اگر در سالیان گذشته با کمک جشنوارهها و اجراهای عمومی که به هر حال تداوم پیدا میکردند چراغ تئاتر شهرستانها کورسویی داشت، با همهگیری کرونا در چند سال اخیر و تورم افسارگسیخته و آغاز جنبش زن، زندگی، آزادی این چراغ کمفروغ رو به خاموشی گذاشت.
به طور کلی اکثر هنرمندان تئاتر در شهرستانها را دانشآموزان، دانشجویان و افرادی تشکیل میدهند که در کنار فعالیت تئاتر شغل ثابت یا موقت دارند. از خانواده ارتزاق میکنند یا اینکه در برخی موارد کارمند اداره ارشاد اسلامی، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، اداره آموزش و پرورش، صداوسیما و دیگر نهادهای دولتی هستند. اندک افرادی هم هستند که در وابستگی به نهادهای یاد شده، کارهای ارزشی و سفارشی انجام میدهند.
معمولا دانشجویان و دانشآموزان اگر نتوانند پس از دوران تحصیل شغلی مستقل دستوپا کنند و بخواهند تئاتر را به عنوان یک شغل ادامه دهند مجبورند به تهران مهاجرت کنند. همان حداقل درآمد ماهانه و بیثبات که در تهران نصیب هنرمندان تئاتر میشود، در شهرستانها اصلا وجود ندارد. تنها درآمد این هنرمندان از کمکهزینههای اندک جشنوارهها و به شکلی محدود از فروش بلیط تامین میشود که آن هم بسیار ناچیز است.
بودجه محدود، امکانات غیرحرفهای، جشنوارهها
یکی از فعالان تئاتر کرمانشاه در مصاحبه با زمانه درباره وضعیت معیشتی هنرمندان تئاتر شهرستانها میگوید:
بودجهای که برای تئاتر در شهرستانها در نظر گرفته میشود آنقدر اندک است که در نهایت به هنرمندان تئاتر چیزی نمیرسد. بیشتر آن هم صرف هزینههای خودشان میشوند. اگر گروهی بتواند به جشنوارهای راه پیدا کند کمکهزینهای میگیرد که به هیچ عنوان کفاف هزینههای ماهها تلاش آن گروه را نمیدهد. به همین دلیل معمولا برخی کارگردانها از دانشجویان و بازیگران غیرحرفهای استفاده میکنند یا نمایشنامههایی را انتخاب میکنند که تک پرسناژ یا نهایتا دو تا سه پرسناژ داشته باشند. برای هزینههای دکور و لباس و… هم معمولا به شکل دوستانه و همدلانه همهچیز را جور میکنند. برخی مجبورند با تکیه بر روابطشان و ساختن کارهای سفارشی در جشنوارههای حکومتی حداقلهای زندگی را تامین کنند.
در جشنوارههای تئاتر استانی آثار برتر هر استان انتخاب میشود. سپس این آثار به جشنوارههای منطقهای و سرانجام به جشنواره تئاتر فجر راه مییابند. در جریان خیزش زن، زندگی آزادی، هنرمندان تئاتر جشنواره تئاتر فجر را تحریم کرده بودند. یکی از کارگردانان تئاتر استان خراسان رضوی در مشهد میگوید:
سال پیش در مشهد جشنواره استنانی برگزار شد ولی کاملا سفارشی. هنرمندان حرفهای و مستقلی که معمولا آثارشان هر ساله به جشنواره تئاتر فجر راه پیدا میکرد و اتفاقا آثارشان جزو آثار برتر هم میشد اصلا در جشنواره استانی و دیگر جشنوارهها شرکت نکردند. از آنجایی که چند سالن خصوصی در مشهد هم تعطیل شدند به طور کلی این گروههای مستقل اجرایی نداشتند. نهایتا اداره ارشاد از تعدادی گروههای ضعیف که به خاطر کیفیت خیلی پایین آثارشان هیچوقت نمیتوانستند حتی در جشنواره استانی حضور داشته باشند همراه با چند گروه قدیمی دیگر دعوت کرد تا جشنواره را حتما برگزار کند. هیچ استقبالی هم از جشنواره نشد و برای بسیاری از هنرمندان واقعی تئاتر حتی دیدن این آثار خیانت محسوب میشد. از نظر درآمد هم اصلا اسم کمکهزینههای جشنوارهها و حتی فروش گیشه را نمیتوان درآمد گذاشت. هزینههای اجرای یک تئاتر باتوجه به تورم شدید در سالهای اخیر بیشتر از این مبالغ اندک کمکهزینههاست. گیشه هم که هیچ!
یکی از بازیگران تئاتر اصفهان درباره برخی از گروههای اندکی که به طور کلی فقط به درآمدزایی از طریق نزدیکی به نهادهای حکومتی نظر دارند میگوید:
این گروهها دست به هر کاری میزنند. در هر جشنوارهای با هر عنوانی شرکت میکنند. چون اختاپوس رنگ عوض میکنند. برای مثال نمایشی آماده میکنند و با موضوع خرمشهر در جشنواره لالههای سرخ شرکت میکنند. بعد با همان نمایش و با اعمال تغییراتی اندک در جشنواره دفاع مقدس و یا جشنواره مرصاد هم شرکت میکنند. یا در جشنواره بهزیستی همان نمایش را با موضوع سلامت اجرا میکنند. چون معمولا دستاندرکاران دولتی آنها را میشناسند کارشان همیشه مورد تایید قرار میگیرد و پول خوبی هم درمیآوردند. همان کارها را به شکل خیابانی و… هم اجرا میکنند و از نهادهای مختلف پول میگیرند. در مقابل هنرمندان مستقل که به دنبال خلاقیت و اجرای یک تئاتر مدرن و با کیفیت هستند همیشه برای اخذ مجوز اجرا با سنگاندازیهای زیاد اداره ارشاد روبهرو هستند. آنها معمولا هیچ درآمدی از تئاتر ندارند یا دانشجویند یا شغل دیگری دارند.
پیامدهای فقر در زندگی هنرمندان، خبرسازی مسئولان
درآمد در حد صفر هنرمندان مستقل تئاتر ایران در شهرستانها و تورم افسارگسیختهی سالهای اخیر و هزینههای کمرشکن زندگی پیامدهای ویرانگری در زندگی این هنرمدان داشته است. بسیاری از آنها خود را ناگزیر به مهاجرت به تهران میبینند و در پایتخت هم معمولا به کارهای یدی و غیرمرتبط با هنرشان تن میدهند. اگر در شهرستان ماندگار شدهاند معمولا به خرج خانواده گذران میکنند. در این میان برخی هم به دلیل فقر گرفتار اعتیاد و دیگر معضلات اجتماعی میشوند و یا منزوی و سرخورده از زندگی به گوشهای پناه میبرند. این وضعیت در شهرهای کوچکتر استانها وخیمتر است. یکی از نمایشنامهنویسان و کارگردان تئاتر در مصاحبه با زمانه در یکی از شهرستانهای استان مرکزی دربارهی این موضوع میگوید:
وضع هنرمندان تئاتر در شهرهای بزرگ و در مراکز استانها بهطورکلی بهتر است. در بسیاری از شهرهای کوچک اطراف و استانهای دیگر من برخی هنرمندان تئاتر را میشناسم که بسیار مستعد و پرقدرت بودند اما به دلیل نداشتن درآمد و بیکاری سرخورده شدند؛ به اعتیاد پناه آوردند حتی برخی دست به خودکشی زدند و یا کلا از تئاتر کنارهگیری کردند. معمولا شهرهای کوچک هر استان یکی دو سالن نمایش و انجمن نمایش دارند ولی در اکثرشان هیچ فعالیتی وجود ندارد. سال به سال در دهه فجر مکگن است تئاتری اجرا شود آن هم توسط گروههای وابسته به خود اداره ارشاد هر شهر. کلا به تئاتر شهرستانها ظلم میشود و همهچیز در مرکز است. نمود مرکزگرایی در هر استانی هم به این شکل است که فقط به مرکز استان توجه میشود.
در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی به دلیل همراهی هنرمندان تئاتر با ملت ایران هیچ جشنواره استانی در استان کردستان برگزار نشد. یکی از کارگردانهای مطرح این استان در گفتوگو با زمانه میگوید:
معمولا جشنوارهی تئاتر استانی اواخر تابستان تا ابتدای پاییز هر سال برگزار میشد اما با خیزش ژن، ژیان، آزادی اکثر شهرهای کردستان درگیر اعتراضات بودند. تئاتری اجرا نشد. تئاتر در خیابان اجرا میشد توسط مردم و هنرمندان تماشاگر بودند. سال پیش هم قرار بود سیوسومین دوره جشنواره استانی برگزار شود اما اصلا برگزار نشد چون تنها یک گروه متقاضی شرکت در جشنواره بود. هیچ فراخوانی هم مبنی بر برگزاری این جشنواره از طرف مرکز هنرهای نمایشی منتشر نشد. هیأت رئیسه انجمن هنرهای نمایشی استان با درخواست تشکیل مجمع عمومی فوقالعاده و برگزاری انتخابات استعفای رسمی خود را اعلام کردند. اما بعد از مدتی خبرهایی منتشر کردند که ظاهراً با «مجاهدت و تلاش بیسابقهی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کردستان» جشنواره برگزار شده. حتی نام داوران را در اخبار اعلام کردند و مدعی شدند جشنواره از ۲۲ تا ۲۳ آذر برگزار شده اما نه خبری از تعداد آثار شرکت کننده بود نه گروههای شرکتکننده نه گروههای منتخب و نفرات برگزیده. واقعیت این یود که از مرکز دستور آمده بود که جشنواره به هر شکلی هست باید یرگزار شود. ظاهرا کار به این شکل انجام شده بود که یکی دو نفر از کارگردانان تئاتری که خودشان کارمند اداره ارشاد بودند چند کار را معرفی کرده و فیلم آن اجراها را تحویل اداره ارشاد داده بودند که در این بین حتی یکی دو کار هم بود که اصلا کارگردانانشان خبر نداشتند و اعلام هم کرده بودند که در هیچ جشنواره شرکت نمیکنند. به این ترتیب جشنواره به شکل صوری برگزار شد و اختتامیه آن را هم در دفتر مدیرکل برگزار کردند.
یکی از نمایشنامهنویسان مطرحی که خود سالها در تئاتر شهرستان حضور فعال داشته و اکنون در تهران به سر میبرد اما نمایشنامههایش را در اختیار گروههای شهرستان قرار داده و معمولا با بیشتر فعالان تئاتر در استانها در ارتباط است درباره وضعیت تئاتر شهرستانها و جشنواره تئاتر استانی در سال گذشته میگوید:
به هیچ عنوان تئاتر در شهرستانها شغل محسوب نمیشود و درآمدی هم ندارد. خود من هم نمایشنامههایم را بدون هیچ دستمزدی در اختیار گروهها میگذارم. امکانات و تجهیزات سالنهای نمایش محدود است. محدویتها و اعمل نظرها و سانسور در هر استانی متفاوت است و سلیقهایست. سال گذشته پیش از آغاز خیزش سراسری در چندین استان گروههای مختلف از من نمایشنامه گرفتند و من هم اجازه اجرا به آنها دادم اما با آغاز خیزش اعلام کردم رضایت قلبی ندارم که همگی انصراف دادند و اصلا کار نکردند.
در مجموع باید گفت تئاتر در شهرستانها کاملا به شکل خودجوش جریان دارد. معمولا آنقدر مردم در شهرستانها از نظر مالی ضعیف هستند که اگر تئاتری اجرا شود گروه نمیتواند به فروش گیشه دل خوش کند. در این میان اصولاً حکومت هم مایل نیست تئاتر در شهرستانها جان بگیرد و تنها با برگزاری جشنوارههایی مانند جشنواره سردار سلیمانی، فتح خرمشهر، لالههای سرخ، مقاومت، مرصاد و جشنوارههای سالانه استانی در پی استفاده از هنرمندان تئاتر به عنوان ابزاری برای پروپاگانداست.