طی هفته گذشته، سپاه پاسداران چندین روز پیاپی کوه کوسالان سروآباد در کردستان را توپباران کرد. زیستگاه دهها نوع جانور و منبع معیشتی هزاران انسان را به آتش کشیدند. بهانه آنها حمله به مواضع پژاک بوده است، در حالیکه پژاک از شیوه مبارزه چریکی پیروی میکند و موضع مشخص و ثابتی ندارد. اعضای آن یک جا ماندگار نیستند. توپباران و گلولهباران کور هیچگاه نتوانسته ضربهای به آنها وارد کند. بنابراین مشخص است که هدفهای دیگری پشت چنین حملهای به طبیعت کردستان وجود دارد، به ویژه که قیام ژینا زنگ خطرهایی جدی از کردستان برای حاکمیت به صدا درآورد.
توپباران خصمانه
سپاه پاسداران از اواخر خرداد ماه جاری توپباران کوسالان را آغاز کرد. یعنی دقیقا از زمانی که پوشش گیاهی سبز منطقه رو به خشکی و زردی میرود. آتش گرفتن مرتعها و جنگلهای کوه از این فصل به بعد بسیار محتملتر است. به ویژه با بارندگی زیاد امسال در سروآباد (حدود ۸۰۰ میلیمتر) پوشش گیاهی بسیار متراکم و بلندی در کوههای اطراف شهر به ویژه در کوسالان برآمده است.
فرا رسیدن فصل گرما و خشک شدن این پوشش گیاهی، طبیعت منطقه را در موقعیت بسیار حساسی قرار میدهد. طوری که حتی داغ شدن یک تکه پلاستیک در میانه پوشش گیاهی خشکشده میتواند یک آتشسوزی گسترده در پی داشته باشد.
نابودی منابع حیات
در چنین شرایطی سپاه پاسداران حملهای گسترده علیه کوه به راه انداخته است، کوهی که محل تأمین معیشت و کار صدها روستایی اطراف آن است. روستاهای دورود، دگاگا، رزاب، ژیوار، خانگا و بلبر از جمله روستاهایی هستند که بخشی از جمعیت ییلاقنشین آنها برای امرار معاش به منابع طبیعی کوه کوسالان وابستهاند. علوفه دامهایشان را از همین کوه تهیه میکنند. برخیها از درختان بنه برای برداشت سقز استفاده میکنند؛ عدهای دیگر زنبوردارند و زنبورهایشان را در همین کوه نگهداری میکنند تا از گل و گیاهش استفاده کنند. بماند که این کوه به دلیل جاذبههای طبیعیاش هم سالانه مردم زیادی را از دیگر نقاط کردستان به خود میکشاند. خلاصه که کوسالان سالها است مادر جمعیت انسانی اطرفش است.
از میانههای دهه ۸۰ خورشیدی حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) در این کوه به صورت نیمهپنهانی مستقر شد. اعضای آن با برخی از مردم منطقه ارتباط گرفتند. احضار، تهدید و بازداشتهای مردم بومی توسط سپاه از آن موقع وجود داشته است. گاهی تا جایی پیش رفتهاند که از مردم ییلاقنشین خواستهاند محل زندگیشان را ترک کنند. درگیریها میان پژاک و سپاه هم از همان موقع آغاز شد.
حمله کوه به کوه در لابلای درگیریها با پژاک بخشی از برنامه همیشگی سپاه در تمام این سالها بوده است. در این مدت سالهایی بوده که آتشبسی موقت میانشان برقراربوده، اما درگیریهای گاه و بیگاه همواره وجود داشته و مردم غیرنظامی منطقه را اذیت کرده است. اما بمباران امسال بسیار زودتر و هدفمندتر آغاز شد، به ویژه پس از تجربه سیاسی قیام ژینا.
تبدیل کردن کردستان به زمین سوخته
قیام ژینا ثابت کرد که کردستان پس از بیش از چهار دهه سرکوب همچنان مقاوم مانده است.
زادگاه ژینا به زادگاه یک جنبش سراسری علیه تمامیت حکومت تبدیل شد. در جریان قیام، ابتکارات مبارزاتی و اعتصابهای سراسری از کردستان سر بلند کردند. سیاست استیلای فرهنگی حاکمیت در کردستان شکست خورده. است همچنان این تجربههای تاریخی و سیاسی درونیاند که در کردستان بُرِش دارند. به همین دلیل هم جمهوری اسلامی سیاستی دیگر برای نابودی نطفههای مقاومت در این منطقه در پیش گرفته: سیاست موسوم به زمین سوخته.
سیاست زمین سوخته به معنی نابودی تمامای منابع طبیعی و مادی در دسترس نیروی رقیب در یک جنگ یا شرایط شبهجنگی است. طرفی که استراتژی زمین سوخته را پی میگیرد میخواهد ابتداییترین منابع حیات را از دشمن سلب کند تا امکان مقاومتش را بشکند. ایالات متحده علیه در جنگهای ویتنام و تا حدودی عراق، چنین راهبردی علیه این کشورها در پیش گرفته بود.
اکنون جمهوری اسلامی به شکلی موذیانه میخواهد چنین سیاستی نسبت به کردستان در پیش گیرد. با روشهایی خصمانه، کور و جنگطلبانه به جان کردستان افتادهاند. همان زمانی که کوسالان را بمباران میکردند، در دشت بیلو مریوان هم مانور نظامی برپا کردند، درست وسط پوشش جنگلی منطقه.
پس از بمباران کوسالان اعلام کردهاند که میخواهند دو پایگاه نظامی دیگر در کوسالان برپا کنند، پایگاههایی که برای مردم منطقه معنایی جز ناامن کردن محل زیست و معیشتشان ندارد. این پایگاهها برای تأمین آب مورد نیازشان به منابع آبی طبیعی کوسالان وابستهاند؛ یعنی منابعی که سالها است مردم دامدار و باغبان منطقه از آن استفاده میکنند. در برخی سالهای کمبارش، شرایط طوری است که در اواخر تابستان فشار روی منابع آبی کوه زیاد میشود و حتی پاسخگوی نیاز دامداران هم نیست. چه رسد به این که سپاه بخواهد نیرویی چند صد نفری هم در نزدیکی چشمههای آبی مستقر کند. به طبع آنها چون مسلحند، مردم عادی نمیتوانند به رویه برداشت آنها از منابع آبیشان اعتراض کنند.
انتقام از کردستان
سیاست زمین سوخته در کردستان تشدید شده است. حاکمیت میخواهد منابعی را که بخشهایی از مردم کردستان را به نسبت از آنها بینیاز میکند نابود کند.
بمبارانهای اخیر، بخشی از فرایند نابود کردن این منابع عمومی است.
در کنار آن، اقدامات درازمدت دیگری هم در پیش گرفتهاند، از جمله، نابود کردن زیرساختهای گردشگری در کردستان، آن هم به واسطه سدسازیهای بیرویه، نابودی بنیانهای حمل و نقل به واسطه مسیرهای ترانزیتی، بیمسئولیتی به نسبت محیط زیست منطقه و دهها روش دیگر.
کردستان تازه دارد به درآمدهای توسعه گردشگریاش اتکا میکند. قیام ژینا و مرکزیت کردستان در آن، باعث توجه بیشتری به مردم کرد شده است.
تبلیغ و کلیشهسازی علیه مردم کُرد کماثر است. اعتمادی دوباره میان کردستان و دیگر مناطق ایران در حال شکل گرفتن است. کردستان تجربه مبارزاتیاش را در جنبش «زن، زندگی، آزادی» در اختیار دیگران گذاشت. حاکمیت از این واهمه دارد. به ویژه پس از تجربه قیام ژینا. آنها از سر باز کردن دوباره زخم میترسند. بیشتر از همه از پیشتاز جنبش، یعنی کردستان میترسند.
پیش گرفتن سیاست زمین سوخته در مورد کردستان، همان راهبردی است که آنها گمان میکنند به واسطه آن میتوانند امکانهای بعدی مبارزه و مقاومت را از بین ببرند. قتل عام جنگلها و مرتعهای کردستان از دالاهو و شاهو گرفته تا کوسالان و بیلو، بخشی از چنین پروژهای است.