2014