خبر وقوع حوادث کارگری، گاه و بیگاه در رسانههای خرد و کلان ایران و خارج از ایران منتشر میشود و بحثهای مربوط به شرایط زندگی کارگران، نبود بیمه و حمایتهای اجتماعی مناسب و … را زنده میکند. در یکی از تازهترین این خبرها که در قالب گزارشی تصویری در خبرگزاری مهر منتشر شده، وضعیت دلخراش یک کارگر ساختمانی به تصویر کشیده شده است.
حسین رستمی، کارگر ساده ساختمانی است که در روزهای آغازین زمستان سال گذشته به دلیل سقوط یک چرخ دستی پر از آجر از طبقه سوم و برخوردش با او، از ناحیه لگن دچار شکستگی شده است. پس از مراجعه او به بیمارستان، مشخص میشود که باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد اما به علت هزینه بالای عمل، نداشتن بیمه و عدم حمایت کارفرما و شرایط مالی نامساعد، خانهنشین میشود. حسین ماههاست با زخم باز و درد بسیار دست و پنجه نرم میکند اما حالا و پس از انتشار گزارش خبرگزاری مهر، نیکوکارانی دست به کار شدهاند تا شاید بتوانند برای او کاری بکنند.
گرچه در نگاه اول به چنین خبرهایی، ممکن است شرایط اسفبار زندگی نابهسامان کارگران بیشتر به چشم بیاید اما نکتهای کلیدی که توجه به آن ضروری به نظر میرسد، ایمنی و اهمیت آن است که اگر به آن توجه میشد، شاید چنین اتفاقی رخ نمیداد.
در فرهنگ عرفی جامعه ایرانی، عمر دست خداست و اگر او بخواهد جان کسی را بگیرد، هیچ چیز نمیتواند مانعش بشود. این مسئله در ادبیات کهن ایران زمین و در آثار بسیاری از شاعران و نویسندگان قابل ردگیری است و به عنوان نمونه میتوان به راویت مولانا در مثنوی و تلاش برای فرار از مرگ با قالیچه سلیمان اشاره کرد. شاید همین رویکرد به مرگ و زندگی باعث شده است که رعایت نکات ایمنی در عرصههای مختلف چندان جدی گرفته نشود.
در طول سالهای گذشته اما با توجه به مسائل اقتصادی و شرایط دشوار کار، ایمنی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این در حالی است که در نظر گرفتن اصول ایمنی کار در فعالیتهای عمرانی و ساختمانی، صنعتی و … میتواند مانع وقوع اتفاقهای ناگوار شود یا دستکم آسیب ناشی از حوادث غیر مترقبه را کاهش دهد اما انگار همچنان گوش شنوایی برای شنیدن این نکته وجود ندارد. حال پرسش این است که علت این همه غریبگی با ایمنسازی و رعایت نکات ایمنی چیست؟
از عرف تا آموزش
در فرهنگ عرفی جامعه ایرانی، عمر دست خداست و اگر او بخواهد جان کسی را بگیرد، هیچ چیز نمیتواند مانعش بشود. این مسئله در ادبیات کهن ایران زمین و در آثار بسیاری از شاعران و نویسندگان قابل ردگیری است و به عنوان نمونه میتوان به راویت مولانا در مثنوی و تلاش برای فرار از مرگ با قالیچه سلیمان اشاره کرد. شاید همین رویکرد به مرگ و زندگی باعث شده است که رعایت نکات ایمنی در عرصههای مختلف چندان جدی گرفته نشود چون بر این اساس حتی رعایت این اصول هم در مقابل مرگ کاری از پیش نخواهند برد.
همچنین در میان عامه مردم، از آنها که جانشان را عزیز بدارند، با صفت «جاندوست» یاد میشود که بار منفی دارد یا دستکم بار مثبتی ندارد. تا همین چند سال پیش، بستن کمربند ایمنی در ماشین هم «سوسول بازی» تلقی میشد و شاید هنوز هم باشند کسانی که همین تلقی را داشته باشند. این بیتوجهی به ارزش زندگی در حوزهها و زمینههای مختلف (از ساخت و سازهای غیر مجاز گرفته تا رد شدن از خیابان و …) قابل مشاهده است و شاهد ماجرا هم صفحه اخبار وبسایت پزشکی قانونی ایران. در چنین شرایطی شاید بتوان گفت آنکه فقیرتر است، جانش هم کمارزشتر میشود.
گرچه تغییرات به وجود آمده در سبک زندگی، گسترش ارتباطات و ابزارهای اطلاعرسانی مدرن و ارتباط بیشتر با کشورهای پیشرفته، ممکن است بتوانند به آرامی زمینههای تغییر این باورهای عرفی را فراهم کنند اما در این میان جای خالی آموزش اصولی رعایت نکات ایمنی، چشمگیر و قابل اعتناست.
وحید سلیمی سرشت که حدود بیست سال است به عنوان مکانیک در یکی از تعمیرگاههای مجاز شهر تهران مشغول به کار است، در پاسخ به این پرسش که در طول سالهای کار چقدر برای رعایت نکات ایمنی آموزش دیده است به رادیو زمانه میگوید: «ما آموزش ایمنی خیلی کم داشتهایم. خیلی کم. یعنی برای رعایت ایمنی آموزش خاصی ندیدهایم و خودمان به صورت تجربی سعی میکنیم در کار مواظب خودمان باشیم.»
او درباره حوادث و سوانحی که در طول سالهای کارش شاهدشان بوده نیز میگوید: «ما چون در نمایندگی مجاز کار میکنیم از نظر ایمنی محیط کار وضعیتمان خوب است. پمپهای ویژه برای خاموش کردن آتش داریم و حواسمان جمع است. خدا را شکر تا به حال هم اینجا سانحهای نداشتهایم ولی آنها که در مغازهها و به صورت شخصی کار میکنند معمولا خیلی آسیب میبینند.»
به گزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا، یکی از آخرین آمارهای رسمی منتشر شده از سوی پزشکی قانونی ایران نشان میدهد که هر روز به طور متوسط پنج کارگر، جان خود را در حوادث هنگام کار از دست میدهند. بر اساس این گزارش، آمار منتشر شده، نشان دهنده افزایش ۱۴ درصدی حوادث کار در ده ماه اول سال گذشته نسبت به مدت مشابه سال ۹۰ است.
به گزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا، یکی از آخرین آمارهای رسمی منتشر شده از سوی پزشکی قانونی ایران نشان میدهد که هر روز به طور متوسط پنج کارگر، جان خود را در حوادث هنگام کار از دست میدهند. بر اساس این گزارش، آمار منتشر شده، نشان دهنده افزایش ۱۴ درصدی حوادث کار در ده ماه اول سال گذشته نسبت به مدت مشابه سال ۹۰ است.
از سوی دیگر اما مدیرکل بازرسی وزارت کار با ارائه آماری متفاوت، از کاهش ۲۱/۷ درصدی حوادث شغلی خبر داده است. محمد اصابتی بدون اشاره به بازه زمانی آماری که ارائه کرده، گفته که ۵۱ درصد حوادث شغلی مربوط به حوزه ساختمان است.
در گزارش خبرگزاری ایلنا آمده است که به نظر میرسد آمار امیدوارکننده و رو به بهبودی که توسط این مدیر دولتی در آخرین روزهای دولت دهم بیان شده، با آمار منتشر شده از سوی سازمان پزشکی قانونی کشور در تناقض است یا به گونهای زیرکانه برای ارائه به مقامات بالادستی در یک بازه زمانی گزینشی تهیه و تنظیم شده است.
در حالی که شاید اولین گام برای جلوگیری از فاجعه انسانی مرگ خاموش کارگران، تقویت بازرسی برای تامین امنیت محیط کار باشد اما تاکید بر آموزش و گسترش فرهنگ ایمنیخواهی نیز باید همزمان مورد توجه جدی قرار بگیرد و طبیعی است که این کار، بدون ارائه آمارهای صحیح و برنامهریزی دقیق امکانپذیر نخواهد بود.
سلیمی سرشت درباره این ایمنیخواهی و اینکه ایمنی در همه زمینهها چقدر برایش مهم است، میگوید: «نه! خب اینجا را نمیشود با خارج مقایسه کرد که ایمنی خیلی مهم است. من فکر میکنم مشکل از همان آموزش است. علت اینکه آموزش هم وجود ندارد این است که هزینهبر است. یعنی در کل ایمنی هزینهبر است و اینجا بهخاطر اینکه نخواهند هزینه کنند خیلی به آن اهمیت نمیدهند.»
او در عین حال تاکید میکند که ایمنی کار مکانیکی در مراکز مجاز نسبت به سالهای گذشته خیلی بهتر شده است: «چون در کار ما باید با استانداردهای جهانی پیش بروند، سعی میکنند سطح ایمنی را افزایش بدهند. الان در همه نمایندگیهای مکانیکی میگویند که اول ایمنی بعد کار.»
نظارت و فرهنگی که جا نیفتاده
از دیرباز تا امروز کم نبودهاند ادیبان و متفکرانی که به بازنمایی فرهنگ محیط، شخصیت، جامعه، اقتصاد و سیاست کارگری پرداختهاند. در دوران معاصر و در طول سالهای اخیر نویسندگانی چون غلامحسین ساعدی، جلال آلاحمد، علی اشرف درویشیان، محمود دولتآبادی، هوشنگ گلشیری و … در آثارشان به کارگران و شرایط زندگی آنان پرداختهاند و با خلق شخصیتهایی برگرفته از ویژگیهای این طبقه اجتماعی، دشواری زندگیشان را به تصویر کشیدهاند. در این نوشتهها اما معمولا جایی برای پرداخت هنرمندانه به اصول ایمنی وجود نداشته و تلاشی برای ترویج ایمنیخواهی نشده است که البته به این خاطر نمیتوان خردهای بر نویسندگان این آثار گرفت، اما نکته این است که به علت گسترش نيافتن فرهنگ توجه به اصول ايمنی، برخی کارگران، به دلیل محدوديتهایی که رعایت این اصول در اجرا برایشان ايجاد میکند، از رعایت آنها سر باز میزنند و از وسايل و تجهيزات ايمنی استفاده نمیکنند.
این استفاده نکردن از وسایل و تجهیزات ایمنی توسط کارگران باعث شده است که کارفرماها، پیمانکارها و در نهایت مسئولان، هنگام وقوع سوانح، کارگران را مقصر جلوه بدهند و تمام تقصیر را به گردن آنها بیندازند در حالی که تقصیر بسیار بزرگتر، معمولا به امن نبودن محیطهای کاری و در کنار آن نبود برنامهای دقیق و مشخص برای تبلیغ اصول ایمنی و گسترش فرهنگ رعایت آن بازمیگردد.
استفاده نکردن از وسایل و تجهیزات ایمنی توسط کارگران باعث شده است که کارفرماها، پیمانکارها و در نهایت مسئولان، هنگام وقوع سوانح، کارگران را مقصر جلوه بدهند و تمام تقصیر را به گردن آنها بیندازند در حالی که تقصیر بسیار بزرگتر، معمولا به امن نبودن محیطهای کاری و در کنار آن نبود برنامهای دقیق و مشخص برای تبلیغ اصول ایمنی و گسترش فرهنگ رعایت آن بازمیگردد.
البته در طول سالهای گذشته صدا و سیمای حکومتی ایران به عنوان فراگیرترین و اثرگذارترین رسانه در این کشور، هر از گاهی تلاش کرده تا با تولید برنامههایی در قالب انیمیشن، به تبلیغ ضرورت رعایت اصول ایمنی بپردازد اما بیتوجهی به این اصول تا حدی است که حتی مسئولان امور عمرانی و صنعتی هم در موقعیتهای پیشبینی نشده و آنجا که نمایشی رسانهای در میان نباشد، کمتر به رعایت اصول ایمنی تن میدهند.
به عنوان مثال پس از آبگرفتگی متروی تهران در آخرین روزهای فروردین ماه سال ۱۳۹۱، محمدباقر قالیباف، شهردار تهران، شخصا برای هدایت عملیات مهار با معاونانش در محل حادثه حاضر شد، در حالی که نه کلاه ایمنی بر سر داشتند و نه لباس مناسب فعالیتهای عمرانی و امدادی. نقطه اوج ماجرا هم سقوط یک جرثقیل هنگام اجرای این عملیات غیر اصولی بود که در فاصله چند سانتیمتری شهردار فرود آمد. در فیلمی که از این حادثه منتشر شده است، بیتوجهی به اصول ایمنی قابل توجه است.
سلیمی سرشت که حرفهاش مکانیکی است، در پاسخ به این پرسش که او چقدر به رعایت نکات ایمنی اهمیت میدهد، میگوید: «من خودم خیلی اهمیت میدهم و حسابی مواظب بدنم هستم و این همه سال تا به حال نشده که اتفاقی برایم بیفتد. همیشه کفش ایمنی پایم است و لباس فرم به تن دارم.»
او درباره نظارتها و بازرسیهای ایمنی هم میگوید: «چون ما زیر نظر وزارت صنایع و سایپا هستیم، از آن جهت هر چند وقت یک بار بازرس میآید و چکآپ میکند.»
مدیرکل بازرسی وزارت کار اما معتقد است که ۳۹ درصد از دلایل وقوع حوادث هنگام کار به عدم نظارت برمیگردد. محمد اصابتی در مورد عملکرد سازمان بازرسی وزارت کار به خبرگزاری ایلنا میگوید: «نظارت بر حسن اجرای قوانین کار از وظایف ماست و با توجه به تعداد بازرسانی که داریم در سال گذشته نزدیک به ۴۰۰ هزار بازرسی ادواری و موردی در سطح کشور داشتهایم.»
آیا این بازرسیها به اندازه کافی جدی هستند؟ سلیمی سرشت در مورد مرکز تعمیر مجازی که در آن کار میکند، میگوید: «آره بابا! میآیند و اگر مشکل و ایرادی پیدا کنند صاحب تعمیرگاه جریمه میشود.»
در حالی که قانون کار، اختیارات گستردهای را برای بازرسان وزارت کار (تا حد ضابط قضایی) قائل شده است، مشخص نیست چه ارگانی و در چه محکمهای باید جوابگوی مرگ خاموش ۳۹ درصد از کارگرانی باشد که در سوانح هنگام کار جان میبازند. از سوی دیگر مشخص نیست که چرا آموزشهای ایمنی به اندازه لازم ارائه نمیشوند. این مکانیک تهرانی در پاسخ به این سوال میگوید: «نمیدانم. ما دوره میرفتیم سایپا. آنجا که میرفتیم گاهی آموزشهایی میدادند که در تعمیرگاه باید اینجوری باشد و آنجوری باشد. بعد خب هر کسی هم بسته به خودش که مواظب بدنش باشد یا نه، از خودش مواظبت میکند یا نمیکند اما اینکه جدی بخواهند آموزش بدهند، نه! چنین چیزی نبوده.»
به نظر میرسد کلاف در هم پیچیده ایمنی هنگام کار در ایران که گرههای فرهنگی و اقتصادی زیادی به آن خورده است، به این سادگیها باز شدنی نباشد و همچنان مرگ کارگران به دلیل سوانح ناشی از عدم رعایت اصول ایمنی در آمارها و روی کاغذ بالا و پایین بشود.