اعتمادسازی، راهکاری است که در ماههای گذشته بارها به عنوان استراتژی سیاست خارجی ایران در پرونده هستهای مطرح شده است.
مقامهای کشورهای مذاکرهکننده با ایران در مسئله هستهای، برای توصیف نگاهشان به دولت جدید، از واژه خوشبینی محتاطانه بهره گرفتهاند. در این سو مقامهای مسئول در جمهوری اسلامی نیز بر ضرورت اعتمادسازی متقابل میان ایران و جهان غرب تاکید کردهاند و گفتهاند که دنبال بازسازی اعتماد از دست رفته غرب خواهند رفت.
اگر دولت در عرصه بینالمللی برای اعتمادسازی راه دشواری دارد، به نظر میرسد در عرصه داخلی توانسته بیش از آنچه انتظار داشته است، اعتماد شهروندان و کنشگران را جلب کند؛ به گونهای که در مدت زمان کوتاهی که از عمر دولت یازدهم گذشته است، گروه زیادی از کنشگران و فعالان سیاسی و مدنی در ایران، بر حمایت همهجانبه از دولت تاکید کردهاند و به دولت نزدیک شدهاند.
محمد آقازاده: «رسانهها بهجای آنکه از دریچه حرفهای به مساول نگاه کنند، نقش پیاده نظام جناحها را بازی میکنند. وقتی جناحی بر سر کار میآید که به علاقه آنها نزدیک است، نقد را وامیگذارند و نقش تبلیغاتچی را بازی میکنند.»
شاید حضور گروهی از فعالان جنبش زنان در مراسم معارفه رئیس مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری را بتوان بارزترین نشانه این نزدیکی دانست. این حضور زنان با دو واکنش متفاوت روبهرو شده است: موافقان حضور در مراسم معارفه بر این باورند که با توجه به تغییر رویکردها در دولت جدید باید شکاف و بی اعتمادی میان کنشگران و دولت را از بین برد و گروهی دیگر معتقدند که این نزدیکی در نهایت به خواستها و مطالبات کنشگران آسیب خواهد زد و جنبشهای اجتماعی و نهادهای مدنی را به همدستی با دولت و محافظهکاری رهنمون میکند.
به سوی محافظهکاری
سیما حسینزاده از فعالان حقوق زنان در این زمینه میگوید: «جامعه مدنی هرگز نباید همگام با دولت حرکت کند، باید چندین گام از دولت جلوتر باشد. جنبشهای اجتماعی موجود در جامعه ایران معتقدند که از دل خواستهای جامعه برآمدهاند و از همین جایگاه نیز باید مطالبات خود را مطرح و پیگیری کنند، نه اینکه به عمل واکنشی روی بیاورند.»
او معتقد است: «پس از سرکوب شدیدی که در دوره احمدینژاد صورت گرفت، حالا این توهم در میان برخی از کنشگران به وجود آمده که فضا تغییر کرده و بهتر شده است، اما در واقعیت اینگونه نیست، دولت روحانی در نهایت کاریکاتوری از دولت خاتمی و اصلاحات است که از بحرانهایی که احمدینژاد به وجود آورده به نفع خود و همراهانش بهره میبرد.»
حسینزاده میگوید: «به صورت خاص درباره جنبش زنان بر این باورم که نمیتوان جنبش و خواستههای فعالان حقوق زنان را کاملاً یکسان کرد. به هر صورت در این جنبش طیفهای مختلفی حضور دارند و ممکن است هرکدام دیدگاه خودشان را در نوع رابطه با دولت داشته باشند، اما مسئله اصلی اینجاست که همگامی با دولت، جنبشها را محافظهکار میکند و سبب میشود از ویژگی اصلیشان که رهاییبخشی است فاصله بگیرند. این فرایند جامعه مدنی را از معنای واقعی آن تهی خواهد کرد.»
سیما حسینزاده: «همگامی با دولت، جنبشها را محافظهکار میکند و سبب میشود از ویژگی اصلیشان که رهاییبخشی است فاصله بگیرند. این فرایند جامعه مدنی را از معنای واقعی آن تهی خواهد کرد.»
کنشگران ذوقزده
مهدی یکی از فعالان دانشجویی محروم از تحصیل که دوباره امکان بازگشت به دانشگاه را یافته است، در این زمینه میگوید: «تجربه هشت سال گذشته برای فعالان سیاسی و مدنی تجربه تلخی است. نهادهای مدنی مورد سرکوب واقع شدند و تقریباً امکان کنشگری از فعالان در داخل دانشگاهها سلب شد. دولت جدید وعده داده که به این وضعیت پایان بدهد و در همین مدت کوتاه هم عملکرد خوبی داشته است. همین سبب شده که فعالان دانشجویی نگاه مثبتی به دولت جدید داشته باشند.»
او معتقد است: «آنچه دولت انجام میدهد، وظیفه قانونی دولت در برابر شهروندان است، اما چون در دولت گذشته حق قانونی شهروندان و به ویژه دانشجویان به بدترین شکل ممکن پایمال شده است، حالا اقدام دولت جدید مورد توجه و حمایت فعالان مدنی قرار گرفته و این دو را همسو کرده است.»
مهدی میگوید: «باید این حق را به فعالان داد که از هراس تکرار تجربه گذشته سعی کنند که از روزنههای به وجود آمده استفاده کنند و حمایت دولت را برای فعالیتهای خود داشته باشند، اما مشخص نیست تا کجا این همسویی و همراهی دوام بیاورد. چرا که نهادهای مدنی مطالباتی دارند و ممکن است این مطالبات برای دولت ممکن یا خوشایند نباشد. مهم این است که هنگامی که تضاد منافع میان جامعه مدنی و دولت به وجود میآید، دولت رویه سرکوب در پیش نگیرد.»
مهدی: «نهادهای مدنی مطالباتی دارند و ممکن است این مطالبات برای دولت ممکن یا خوشایند نباشد. مهم این است که هنگامی که تضاد منافع میان جامعه مدنی و دولت به وجود میآید، دولت رویه سرکوب در پیش نگیرد.»
محمد آقازاده از روزنامهنگاران پیشکسوت ایران، «ذوقزدگی» را دلیل این نزدیکی میداند و میگوید: «رسانهها بهجای آنکه از دریچه حرفهای به مساول نگاه کنند، نقش پیاده نظام جناحها را بازی میکنند. وقتی جناحی بر سر کار میآید که به علاقه آنها نزدیک است، نقد را وامیگذارند و نقش تبلیغاتچی را بازی میکنند.»
او میگوید: «کار رسانه، اعتماد یا بیاعتمادی نیست، بلکه اطلاعرسانی و روشنگری است، اما متاسفانه با رفتن و آمدن دولتی کار رسانهها از انکار به ستایش کشیده میشود یا برعکس آن. در نتیجه آنچه آسیب میبینداعتماد مردم به رسانههاست؛ اتفاقی که به نظر میرسد رخ داده است.»
امتحان سخت دولت
اعتماد یک رابطه دوطرفه است میان اعتمادکننده و اعتمادشونده. میان دو طرف نیز انتظارات متقابل برقرار است وهدف هر دو طرف دستیابی به منافع خود و به حداقل رساندن زیان ناشی از این تعامل است.
دولت و کنشگران مدنی در ایران را میتوان دو سویه این ارتباط دانست که هر یک انتظاراتی از طرف مقابل دارند.
بر اساس رفتار دو طرف این کنش، به نظر میرسد که هر دو یک توافق نانوشته دارند: کنشگران مدنی انتظار دارند که دولت به بخشی از مطالبات آنها پاسخ بدهد و دولت نیز در مقابل انتظار دارد که فعالان مدنی برای دولت دردسری به وجود نیاورند و فضای موجود را رادیکال نکنند.
این توافق نانوشته در ماههای گذشته بارها نمایان شده است. دولت کوشیده است که حداقل وعده دهد که برخی از سیاستهای نادرست گذشته را متوقف میکند، برنامههایی برای پاسخگویی به مطالبات دانشجویان، فعالان حقوق زنان و فعالان صنفی به اجرا بگذارد و در مقابل، کنشگران نیز از برنامههای دولت حمایت کردهاند.
تقی رحمانی: «نهادهای صنفی تعطیل شده مانند انجمن صنفی روزنامهنگاران و انجمن صنفی معلمان باید بازگشایی شوند. دولت نمیتواند نهادهای صنفی را تعطیل کند و فراهم کردن زمینه برای فعالیت دوباره این نهاد، آزمون سخت دولت روحانی است.»
تقی رحمانی، فعال سیاسی درباره اینکه رابطه دولت و جامعه مدنی باید چگونه باشد، میگوید: «دولت و جامعه مدنی هرکدام تعریف و کارویژه مشخص خود را دارند. اما نمیتوان گفت که جامعه مدنی حتماً باید بر دولت باشد یا در دولت. هر یک از این دو طبیعتاً در جامعه نقش و کارکرد خود را دارند. دولت طبیعتاً میخواهد وضع موجود را توجیه کند و جامعه مدنی به دنبال مطالبات خود است.»
رحمانی ادامه میدهد: «در این رابطه ممکن است گاهی دولت برنامههایی داشته باشد که با مطالبات جامعه مدنی همسو باشد. در چنین شرایطی جامعه مدنی از برنامههای دولت حمایت خواهد کرد و یک همسویی و همراهی میان این دو شکل خواهد گرفت، اما در کل دولت هیچوقت برای جامعه مدنی قابل اعتماد نیست و جامعه مدنی هم در استقلال خود از دولت معنا پیدا میکند.»
این فعال ملی – مذهبی درباره رابطه فعلی دولت و جامعه مدنی در ایران هم میگوید: «این رابطه را باید در وضعیت کلان ایران در نظر گرفت. در ساختار قدرت ایران یک راست افراطی وجود دارد که به دنبال سرکوب جامعه مدنی است و باور به پذیرش و فعالیت نهادهای مدنی و صنفی ندارد. حالا یک دولت بر سرکار است که بخشی از خواستهها و مطالبات جامعه مدنی را به عنوان برنامه خود اعلام کرده است و جامعه مدنی هم پیگیر آن مطالبات است. طبیعی است در این وضعیت یک همسویی و همراهی شکل بگیرد.»
رحمانی معتقد است: «این همسویی به معنای ادغام در دولت نیست. جامعه مدنی باید استقلال خود را حفظ کند. دولت هم آزمون سختی در پیش دارد. نهادهای صنفی تعطیل شده مانند انجمن صنفی روزنامهنگاران و انجمن صنفی معلمان باید بازگشایی شوند. دولت نمیتواند نهادهای صنفی را تعطیل کند و فراهم کردن زمینه برای فعالیت دوباره این نهاد، آزمون سخت دولت روحانی است.»
او در پایان میگوید: «این رابطه تا زمانی ادامه خواهد یافت که دولت در مقابل بخشی از قدرتمندان از خواستهها و مطالبات جامعهمدنی حمایت کند. این اما به معنای محو شدن در دولت مستقر نیست.»