سرانجام در دیوارهای جامعه موسیقی ایران روزنهای باز شد و صدایی از آن برآمد تا خواستار برچیدن مقررات مسخره و در عین حال غمانگیزی شود که زنان خواننده را از شرکت در رسانهها و کنسرتها ممنوع ساخته است.
در چهاردهمین سال بنیاد خانه موسیقی ایران، داریوش پیر نیاکان، تارنواز و سخنگوی خانه، شهامتی نشان داد و در حضور معاون وزیر ارشاد، آزادی صدای زن را نخستین خواسته جامعه موسیقی ایران دانست. پس از او حسین علیزاده نیز حضور صدای زن را برای موسیقی ایران با اهمیت دانست.
کارگزاران فرهنگی نظام اسلامی حاکمیت خود را با زنستیزی افراطی آغاز کردند. بیش از هر چیز زنان را در کفنی سیاه به نام چادر زندانی کردند و در واقع دست و پای آنان را برای هرگونه فعالیت فرهنگی بستند تا تنها در خانه بنشینند و گوینده لا اله الا الله تولید کنند.
محمود خوشنام: «با ممنوعیت صدای زنان، موسیقی ایران مردانهتر و مردسالارانهتر شده و از ظرافت زنانه بیبهره مانده. موسیقی سنتی ما که به دلیل ایستایی ملالآور شده بود با حذف صدای زن مفلوکتر مینماید.»
ولی زنان اهل موسیقی گرفتار مکافات دیگری شدند. حق خواندن و نواختن در جمع مختلط را از دست دادند. بر زنانی هم که میخواستند برنامه بگذارند، هزار عیب و ایراد گرفتند تا بتوانند برنامه را در هم بریزند.
ضرر و زیانی که از این ممنوعیت پدید آمد از دو سو قابل بررسی است. از یک سو، زنان موسیقیدان دستاورد سالها تحصیل و تمرین و تجربه خود را باید عمر از دست رفته به حساب میآوردند، از سوی دیگر و شاید با اهمیت بیشتر موسیقی ایران با اینکار مردانهتر و مردسالارانهتر میشد و از ظرافت زنانه بیبهره میماند. موسیقی سنتی ما که به دلیل ایستایی ملالآور شده بود با حذف صدای زن از اینکه شده بود نیز مفلوکتر مینمود.
با اینهمه، و خوشبختانه، نیروی پایداری و امیدواری در جامعه، جوانان اهل موسیقی را به ایجاد تحول و دگرگونی در موسیقی برانگیخت و ترفندها به کار زده شد و هنوز میشود که ممنوعیتها را تا زمان از میان رفتن تعدیل کند. از جمله کلام را از صدای زنان حذف کردند تا دستکم صدایشان در برنامهها خاموش نباشد. بعد از گروه همآوایان یاری گرفتند که زنان و مردان در آن مشارکت داشتند. و ترفندهای دیگر که شرح همه آنها ار این مختصر نمیگنجد. در نتیجه همین سیاست و تدبیر بود که از میانه دهه دوم انقلاب، موسیقی تازهای پدید آمد که توانست از همه راهبندانها بگذرد و راه آینده را هموار کند.
امروز فعالیتهای موسیقایی در حوزههای مختلف آن شگفتیآفرین است. زیر زمین و روی زمین و بیخ گوش کسانی که موسیقیدانان را «مؤذن شیطان» مینامند، گروههای بیشمار از جوانانی پرورش یافتهاند که به مرور دارند پایههای موسیقی آینده ایران را استوار میسازند. کارگزاران فرهنگی هم بیآنکه بخواهند گام به گام عقب نشستهاند. ولی شگفتی اینجاست که از ممنوعیتی که به هیچوجه دست برنمیدارند، همان آواز خواندن زنان در برابر مردان است. از آن مضحکتر و مسخرهتر منعِ نشان دادن سازها در رسانههای تصویری است. سنتور یا تار را بشنوید اشکال شرعی ندارد ولی نگاه کردن به تار و سنتور حرام است!
باری جشن سالگرد خانه موسیقی و شهامت سخنگوی آن در طلب آزادی صدای زنان، مرا به اندیشهای کشانید و خواستم که شما نیز به آن بیندیشید و با من همنظر شوید که ممنوعیت پخش صدای زن که بر خلاف ذات طبیعت و انسانیت است، با همه مقاومتی که از سوی جبهه ارتجاع دیده میشود، از میان خواهد رفت و در آینده به شکل لطیفهای در باب فرهنگمداری نظام اسلامی در خواهد آمد.
منم با اشارت به داستان اندلس بارها گفته ام این یک اشتباه است به موسیقی و صدای زن به چشم گناه نگاه کرد.
بارها گفته ام داستان اندلس اینها 500 سال است اشتباهی برداشت کرده اند و مذاهب اسلامی از قدرت موسیقی و صدای زن محروم کرده اند. اینجایش خیلی به ادمی غیر مذهبی مثل ربطی پیدا نمیکند ولی چرا مثل هایده و مهستی و حمیرا نتوانند در ایارن اواز بخوانند با آن صداهای جادویی و سحرامیزشان؟!
مهرای / 18 October 2013
نخستين بار انسان صداى موزون و موسيقايي را از لالايي مادر مى شنود.
بينام / 18 October 2013