در قصهها که صورتی از تاریخ اجتماعی مردم در آنها ضبط شده، میبینیم اگر زن توانایی جادویی خود را در اختیار قدرتی غالب قرار داده باشد، داستان میتواند متفاوت باشد. یک نمونهی آن را در داستان سمک عیار میخوانیم. زنی به نام صیحانهی جادو در جزیرهی آتش مانند پادشاهان دارای تخت و بارگاه و خدم و حشم است. این زن از جانب پادشاهانِ مخالف خورشیدشاه به کمک خواسته میشود، تا لشکر خورشیدشاه را در هم بشکند. تنها کسی که با این زن میتواند مقابله کند ماهدرماه دختر زلزالشاه است. این دو زن هر دو استادشان یکی بوده، و استاد به ماهدرماه فنونی آموخته، که صیحانه از آن خبر نداشته است. به همین دلیل ماهدرماه میتواند او را شکست بدهد.
همچنین نظامی از زنی میگوید که در زمان اسکندر در آتشکدهای در سپاهان (اصفهان کنونی) نگاهبان آتش بوده است. این زن نه تنها بسیار زیبا که بسیار دانا و توانا هم بوده است. او طلسمی به صورت اژدها برای آتشکده میسازد تا سپاهیان اسکندر را ترسانده و مانع نزدیک شدنشان به آتشکده شود. طلسم زن موفقیتآمیز عمل میکند. تا اینکه راز زن کاهنه را بلنیاس کشف میکند. او که وزیر اسکندر است دلباختهی زن میشود و از اسکندر میخواهد که زن را به او بدهد (شرفنامه ٢٤٢-٢٤٤).
دو مثال بالا و مثالهای بسیار نشان میدهد که اگر زن قدرتش را در اختیار قدرتی بزرگتر از خودش که معمولاً قدرت مردانهی حاکم است قرار داده، از حمایت برخوردار میشود. اما اگر زن تنها، پیر و فقیر بوده، و فرزند پسری هم نداشته تا پشتیبان او باشد، در خط مقدم آسیبدیدن و قربانی شدن قرار میگرفته، و این شامل زنان زیبا و قدرتمند و باهوش هم میشده، که خطری برای روحیات غلبهجویانهی مردانه و حسادتهای زنانه محسوب میشدهاند.
فکر قتل عام زنانی که با بقیه متفاوت بودهاند در قرون وسطای اروپا که فقر و ضعف بهشدت محکوم بوده است، مردم از قحطی، جنگ، ناتوانی کلیسا و خرافات رنج میبردهاند به اوج خود میرسد. به طوری که اگر زن قدرتی از خود نشان میداده، ولو آنکه در جهت نجات یک کشور باشد، مثل ژاندارک، به جرم جادوگری در آتش سوزانده میشده. اگر ضعیف، بیوه و تنها بوده، باز هم پاسخش آتش بوده است.
بریگس در کتاب «جادوگرها و همسایهها» میگوید همواره شهادت تعداد زیادی زنان، بر علیه همجنسان خود، محاکمات جادوگران را رونق میداده است. به طوری که در زمان الیزابت اول در انگستان این رقم تا ٥٣ درصد از شاهدان را تشکیل میداده است. (Briggs, Witches & Neighbours, pp. 264-65, 270, 273, 282.) به باور من چنین افزایشی در شمار شاهدان، میتواند بیش از هر چیز نتیجهی فقر و احساس عدم امنیت شدید هم بوده باشد. در چنین شرایطی معمولاً ضعف و قدرت هر دو ترسناک میشوند یکی تحقیر و نفرت را برمیانگیزد و میل تجربهی خشونت حتی سبعیت را و دیگری اطاعت و سرسپردگی را سبب میشود. در واقع در جامعهای بیمار که افراد در شرایط تنازع برای بقای خود هستند، همیشه ارادهی معطوف به قدرت عمل میکند. در چنین جامعهای احساس ترحم جای دلسوزی و همدردی را میگیرد. از این رو زنان بخصوص پیرزنان بزرگترین طعمه و قربانی جادوگر کشی قرون وسطای کلیسا میشوند.
در هند کارهای محیرالعقول همیشه به نمایش درآمده و انجامش به مرتاضان و شعبدهبازان نسبت داده شده و در مردم ایجاد اعجاب و تحسین کرده است. ابنبطوطه میگوید جوکیان مرد شدیداً مورد توجه پادشاه هستند، و اغلب با ایشان مشورت میشود، اما زنانشان منفور هستند. او میگوید به این زنان «کفتار» میگویند و نقل میکند که مردم عوام این نسبت را تنها به زنان جادوگر میدهند. معتقدند که ایشان سینهی بچهها را میشکافند، دلشان را میخورند. او همچنین نقل میکند که در ایام قحطی زنی را مردم پیش او میآورند و میگویند که کفتار است. معتقدند که دل بچهای را خورده است. زن را پیش پادشاه میبرند، برای اینکه امتحان کند زن جادوگر است یا خیر، به دست و پای او چهار مشک آب میبندند و او را در آب رها میکنند. وقتی میبینند که زن غرق نشد، نتیجه میگیرند که جادوگر است. پس زن را در آتش میاندازند. مردم شهر هم بر سر او خاکستر میریزند و از آن خاکستر به خانههایشان میبرند. آنها معتقدند که هر کس از این خاکستر بخور بدهد، تا یک سال از سِحر کفتار، در امان است (سفرنامه ابنبطوطه ۵۶۶).
مشابه این واقعه نیز در انگلستان اتفاق میافتد. در انگستان بین سالهای ١٦٤٣-١٦٤٥ میلادی ماتیو هاپکینز پسر یک کشیش، تبدیل به ترسناکترین شکارچی جادوگران میشود. او دور انگلستان میگردد و جادوگران را محاکمه میکند و پس از اعترافگیری ایشان را آتش میزند. البته در انگلستان شکنجه برای اعتراف رایج نبوده. اما او شیوههای مخصوص به خود را برای انجام این کار باب میکند. فیالمثل مانع خوابیدن فرد میشود. شیوهی دیگر آزمون با آب است. به این معنا که متهم را به آب میاندازند و میگویند اگر در آب شناور شود حتماً جادوگر است، چون نشان میدهد که غسل تعمید را انجام نداده و آب از پذیرفتن او سرباز میزند.
در ایران تا امروز جادوگری، اعم از رمالی، افسونگری، درمانگری، و بسیاری کارهای خارقالعاده همیشه معمول بوده است. حتی مغان که در واقع نخستین روحانیون مادی ایرانی محسوب میشدند به نوعی جادوگری را به جهان صادر کردهاند، به طوری که کلمهی magic ریشه در اسم آنها دارد. با این وجود در متون دینی ایرانیان زنانی که به جادو روی میآورند به اهریمن نسبت داده میشوند و در قصهها پیرزنان معمولاً به عنوان جادوگر معرفی میشوند. بسیار اتفاق میافتد که آنها نقشی مخرب بازی کنند، اگرچه مثل قصههای اروپایی هیچ وقت به آتش سوخته نمیشوند. یکی از بارزترین مثالهای کشتن زن جادوگر در شاهنامه است و علت کشته شدن زن قصدش به اغوای پهلوان جوانی مثل رستم در ابتدای آزمون پهلوانی است، یا قهرمان دینی مثل اسفندیار.
فردوسی در شاهنامه، رستم جوان را که گرسنه به سفرهای پر تنعم وارد شده، در خوان چهارم رویاروی زنی زیبارو قرار میدهد. وقتی شکمش سیر میشود، به ناگهان در برابر چشمان رستم، صورت زن پیر و زشت میشود. رستم در گردنش ریسمان میاندازد و به سبک دادگاههای تفتیش عقاید از او میخواهد به هویت خود اعتراف کند. سپس شمشیر میکشد و گردن زن را از تن جدا میکند.
در مورد اینکه زن جادو تجسم زن درون رستم است یا جادوگری که قصد فریب او را دارد نظرات متفاوتی ارائه شده است. اما به نظر من این تصوری است که مرد بعد از همخوابی و برآورد نیازش از زن دارد. آنچه در شاهنامه در رابطه با نسبت جادوگر به زنی و کشتن او بهعنوان یکی از آزمونهای رستم میآید دنبالهی نگاهیست که در جامعه به زن، مذموم بودن جادوگری و زنکشی وجود دارد. در واقع زن جادو در خوان چهارم، گناهی ندارد مگر آنکه سفرهای فراهم کرده، و رستم را به تنعم، سیر خورانده است.
مقاله جالب و دقيقي بود. بسيار تحليلي واصول مند نوشته شده بود. ممنون از نويسنده
حسين / 01 November 2013
با تشکر فراوان از خانم شکوفه تقی به خاطر زحمت تهیه این مقاله با ارزش .
خوشبختانه در جهان امروز و با گسترش روز افزون ارتباطات و رسانه ها دیگر کمتر کسی گول فریب و نیرنگ دین و مذاهب گوناگون را میخورد و انسان جستجوگر برای هر مسئله ای جوابی میجوید ، جوابی در خور توجه که با علم و واقعیت مطابقت داشته باشد ، نه با خرافات دینی و مذهبی .
در کشور خودمان ایران هم خوشبختانه دید مردم بسیار بیشتر از گذشته باز شده و دیگر به راحتی فریب نمیخورند و هر چیزی را زود باور نمیکنند .
امیدوارم روزی را ببینم که تنها و تنها علم حرف اول را بزند و بساط این دقل بازان و دروغگویان مذهبی از سراسر گیتی برچیده و نابود گردد .
موفق و پیروز باشید .
بهنام / 01 November 2013
Trackbacks