درآمد

بیست تشکل صنفی و مدنی متنی را به عنوان منشور مطالبات منتشر کردند. از زمان انتشار بحث‌های پراکنده‌ای بیشتر در باره شکل منشور مطرح شده است. زمانه می‌کوشد در گفت‌وگو با فعالان سیاسی و صنفی از گروه‌های مختلف محتوای این منشور را به بحث عمومی بگذارد تا از این گذر تصویری روشن‌تر از وضعیت کنونی و چشم‌انداز فردای پس از پایان حکومت حاصل شود. پیش از این امیر کیانپور در از منشور اجتماعی تا دموکراسی اجتماعی: کدام نقشه استراتژیک برای آینده؟ و ایمان گنجی در شورش علیه یک در این باره نوشته‌اند. آنچه که در ادامه می‌خوانید پاسخ چند تن از فعالان داخل ایران به پرسش‌های زمانه در باره ماهیت و اهمیت این منشور است.

چند ماه پس از آغاز اعتراضات سراسری در ایران مرزبندهای سیاسی روشن‌تر از پیش شده و مسیرهای پیش رو نیز تا حدی متمایز شده‌اند. نیروهای دست‌راستی و رضا پهلوی همچنان در تور سفرهای اروپایی به سر می‌برند، میرحسین موسوی و بخشی از نیروهای سیاسی داخل و خارج از کشور برگزاری رفراندوم و تغییر قانون اساسی را مطرح کرده‌اند و در هفته‌های اخیر نیز انتشار منشور مطالبات حداقلی تعدادی از تشکل‌های داخل ایران به درگرفتن بحث‌هایی در مورد مسیری تازه منجر شده است. نیروهای دست‌راستی از همان آغاز اعتراضات، کار را تمام شده فرض می‌کردند و توهمات کودکانه‌شان را از طریق رسانه‌هایشان منتشر می‌کردند. واضح بود که مسیر دشوارتر از آن چیزی است که آنها می‌گویند.

اینک چند ماه پس از اعتراضات سراسری این امکان فراهم شده تا مبارزان و تشکل‌های صنفی و سیاسی داخل کشور، به‌رغم همه فشارها و سرکوب‌های داخلی از یک‌سو و سانسورها و جعل واقعیت‌های بیرونی از سوی دیگر، به سازمان‌یابی جدی‌تر فکر کنند و در پی برداشتن گام‌های محکم‌تر باشند. انتشار منشور مطالبات حداقلی نشانه‌ای از این تلاش‌ها است که توامان نقاط عطف و نواقص مهمی دارد که در نقدهای مختلفی که تاکنون منتشر شده به آنها پرداخته شده است. در ادامه از طریق طرح چند پرسش از فعالین سیاسی، کارگری و دانشجویی داخل ایران تلاش کرده‌ایم تا امکان‌های شکل گرفته پس از انتشار منشور را بررسی کنیم.

فروپاشی از کدام مسیر؟

در شرایط فعلی نکته‌ حایز اهمیت این است که نه حکومت توان خروج از بحران‌های متعددش را دارد و نه معترضین توانسته‌اند پیشروی‌شان را با سرعت آغازین ادامه دهند. محمدرضا نیکفر در پایان آذرماه در مقاله‌ای با عنوان «پایان یک مرحله با دو نتوانستن» به ترسیم این وضعیت پرداخته بود. از زمان انتشار این مقاله تا امروز اگرچه وضعیت دچار تغییراتی شده اما همچنان «دو نتوانستن» پابرجاست. در این موقیعت، برخی همچون اپوزیسیون دست‌راستی نگاه به قدرت‌های غربی دارند و در داخل هم میرحسین موسوی پیشنهادی سه‌گانه مطرح کرده و بر رفراندوم تاکید کرده است. در این میان آنچه که منشور مطالبات حداقلی مطرح می‌کند می‌تواند به مسیر دیگری منجر شود اما این مسیر در آغاز باید بتواند به این پرسش پاسخ دهد که فروپاشی حکومت از کدام راه طی خواهد شد و چگونه می‌توان از «مرحله‌ای با دو نتوانستن» خارج شد. بخشی از مسیر فعلی مبارزه از طریق ترسیم چشم‌اندازهای آینده می‌گذرد اما باید توجه کرد که مسئله اصلی در حال حاضر مسیر و روند سقوط رژیم است.

یکی از فعالین کارگری درباره اهمیت مسیر فروپاشی به ما می‌گوید:

اینکه بگوییم راه فروپاشی از طریق موج‌های بعدی اعتراضات رقم می‌خورد و درواقع مردم خودشان فروپاشی را رقم می‌زنند کافی نیست. باید بگوییم مردم با کدام راه و روش چنین توانی را پیدا می‌کنند. منشور پاسخی به این پرسش‌ها و ابهام‌ها نداده است و ضروری است در گام‌های بعدی به این موضوع بیشتر توجه شود.

مقدمه‌ای در یک پیوستار و ضرورت حضور در متن سیاست

انتشار منشور مطالبات حداقلی می‌تواند به گشوده شده امکان‌هایی تازه منجر شود اما این گشودگی به نبرد در دو عرصه مربوط است: نبرد با حکومت، و نبرد با قدرت‌طلبان راست‌گرای خارج از کشور که در پی احیای مناسبات کنونی با شکل و شمایلی دیگرند. پس از انتشار منشور تشکل‌ها فضای رسانه‌ای تا حد قابل توجهی متاثر شد اما سلطه رسانه‌های جریان اصلی هر صدایی بیرون از خود را به حاشیه می‌راند. تا همین‌جا مشخص است که نیروهای حاضر در میدان می‌توانند با گام‌های عملی‌شان تک‌صدایی رسانه‌های دست‌راستی را به چالش بکشند اما این چالشی است کوتاه مدت. از این‌روست که باید میدان اصلی نبرد را در جای دیگری تعریف کرد: در زمین واقعیت.

قیام در اعماق جامعه، در خیابان‌ها و سنگرها، پویا و فعال است و منشورنویسی می‌تواند به تحمیل ذهنیات به این واقعیت پویا و فعال منجر شود. باید این واقعیت را درک کرد که گفتن اینکه “چنین باید بشود و چنان” اثرگذاری اجتماعی چندانی ندارد و عمدتا برای عرض‌اندام در فضای رسانه‌ای و فضای مجازی کارکرد دارد و نه در متن جامعه.

حال پرسش این است که آیا انتشار منشوری با امضای تشکل‌هایی در داخل کشور می‌تواند به شکل‌گیری نیروی سیاسی در متن سیاست ایران منجر شود؟ این پرسش را از یکی از فعالین سیاسی که چند هفته‌ای است از زندان آزاد شده می‌پرسیم و در پاسخ می‌گوید:

تدوین چنین منشوری و اجماع پیشینی درخصوص بنیاد‌های آن می‌تواند به معنای اعلام ظهور یک نیروی راهبر برای جنبش انقلابی باشد. تحلیل درست واقعیت می‌گوید انقلاب یک‌شبه رخ نمی‌دهد و مراحل متعددی دارد. اینکه چه نیروها یا جریا‌ن‌هایی مسئولیت کل این فرایند را بپذیرند اهمیت زیادی دارد و به گام‌های بعدی امضاکنندگان منشور مربوط است. به نظر می‌رسد این ضروری‌ترین نیاز وضعیت کنونی است که می‌تواند بن‌بست فعلی را بشکند. اگر انتشار منشور تشکل‌ها را به عنوان مقدمه‌ای آغازین در یک پیوستار در نظر بگیریم می‌توانیم بگوییم این منشور با همه نقدهایی که به آن وارد شده در جای درستی قرار دارد اما تاکید می‌کنم که این تنها یک مقدمه است و مهم‌تر از آن تداوم و تلاش‌های جدی‌تر برای حضور در مرکز سیاست است.

از او می‌پرسیم که چگونه می‌توان در مرکز سیاست قرار گرفت و می‌گوید:

در حال حاضر بیش از هرچیز نیازمند این هستیم که به عنوان “نیروی سیاسی” به متن سیاست و مبارزه در ایران وارد شویم. مطالبه‌محوری نمی‌تواند نیرو یا جریان مرجع بسازد و ما را در حاشیه نگه می‌دارد. نیاز به متنی وجود دارد که با گردآهم‌آمدن نیروهای حاضر در میدان، بتواند به شکل‌گیری و تکوین نیرویی در مرکز سیاست در ایران کمک کند تا از این طریق امکان سرنگونی محقق شود و از سوی دیگر سازوکارها و مناسبات سیاسی و اجتماعی آینده ترسیم شوند تا بتوان مطالبات مطرح شده را تحقق بخشید. ما به شکل‌گیری یک نیروی سیاسی که در عمل تضمین‌کننده باشد نیاز داریم. تا زمانی که به عنوان نیروی سیاسی به متن سیاست در میدان وارد نشویم مطالبه‌محوری می‌تواند توسط سلطنت‌طلب‌ها جذب شود و درواقع آنها می‌توانند مطالبه‌محوری را جذب و مصادره کنند. آن‌چه ضروری است ترسیم ایجابی فردا است و نه طرح مطالباتی حداقلی.

تحمیل ذهنیت به واقعیت

یکی از مهمترین نقدهایی که به منشور مطالبات حداقلی وارد شده ایستادن در نقطه مطالبه‌محوری است. همان‌طور که اشاره شد برخی از کسانی که در متن مبارزه قرار دارند معتقدند به جای رفتن به سمت مطاله‌محوری نیاز به متنی است که در آن هم با وضعیت کنونی تعیین‌ تکلیف شده باشد و هم تصویری از آینده‌ای که قرار است ساخته شود به دست داده شود.

منشور ضروری‌ترین نیاز وضعیت کنونی است که می‌تواند بن‌بست فعلی را بشکند. اگر انتشار منشور تشکل‌ها را به عنوان مقدمه‌ای آغازین در یک پیوستار در نظر بگیریم می‌توانیم بگوییم این منشور با همه نقدهایی که به آن وارد شده در جای درستی قرار دارد.

درواقع مسئله این است که چه کسانی یا نیروهایی قرار است به این مطالبات یا هر مطالبات دیگری پاسخ دهند؟ آیا نه این است که این مطالبات باید توسط یک نیروی سیاسی محقق شود و به عبارت بهتر آیا این تشکل‌ها در ادامه می‌توانند از مطالبه‌محوری به سمت تغییر واقعیت و تاثیرگذاری سیاسی حرکت کنند؟ یکی از فعالین با سابقه دانشجویی درباره مطالبه‌محوری به ما می‌گوید:

به نظر می‌رسد که فرم منشورنویسی در شرایط فعلی تا حد زیادی فرمی اخته است و به نوعی واکنشی است به گروهای دست‌راستی خارج از کشور. قیام در اعماق جامعه، در خیابان‌ها و سنگرها، پویا و فعال است و منشورنویسی می‌تواند به تحمیل ذهنیات به این واقعیت پویا و فعال منجر شود. باید این واقعیت را درک کرد که گفتن اینکه “چنین باید بشود و چنان” اثرگذاری اجتماعی چندانی ندارد و عمدتا برای عرض‌اندام در فضای رسانه‌ای و فضای مجازی کارکرد دارد و نه در متن جامعه. اگر ماجرا صرفا ابراز رسانه ای نبود، می‌شد نیروی واقعی و فعال بیشتری با اجماع بنیادین حولش شکل داد. البته چیزی تمام نشده و در ادامه می‌توان با در نظر گرفتن همه نقدهایی که تاکنون مطرح شده‌اند از جمله درباره برخی امضاهای منشور که عملا ناتشکل هستند به این سمت حرکت کرد.

Ad placeholder

گردهمایی بر اساس کدام مبانی؟

پرسش دیگری که پس از انتشار منشور مطرح شده این است که این منشور بر اساس چه اجماع پیشینی بر مبانی نوشته شده است. یکی از فعالین باسابقه چپ درباره نحوه انتشار منشور و ناهمگن بودن برخی امضاهای آن می‌گوید:

موضوع اصلی بر سر نیروی اجتماعی است. در میان بیست تشکلی که منشور را امضا کرده‌اند برخی امروز صرفا در حد یک نام و لوگو وجود خارجی دارند و به عبارتی برخی از این نام‌ها فاقد نیروی اجتماعی هستند. اینکه انتشار منشور می‌تواند فضای رسانه‌ای را متاثر کند یا گامی آغازین باشد نکته‌ای مثبت است اما مسئله فراتر از مواردی این چنینی است. نیروهای مبارز نمی‌توانند و نباید وارد دعواهای عبث رسانه‌ای شوند و از سوی دیگر نباید کار جعلی کنند. به طور مشخص مبارزان چپ از آغاز تا امروز اعتبارشان را از کارشان و مبارزه‌شان به دست‌آورده‌اند و وارد بازی‌های رسانه‌های دست‌راستی نباید بشوند. نیروهای چپ همواره با تشکیلات و سازمان وارد کار عملی شده‌اند و در پی کاندید معرفی کردن و وکالت دادن و مضحکه‌های این چنینی نیستد. چپ در سازمان و تشکل‌اش و از طریق کار کردن در میان توده‌های مردم و کارگران و دانشجویان و روشنفکران معنا می‌یابد. ضمنا کار مشترک در جلسات متعدد با گروه‌هایی که می‌خواهیم با آنها همکاری کنیم حاصل می‌شود و این‌طور نیست که یک یا چند گروه متنی را تهیه کنند و از گروه‌های دیگر بخواهند که آن را امضا کنند.

تا همین‌جا انتشار منشور مطالبات حداقلی به درگرفتن بحث‌هایی جدی میان نیروهای مترقی داخل و خارج از کشور منجر شده است. با همه نقدهایی که تاکنون درباره این منشور منتشر شده‌اند، این نکته‌ای قابل توجه است که این منشور تلاشی جدی است برای درهم شکستن این کلیشه جعلی که نیروهایی که زیر سرکوب حداکثری حکومت قرار دارند توان تغییر این وضعیت را ندارند و باید اعتراضات آنها را در خارج از کشور توسط چهره‌های شناخته شده نمایندگی کرد.

Ad placeholder