فراگیر شدن درگیری و خشونت در ایران چنان است که رد آن را میشود در بازیهای کودکانه نیز گرفت. بازی اعدام یک نمونه از این خشونتها است که گاهی قربانی هم میگیرد. علاوه بر این، به گفته برخی جامعهشناسان، درگیریهای خانوادگی و خشونت خانگی در سالهای اخیر، زنگ خطر را حتی برای آیندگان به صدا درآورده است.
دعواهای خیابانی نیز نمونه دیگری از آستانه تحمل پایین شهروندان ایرانی است. این در حالی است که حکومت ایران صرف نظر از شعارهای تبلیغاتی، کمتر به گسترش فرهنگ مدارا در سیاستهای آموزشی و فرهنگی خود توجه میکند.
بر این اساس، نابردباری تنها رفتار و روش حکومت استبدادی ایران نیست و جامعه ایرانی از جمله جوامعی است که سطح مدارا و بردباری در آن، در خانواده و جامعه هم پایین است. با مرور روزنامهها و بهخصوص صفحههای اجتماعی و حوادث، این آستانه تحمل پایین و ظرفیت محدود مدارا بیشتر به چشم میآید. برخورد ایرانیها با غیر ایرانیها (به عنوان مثال شهروندان افغان) در طول سالهای گذشته یا نسبتهایی که در میان عموم مردم به اعراب یا اقلیتها داده میشود، میتواند نمونههای دیگری از این فقدان مدارا باشد.
اما انقلاب سال ۱۳۵۷، اعدام افراد وابسته به سلطنت پهلوی دوم در روزهای پس از پیروزی انقلاب، سرکوب گروههای سیاسی در سالهای دهه ۶۰ و خشونتها و کشتارهای پس از آن، همگی سند فقدان مدارا و بردباری در حاکمیت ایران هستند. همچنین خشونت، سرکوب، نابردباری و عدم تحملی که حاکمیت در ایران، پس از اعلام نتایج جنجال برانگیز انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ از خود نشان داد، در نوع خود بیسابقه بود و اعتراضهای خیابانی مردم، با خشونتی بسیار شدید سرکوب شد.
محمود صباحی: «به گمان من واژگان مدارا و بردباری و کاربرد آنها معلول درک نادرستی از زندگی و حقوق انسانی است؛ چرا که پیشاپیش گونهای بزرگواری و خداگونگی را به یک طرف ماجرا بخشیده است؛ گویی کسی یا کسانی هستند که لطف میکنند و دیگران را بردبارانه تحمل میکنند.»
در شرایطی که برخی جریانهای اجتماعی، فرهنگی و رسانهای، در کشورهای مختلف ضرورت اهل مدارا بودن و بردباری را تبلیغ میکنند و با وجود آنکه در اشعار کهن فارسی نیز بر این امر تأکید شده است (نمونهاش هم این شعر معروف حافظ که آسایش دو گیتی را تفسیر این دو حرف میداند: با دوستان مروت، با دشمنان مدارا)، اما درباره این مفاهیم، نگاههای انتقادی و رویکردهای متفاوت هم به چشم میخورد.
محمود صباحی، جامعهشناس مقیم آلمان و پژوهشگر دانشگاه لایپزیک در پاسخ به زمانه، درباره مفهوم مدارا میگوید: «به گمان من واژگان مدارا و بردباری و کاربرد آنها معلول درک نادرستی از زندگی و حقوق انسانی است؛ چرا که پیشاپیش گونهای بزرگواری و خداگونگی را به یک طرف ماجرا بخشیده است؛ گویی کسی یا کسانی هستند که لطف میکنند و دیگران را بردبارانه تحمل میکنند. آدمها – چه بسا جلبکها- به بردباری و لطف کسی محتاج نیستند بلکه آنها پیشاپیش حق بودن و حق چگونه بودن خود را دارند. آنها هستند، به همان طریقی که میتوانستهاند باشند و اگر کسی سایه سنگین خود را بر آنان بیفکند و مانع رشد و زیست طبیعیشان بشود، بدون تردید با این کار نحوه بودن خود را نیز به خطر انداخته است، اما پیش از همه، نحوه بودن نادرست خود را آشکار کرده است.»
مدارا و دستاوردهایش
با وجود تفاوت موجود در نگاهها و رویکردها، شخصیتها، گروهها و سازمانهای مختلفی برای گسترش فرهنگ مدارا تلاش میکنند.
محمد مصطفایی، وکیل دادگستری مقیم نروژ و مدیر سازمان مدارای جهانی در این زمینه در صفحه فیسبوک خود نوشته که موضوع مدارا برای مردمانی مثل مردم نروژ که سالهاست نظام و حکومتی دموکراتیک دارند و از بردباری بالایی برخوردارند، همچنان دارای اهمیت است.
یکی از عالیترین نمونههای مدارای مردم این کشور، رفتار آنها با قاتل ۷۷ شهروند نروژی در سال ۲۰۱۱ است که هزاران نفر با شاخههای گل به خیابانها آمدند و گفتند که خشونت را با خشونت نمیتوان پاسخ داد.
این فعال حقوق بشر به زمانه میگوید: «در ایران، حکومت از مجازاتهای بسیار خشن استفاده میکند. حکم دادن برای کور کردن چشم، قطع کردن دست و اعدام در ملا عام، از جمله این مجازاتها هستند که فضا را خشنتر میکنند که برای مبارزه با این وضعیت، باید به صورت سازمان یافته و برنامهریزی شده درباره مدارا در ایران کار کرد.»
به نظر میرسد خلائی که در فعالیتهای حقوق بشری مرتبط با ایران وجود دارد، عدم توجه به مقوله مداراست. این در حالی است که برخی تحلیلگران، بردباری و مدارا را پیشنیاز رسیدن به صلح و دموکراسی میدانند.
محمد مصطفایی: «در ایران، حکومت از مجازاتهای بسیار خشن استفاده میکند. حکم دادن برای کور کردن چشم، قطع کردن دست و اعدام در ملا عام، از جمله این مجازاتها هستند که فضا را خشنتر میکنند.»
محمد مصطفایی با تأکید بر اهمیت توجه به نقض حقوق بشر در گسترش فرهنگ مدارا میگوید: «ما بحث حقوق بشر را داریم، بحث دموکراسی را داریم، بحث صلح را داریم، بحث امنیت را داریم. اینها همه مفاهیم باارزشی هستند که به خاطر تحقق هرکدام از آنها عده زیادی حتی جانشان را از دست دادهاند و در حال حاضر هم میبینیم که در کشورهای توسعه نیافته یا کمتر توسعه یافته همچنان عدهای در تلاش برای استقرار این دستاوردهای بشری، جانشان را فدا میکنند، ولی آنچه برای اعضای سازمان مدارای جهانی مهم است این است که در چنین شرایطی چه باید بکنیم و چگونه میتوانیم آمار قربانیان نقض حقوق بشر را پایین بیاوریم و جامعه و حکومت را مکلف کنیم که به حقوق بشر احترام بگذارند و صلح و دموکراسی را به رسمیت بشناسند.»
مصطفایی با پرداختن به موضوع مدارا از منظر حقوق شهروندی میگوید: «ما نیازمند مدارا و بردباری هستیم تا بتوانیم عموم شهروندان را با مبانی حقوق بشر، صلح و دموکراسی آشنا کنیم و ضمن متذکر شدن حقوق شهروندی افراد به آنان، ضرورت احترام متقابل را یادآوری کنیم. بر این اساس تیم ما در حال حاضر در کشورهای مختلف از جمله ایران بر موضوع مدارا متمرکز شده است.»
مدارا چیست؟
در فرهنگ دهخدا، ذیل واژه مدارا چنین آمده است: مهربانی کردن، نرمی نمودن، شفقت و ملایمت نشان دادن و بعد هم بیتی از فردوسی آمده است: «… که با زیردستان مدارا کنم/ ز خاک سیه مشک سارا کنم»
محمود صباحی با طرح این معنی و شعر میگوید: «اینجا مسئله زیردستی و زبردستی مطرح میشود. آن کسانی که اینگونه قوانین را طرح انداختهاند یا میاندازند، بیش از آنکه در فکر حقوق انسانها باشند، فکر بکر دیگری دارند و خوشبینانه آنکه راه خطا را برگزیدهاند. واژگان و مفاهیمی مثل مدارا، رحم، مروت و بردباری نه تنها وضع بشری را تغییر نمیدهد بلکه آن را اسفناکتر نیز میکند. در واقع به جای زدایش این شرایط ناگوار آنها را درونی میکنند و به بخشی از شخصیت انسانی بدل میسازند. صاحبان قدرت وقتی حالشان خوب است ناگهان قلبشان آکنده از شفقت و مهربانی میشود و میخواهند این بار با نمایش بردباری و مدارا، یک بار دیگر موضع برتر خود را به دیگران یادآوری کنند.»
اینکه مراد از مدارا و بردباری مورد نظر فعالان حقوق بشر چیست، پرسش دیگر زمانه از محمد مصطفایی است. او به عنوان یک فعال حقوق بشر در پاسخ به این سئوال ضمن تاکید بر اهمیت توجه به مفهوم مدارا برای رسیدن به دموکراسی میگوید: «مدارای مورد نظر ما این است که افراد ظرفیت تحمل دیدگاهها و عقاید مخالف را در خود ایجاد کنند، به ادیان مختلف احترام بگذارند و برای خواستههای دیگران ارزش قائل شوند. این جریان میتواند پیشزمینهای باشد برای رسیدن به صلح، دموکراسی و حقوق بشر و البته که مدارای مورد نظر ما کنار آمدن با خشونت یا رفتار غیر انسانی حاکمیت نیست.»
اهمیت تفاوتها و مدارا
محمود صباحی در بخش دیگری از صحبتهای خود میگوید: «حق متفاوت بودن، متفاوت حس کردن، متفاوت نفس کشیدن، متفاوت مستراح رفتن، متفاوت اذان گفتن، متفاوت نوشتن، متفاوت دعا کردن، متفاوت غذا خوردن، و به طور کلی درک متفاوت چیزها و کلمات، چیزی نیست که کسی برای آنها منشور و قانون بنویسد چرا که همان کسانی که چنین قوانین و منشورهایی را تدارک میبینند خود زایلکننده همین حقوقاند؛ به زبان دیگر، بودن هر چیز یا هر کس به خودی خود حق نحوه متفاوت بودن او را نیز تأمین میکند و این حق را کسی به او تفویض نمیکند بلکه این حق پیشاپیش در نزد او حاضر است. بنابراین به جای مدارا و بردباری و تحقیر انسانها از طریق چنین واژگانی، بهتر است دست از سر آنها برداشت تا بدین وسیله نه نیاز به تحمل و بردباری داشته باشند و نه نیاز به تحمل و مداراشدگی از سوی دیگران. از واژگان بردباری و مداراگری بوی مرگ قسطی و صدقه برمیآید.»
سارا بازوبندی: «رابطه دموکراسی و رشد و توسعه اقتصادی، همواره یکی از موضوعهای بحثبرانگیز در میان تحلیلگران اقتصادی و سیاسی بوده است. به این ترتیب که برخی معتقدند دموکراسی زیر ساختهایی دارد که به تسهیل فعالیتهای اقتصادی آزاد کمک میکنند.»
با وجود رویکردهای چالش برانگیز به مقوله مدارا و بردباری، طرح این موضوع در جامعه ایرانی اهمیت ویژهای دارد و با پیچیدگیها و دشواریهای خاصی همراه است. صباحی ضمن تأیید این پیچیدگیها میگوید: «در جامعه ایران البته اوضاع کمی پیچیده است و فرهنگ ایرانی نیز در بالاترین آستانه تناقض. بخش رسمی و دولتی ایران در آن سطح از اقتدار و توانشگری نیست که بتواند به نمایش مدارا و بردباری تن بدهد و برای همین حتی از نمایش مدارا نیز بهره نمیگیرد، بلکه سویه مخالف آن را به نمایش میگذارد. نمایش مرگ برگزار میکند، با توهین و تحقیر مضاعف تحقیرشدگان و مطرودان جامعه، نمایش اقتدار راه میاندازد، اما مگر کسی که از قدرتی درونی و واقعی برخوردار باشد به چنین نمایشهایی محتاج میشود؟ وقتی اقتداری در کار نیست، ناگزیر هیاهوی اقتدار و نمایش آن پای در میدان میگذارد. اگر کسی واقعاً مقتدر باشد نیازی به نمایش آن نخواهد داشت و حتی آن را به کار نخواهد گرفت مگر آن که ضرورتی در کار باشد و ضرورت هم تابع یک وضع استثنایی است نه یک شرایط مدام.»
مصطفایی هم درباره آستانه تحمل پایین ایرانیها میگوید: «در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هم وضعیت ایرانیان به همین ترتیب است. در خارج از کشور هم همینطور؛ ایرانیها همچنان آستانه تحمل پایینی دارند و معمولاً به صورت فردی یا گروهی در مقابل هم قرار میگیرند و به هم توهین میکنند. گروههای مختلف نمیتوانند همگرایی داشته باشند که این مانع بزرگی در راه رسیدن به دموکراسی در ایران است.»
مدارا، شعر، اقتصاد
برای انجام کار سازمانیافته و برنامهریزی شده در ایران باید به ادبیات پناه برد. صباحی با طرح این ادعا میگوید: «به گمان من مردم و جامعه ایرانی باید به شاعرانشان بیش از سیاستمدارانشان اعتماد کنند و سخن آنها را بر پایه مقتضیات جهان نو تفسیر کنند و به کار گیرند چرا که آنها واقعاً دنیا را گسترده و گشوده میدیدند. هر فرهنگی باید سویه اقتدار خود را -که همان سویه گشوده به روی دیگری و دیگران است- پیدا کند تا ناگزیر نشود هراسیده به روش و منش زندگی متفاوت دیگران حمله آورد.»
این جامعهشناس مقیم آلمان معتقد است سویه مقتدر فرهنگ ایرانی شعر و ادبیات صوفیانه آن است، اما بدان شرط که با یک معیار جهانی از نو بازخوانی و از نوسنجش شود. او میگوید: «شاعران ایرانی غرایز و دریافتهای حیاتی غنیای داشتند و جهان را نه از دریچه تنگنظری حکومتها و حتی مردم جامعه خود، بلکه از منظر بیکرانگی و گشودگی درک میکردند.»
او اضافه میکند: «ادبیات فارسی که غنیترین سویه فرهنگ ایرانی است، آکنده از تمثیلات، اشعار و قصهها و سخنهایی است که نحوههای متفاوت بودن را نه تنها تائید میکند، بلکه آن را نوعی استلزام بنیادی برای امکانهای گونهگون تجلی میداند؛ یعنی هر فرمی از زندگی، و هر نحوهای از عقیده و تفکر جلوه حق است اگر چه متفاوت با دیگری به نظر میرسد. به نظرم این مسئله وقتی به زبان فلسفی مورد سنجش قرار بگیرد، به بحث فلسفی چشماندازگرا نزدیک میشود که حقیقت را تابع چشمانداز تفسیر میکند و از همین رو از حقایق سخن میگوید و نه از یک حقیقت غایی و نهایی.»
از سوی دیگر استقرار صلح و دموکراسی میتواند بر شئون مختلف زندگی بشری تاثیرگذار باشد. به عنوان نمونه رسیدن به دموکراسی ممکن است باعث ایجاد تغییر در شرایط اقتصادی یک کشور بشود و چنین امکانی با توجه به شرایط اقتصادی امروز ایران، قابل تأمل است.
سارا بازوبندی، استاد اقتصاد سیاسی مقیم انگلیس و دانشگاه ریجنتز در لندن در این باره به زمانه میگوید: «رابطه دموکراسی و رشد و توسعه اقتصادی، همواره یکی از موضوعهای بحثبرانگیز در میان تحلیلگران اقتصادی و سیاسی بوده است. به این ترتیب که برخی معتقدند دموکراسی زیر ساختهایی دارد که به تسهیل فعالیتهای اقتصادی آزاد کمک میکنند.»
این تحلیلگر مسائل اقتصادی خاورمیانه و پژوهشگر همکار با گروه خاورمیانه و شمال آفریقای اندیشکده چتم هاوس در ادامه میگوید: «برای اثبات این ادعا به طور مثال میتوان به متوسط سرانه تولید ناخالص ملی در جوامع دموکراتیک اشاره کرد که غالباً از جوامع غیر دموکراتیک بالاتر است، اما مخالفان این نظریه در رد ارتباط بین دموکراسی و رشد اقتصادی به پیشرفتهای چشمگیر کشورهای نفتخیز و چین اشاره میکنند که دارای نظامهای سیاسی کاملاً غیر دموکراتیک هستند، اما به نظر من با توجه به این که احتمال مواجهه نظامهای غیردموکراتیک با شرایط ناپایدار سیاسی در درازمدت به مراتب از جوامع مردمسالار بیشتر است، رشد اقتصادی این نظامها نیز به همان نسبت از پایداری کمتری نسبت به جوامع مردمسالار برخوردار است.»
پینوشت:
سال ۱۳۸۶ خورشیدی، نسخه فارسی اعلامیه سازمان ملل متحد به همت بنیاد عبدالرحمن برومند درباره تلاش برای محو همه اشکال نارواداری و تبعیض مبتنی بر دین یا اعتقاد (مصوب ۲۵ نوامبر سال ۱۹۸۱ میلادی) به بهانه روز جهانی مدارا منتشر شد.