در اینکه ایران سرزمین شگفتیها و پر از سوژه برای کارگردانان سینماست، هیچ جای شکی نیست. جدا از خود فیلمسازان ایرانی که در قبل و بعد از انقلاب ۵۷ به دنبال پیداکردن سوژههای بکر در سراسر ایران گشتهاند و میگردند تا دستمایه آثار خود قرار دهند، فیلمسازان کنجکاو و علاقمند خارجی هم در این سرزمین حاصلخیز سینمایی، سوژههای جالبی مییابند.
سابقه تاریخی این تلاشها و جستو جوگریهای سینمایی به فیلم «علف» ساخته مشترک مریان سیکوپر و ارنست شودساک در سال ۱۹۲۴ میرسد که کوچ ایل بختیاری را به زیبایی به تصویر کشیده بودند. فیلم درخشان «باد صبا» از آلبر لاموریس، فیلمساز فرانسوی هم یکی دیگر از این آثار ماندگار است. در این فیلم، با سراسر ایران از طریق فیلمبرداری از روی یک بالگرد آشنا میشویم. گفتنیست که آلبرت لاموریس هنگام فیلمبرداری از سد کرج در اثر سقوط بالگرد کشته شد. «باد صبا» اما در سال ۱۹۷۸ نامزد جایزه اسکار بهترین مستند شد.
به تازگی بریت مادسن، فیلمساز دانمارکی به ایران سفر کرده و فیلمی درخشان درباره یک دختر روستایی ایرانی ساخته است. این دختر روستایی تلاش میکند اخترشناس شود و فیلمساز با نگاهی مهربان تلاش او را در مستند «سپیده، صاحب ستارهها» ثبت کرده است.
مستند «سپیده، صاحب ستارهها» برای نخستین بار در ژانویه ۲۰۱۴ در جشنواره «ساندانس» به نمایش درمیآید. این جشنواره که بنیانگذارش رابرت رد فورد است، از ۱۶ تا ۲۶ ژانویه ۲۰۱۴ برگزار میشود. این فیلم با حمایت مالی جشنواره تریبیکا که هر سال در نیویورک برگزار میشود ساخته شده و مدت نمایش آن ۹۰ دقیقه است.
بریت مادسن درباره این فیلم و چگونگی آشناییاش با سپیده میگوید: «اولین بار که با سپیده آشنا شدم، در همان لحظههای اول آشناییمان پی بردم که میخواهم فیلمی درباره شوق وصفنشدنی او به ستارهها بسازم. او نیمههای شب به منزل آقای کبیری که در جنوب ایران معلم فیزیک بود آمده بود، و یک تلسکوپ عظیم هم زیر بغل زده بود تا به صحرا برود و ستارهها را رصد کند. در اولین نگاه، او مثل بقیه دختران سنتی ایرانی بود که با چادر سیاه به کلاس آقای کبیری میآمدند. اما کافی بود یک لحظه به او دقیق شوید، تا متفاوت بودن او را دریابید. چکمههای نظامی به پا داشت و از چشمانش پیدا بود که تصمیمش را گرفته و در کاری که میخواهد بکند عزم راسخ دارد. او مرا افسون خود کرد و تصمیم گرفتم هرجور شده فیلمی درباره او بسازم.»
و سپس در ادامه به انگیزه و دلیل سفرش به ایران اشاره میکند و میگوید: «با سپیده و شش تن از دوستانش سوار یک ماشین نیمهفرسوده شدیم و به طرف تپهای رفتیم. من در واقع با شوهرم و فامیلم برای دیدار فامیل شوهرم به ایران رفته بودم و در آنجا با داستان این دختر جوان اخترشناس که در شهرستان، در ۴۰۰ کیلومتری تهران زندگی میکرد، آشنا شدم.»
کارگردان در فیلم «سپیده، صاحب ستارهها»، زندگی روزانه سپیده و مشکلات او را دنبال میکند.
در یک دهکده خیلی دوراز پایتخت، با آسمانی شفاف و زیبا، بدون کوچکترین نشانی از آلودگی هوا، یک دختر جوان شبها با تلسکوپ بزرگی که به اندازه خودش است، روی تپهها میرود و ستارهها را رصد میکند. بستگانش از او میخواهند که بهدنبال یک کار درست وحسابی برود. اما سپیده فقط به حرف دل خودش گوش میکند.
در این میان دائی سپیده تلاش میکند او را از رصد کردن ستارهها باز دارد و مادرش تهدیدش میکند که اگر دست از این کارها برندارد، خرج تحصیلش را نمیدهد.
سپیده از انوشه انصاری که اولین فضانورد ایرانی بوده الهام گرفته و اتاقش را با تصویر انیشتن تزئین کرده است. آرزوی او این است که فضانورد شود.
در مستند «سپیده، صاحب ستارهها» با ایران جوانی آشنا میشویم که از اعتماد به نفس برخوردار است، تلاش میکند آیندهاش را بسازد و سرنوشتش را خودش به دست بگیرد.
من که قسمتی از ایم مستند رو دیدم واقعا لذت بردم
اعتماد به نفس و پشتکار و علاقه … واقعا حیفه یه همچین مستند هایی از مستندسازها و کارگردانان داخلی بیرون نمیاد !
Hamed / 25 January 2014