رمان «کمی بهار» اینگونه آغاز میشود: سال ١٣١٢ است. فروغ، دختر اشرفالسادات و احمد امانى در اردکان زندگى مىکند. پدرش رئیس اداره پست و تلگراف است. او بسیار تنهاست و همیشه همنشین مادر پر حرفش است که هر داستانى را بیشتر از ده بار تعریف مىکند. اینک چند روزى به عید مانده و آنها منتظر خاله خانم، و دخترانش فخرى و عترت هستند…
27 October 2013