آذر ماه، ماه درگذشت تنی چند از نوآوران موسیقی سنتی است که همه در نهایت به مکتب علینقی وزیری تعلق داشتند؛ مکتبی که در عین پایبندی به ریشههای سنتی، جانبدار دگرگونی در فرم و شیوههای اجرایی بود و نوآوری را پشتوانه ماندگاری موسیقی سنتی میدانست.
یکی از این نوآوران که آفریدههایش با استقبال گسترده مردمی نیز روبرو بوده، مهدی خالدی، شاگرد برجسته ابوالحسن صبا است. نهم آذر ماه ۱۳۹۲ بیست و سومین سالروز درگذشت اوست.
مهدی خالدی برای آرشه اهمیتی بیش از پنجه قائل بود. آرشههای او آن چنان با ظرافت عوض میشد که گوئی هزاران متر درازا دارد. نقطههای وصل و قطع را نمیشد تشخیص داد.
شمار شاگردان مستقیم و غیر مستقیم صبا شاید به «هزاران» سر میزند. صبا خود میگفت ردیفهای ویولن او در سه هزار نسخه انتشار یافته، اگر هر نسخه تنها مورد استفاده یک نفر قرار گرفته باشد، سه هزار نفر را باید شاگرد او به حساب آورد. البته همه شاگردان او در یک طراز نبودند ولی شمار برجستگان در میانشان زیاد است و در میان این برجستگان تنها تنی چند نامآور شدهاند و خود شاگردان دیگری را پروردهاند.
شاگردان برجسته صبا، هم به مهارتهای اجرایی او دست یافته بودند و هم در زمینه آهنگسازی و تنظیم ید طولائی پیدا کرده بودند. خود صبا ولی بیش از همه کار مهدی خالدی را میپسندید. جمله معروف اوست که مهدی چیز دیگری است! ویژگیهایی که خالدی را برجسته میکرد از شیوه نواختن او و نیز از قریحه ساخت و پرداخت او پدید میآمد.
خالدی شاید تنها شاگرد صبا بود که شیوه نواختنش با او تفاوت داشت. شیوهای تک که خود به مرور مورد پسند و تقلید جوانان قرار گرفت. خالدی برای آرشه اهمیتی بیش از پنجه قائل بود. آرشههای او آن چنان با ظرافت عوض میشد که گوئی هزاران متر درازا دارد. نقطههای وصل و قطع را نمیشد تشخیص داد. این روش آرشهکشی به آکروباتبازی روی ویولن راه نمیداد. در نتیجه ملودیهای به دست آمده رومانس بیشتری پیدا میکرد و با روح موسیقی ایرانی سازگارتر میشد.
ویژگی دوم به شیوه آهنگسازی او برمیگشت. اگرچه تمایل غالب خالدی به ساخت ملودیهای آرام و کشیده بود (مثل به کنارم بنشین) ولی در قطعات تند و ضربی نیز قریحه خود را نشان میداد. در یکی از آنها «آمد نو بهار» حتی از ضرب بیسابقهای استفاده کرد؛ ضربی که سبب ماندگاری ترانه شد.
خالدی در ساختار برنامهریزیهای موسیقائی نیز نظر ویژهای داشت، پیشدرآمد و رنگ را برداشت و جای گستردهتری به تصنیف داد. از آن پس تصنیف اهمیت بیشتری پیدا کرد و از ملال آوازخوانی سنتی کاسته شد.
مهدی خالدی در قطعات تند و ضربی نیز قریحه خود را نشان میداد. در «آمد نو بهار» حتی از ضرب بیسابقهای استفاده کرد؛ ضربی که سبب ماندگاری ترانه شد.
بخت بزرگ خالدی آشنائی با خواننده خوشصدائی بود که تازه سربر آورده بود و میرفت که یکشبه به اوج شهرت برسد. دلکش را اداره موسیقی کشور به دست خالدی سپرد که برای خواندن آمادهاش کند. دلکش و خالدی ظاهراً چنان به یکدیگر پیوند خوردند که جدائیشان ناممکن مینمود. ولی در واقع چنین نبود و پس از هفت هشت سالی کار مشترک و آفریدن ترانههای دلانگیز از هم جدا شدند. اگر چه هر یک جداگانه به کار خود ادامه دادند ولی نتیجه کار هیچکدام آنی نشد که میبایست میشد!
دلکش را چند سال پیش در آخرین سفر اروپائیاش دیدیم و نظرش را از جمله در مورد خالدی پرسیدیم با حسرت و افسوس میگفت: قدر همکاری خود را ندانستیم. من هنوز هم خالدی را بهترین آهنگساز ایرانی میدانم. دستاورد همکاری دلکش و خالدی انبوهی ترانههای فاخر و ماندگار است.
عامل دیگری که آهنگهای خالدی را به تصنیفهای فاخر تبدیل میکرد، متنهای نوآورانهای است از شاعران نامآور که به آنها پیوند خورده است. اسماعیل نواب صفا، رهی معیری، معینی کرمانشاهی و بیژن ترقی از جمله شاعرانی هستند که با خالدی همکاری نزدیک داشتهاند.
جدا از «آمد نوبهار» و «به کنارم بنشین»، ترانههای دیگری چون «ناامید»، «رفتی»، «رویای شاعر» و «وداع شاعر» نیز از به شهرت رسیدههای خالدی است. «مرگ صبا» که در سوگ ابوالحسن صبا، در سال ۱۳۳۶ ساخته و با ارکستر بزرگ گلها، با صدای بنان و با شرکت همه همطرازان او به اجرا درآمد نیز از کارهای ماندگار خالدی است.
مهدی خالدی در سال ۱۳۶۳ به سکته خفیف مغزی دچار شد. پنجه و آرشهاش از روانی افتاد. چندی نگذشت که سرطان نیز به سراغ او آمد. سرطان حنجره از نوع بدخیم آن. مهدی خالدی سرانجام در نهم آذر ماه سال ۱۳۶۹ در بیمارستان مهر تهران چشم از جهان فروپوشید ولی نامش و نواهایش به عنوان موسیقیدانی که در اندیشه نوآوری بود در ذهن جامعه ایران باقی خواهد ماند.