علی اسداللهی – شاعر زندانی

انجمن قلم آمریکا و ۳۵ مرکز دیگر شبکه جهانی انجمن قلم دوشنبه ۲۷ فوریه/۸ اسفند با انتشار بیانیه‌ای مشترک خواهان توقف اعمال فشارها از سمت جمهوری اسلامی علیه کانون نویسندگان ایران به عنوان یک صدای پیشرو علیه سانسور شدند در ادامه این بیانیه آمده است:«ما به عنوان اعضای شبکه جهانی انجمن قلم از مقامات ایرانی می‌خواهیم که آزار و اذیت اعضای کانون نویسندگان ایران را متوقف و بدون قید و شرط علی اسداللهی و کیوان مهتدی، دو عضو در بند کانون نویسندگان ایران را از زندان آزاد کنند.».
یکم اسفند سال جاری بیش از ۲۰۰ شاعر به همراه برخی از نویسندگان و هنرمندان در بیانیه‌ای خواستار آزادی علی اسداللهی شده بودند. آنها در بیانیه خود نوشته بودند:
«قریب به صد روز می‌گذرد. پنجاه روز را در بند یک الف اطلاعات سپاه محبوس بوده، بیش از سی روز آن را در انفرادی گذرانده، و پانزده جلسه بازجویی متحمل شده است. پس از آن، بی هیچ کیفرخواستی به زندان بزرگ تهران منتقل شده و شعبه‌ی دادگاه و زمان دادرسی او نامشخص است.
علی اسداللهی ۳۰ آبان توسط سازمان اطلاعات سپاه بازداشت شد. او بیش از ۳۰ روز در سلول انفرادی تحت ضرب و شتم و بازجویی برای پذیرش اتهام «اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام» بود و سپس به زندان فشافویه منتقل شد.علی اسداللهی، متولد ۱۳۶۶ است. از او تا کنون شش کتاب شعر با نام‌های «الف تا ی» (انتشارات آهنگ دیگر ۱۳۸۸)، «چشم به راه ابریشم» (انتشارات نگاه ۱۳۹۰)، «پنی‌سیلین» (نشر ناممکن ۱۳۹۲)، «بن‌بست فرشته» (نشر منجنیق ۱۳۹۶)، منظومهٔ لالکی» (نشر میدان ۱۳۹۷)، «هشت نامه و سه شعر» (نشر پوئتیکا ۱۳۹۹) منتشر شده است. مجموعه عکس «پنج و هفت-شصت و هشت» (نشر پروبلماتیکا ۱۳۹۶) -با موضوع بررسی کرونولوژیک دیوارنوشته‌های باقی‌مانده از سال‌ها ۵۷ تا ۶۸- دیگر کتاب اوست.

علی اسداللهی، شاعر و عضو کانون نویسندگان ایران، که در جریان اعتراضات اخیر بازداشت شد، در بند است و برخلاف واکنش‌هایی که برای آزادی او از سوی نویسنده‌ها و شاعران صورت گرفته، همچنان از بند رها نشده است.

اسداللهی متولد ۱۳۶۶، به گفته‌ی خودش، از سال ۸۲ با جدیت بیشتری شعر را دنبال کرده است. حاصل فعالیت‌های او، شش دفتر شعر است و در کنار این شش دفتر، کتابی مصور نیز تنظیم کرده است. اسداللهی در کتاب پنجاه هفت-شصت هشت آثار به‌جا مانده بر دیوارها را ثبت کرده و در کنار هر تصویر توضیح کوتاهی نیز داده است؛ دیوار نوشته‌ها و آثاری در حال محو شدن، به‌جا مانده از دوران انقلاب و سال‌های دهه‌ی ۱۳۶۰.

به جز دو دفتر «از الف تا ی» (نشر آهنگ دیگر-۱۳۸۸) و «چشم به راه ابریشم» (نشر نگاه-۱۳۹۰) دفترهای ۸ نامه و ۳ شعر، منظومه‌ی لالکی، پنی‌سیلین و بن‌بست فرشته به شکل اینترنتی منتشر شده‌اند.

شعر نو از آغاز حرکت نیما تا امروز، دوره‌های متعددی را از سر گذرانده است. در هر دوره‌ی شعری، بنا به دامنه‌ی تاثیرگذاری شاعران، گامی در جهت پختگی و کمال شعر برداشته شده است. نیما با شکستن قالب تنگ و دشوار تساوی مصرع‌ها، زمینه را برای حرکت عمودی شعر نو فراهم کرد. شعر کلاسیک، با همه‌ی غنا و گستردگی که در معنا فراهم کرده بود، به دلیل گرفتاری در قید قافیه، درگیر شروع‌های مکرر بود. شاعر در هر بیت دوباره به مضمون برمی‌گشت و تصویری دیگر ارائه می‌داد. در واقع نیما به رها کردن شعر از قید مسلط قافیه این امکان را فراهم کرد که شاعر بتواند بی‌هراس از دررسیدن قافیه، تصویرپردازی کند. شاملو گام دیگری برداشت و شعر را از بستگی به همان قالب نیمایی هم رها کرد. نیما وزن را نادیده نگرفت و خود را همچنان مقید به وزن می‌دانست، اما شاملو تلاش کرد با برجسته کردن وزن درونی و موسیقی ذاتی کلام، از وزنی که نیما پیشنهاد داده بود و هنوز بر دوش اوزان عروضی قرار داشت، فاصله بگیرد. این دو مسیر، مسیرهای اصلی شعر نوی بعد نیما بوده‌اند و شاعرانی که بعد از نیما و شاملو فعالیت کرده‌اند، تجربه‌ی شعری خود را در همین حیطه دنبال کرده‌اند. بعد از نیما و شاملو تجربه‌ی شاعران برای رسیدن به فرم بیان و چگونگی افاده‌ی کلمه بود و به عبارت دیگر برای شاعرانی که بعد از نیما و شاملو فعالیت کرده‌اند، وزن شعر دیگر محلی برای جدل نبود.

جامعه زیر ضرب سیاست

شاعر، کلمات و زبان شعری خود را از جامعه می‌گیرد. اگر شفافیت در جامعه برجسته باشد، شاعران هم ناخودآگاه از پیچیدگی و مغلق‌گویی دور می‌شوند و اگر جامعه در حال دست و پا زدن در بین مفاهیم و معناهای متنافر و متضاد باشد، اگر شرایط سیاسی حاکم بر جامعه سخت و تهاجمی باشد، بی‌تردید زبان شاعران هم از سادگی و وضوح دور می‌شود. پیچیدگی در آثار ادبی، از شعر گرفته تا داستان و رمان، رابطه‌ی مستقیم با وضعیت بیان در جامعه دارد.

https://www.radiozamaneh.com/752708/

جامعه‌ی ایران در چند دهه‌ی اخیر تجربه‌های سختی را از سر گذرانده است. جامعه‌ای که در تلاش رسیدن به زندگی معقول و نرمال بوده، مدام زیر ضربه‌ی سیاست حاکم قرار داشته و زمانی که صدایش را بلند کرده، با واکنش تند مواجه شده است. اسداللهی نشان داده که نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی اطرافش بسیار حساس و پیگیر است. شعرهای اسداللهی نشان می‌دهد که از فشار شدیدی که به مردم وارد می‌شود، رنج می‌برد و نمی‌تواند نسبت به ظلم‌های آشکار و نهان بی‌تفاوت باشد. یکی از نمونه‌های برجسته‌ی این نگرانی عمیق سیاسی و اجتماعی، شعری است که تحت تاثیر دو کودک گل‌فروش کرمانی سروده است. او می‌نویسد:

۲۰ دی‌  ۱۳۹۷ در تب و تاب آغاز جام ملت‌های آسیا، دو کودک گل‌فروش را در کرمان دستگیر کردند؛ و برای تنبیه گل‌هایشان را به زور دادند بخورند. بنا بر تصاویر موجود از ماجرا یکی از بچه‌ها همین‌طور که مشغول جویدن بود، دلش آشوب می‌شد و عق می‌زد، بوی گل چنان مستش کرده بود که عق می‌زد. این را نوشته‌ام؛ که خوانده‌ام زبان پویاست و ما پیش از این چنین معنایی را برای گل در ذهن نداشتیم.

اسداللهی در چنین فرازهایی از شعرش چنان خشمگین می‌شود که زبان خود را به تندی بر دیگر شاعران هم می‌گشاید. در سال‌های اخیر جامعه‌ی ایران به شدت دو قطبی شده است. قطب‌بندی را در تمام سطوح جامعه می‌توان دید. از مردم کوچه و بازار گرفته تا هنرمندان، از روزنامه‌نگاران گرفته تا نویسنده‌ها و شاعران، به دو قطب رودرروی هم تقسیم شده‌اند. حرکت اعتراضی مردم در ماه‌های اخیر این قطب‌بندی را به روشنی نشان داد. یک سو مردم قرار گرفته‌اند و در مقابل، نظام سیاسی حاکم که هیچ انعطافی نشان نمی‌دهد. هر چند این قطب‌بندی را از سال‌های میانی دهه‌ی ۱۳۷۰ می‌توان دید اما از سال ۸۸ به بعد رنگ دیگری به خود گرفت. رنگی که در دی‌ ۹۶ صیقل خورد و در آبان ۹۸ به نهایت برجستگی رسید. برای شاعری مانند اسداللهی که گرایش شدید اجتماعی دارد، برای شاعری که نسبت به درد مردم بی‌تفاوت نیست، ماجراهای دی ۹۶ و آبان ۹۸ غیر قابل فراموشی و کتمان است. او از سکوت شاعران تعجب کرده است. از نظر اسداللهی شاعر و نویسنده باید سمت خود را روشن کند و اگر شاعر یا نویسنده در این میانه سکوت کرده، یعنی در سمت مردم نیست. شاعر در یکی از تلخ‌ترین شعرهایش به این دسته از نویسندگان حمله کرده است:

برادران!
نویسندگان بزرگ!
ناجیان بی‌دریغ ادبیات!
وقتی پشته‌پشته از کشته
وقتی که پاچه‌های سرخ شلوارتان را می‌دهید بالا
و پاورچین پاورچین در جمع‌های تاریخ‌سازتان
از جادوی هنر می‌گویید به حاضران
صدا…
صدای خیابان…
می‌رسد آیا به گوشتان؟
«کار ما چیز دیگری‌ست»
کار شما اما چیست؟
«کار ما نجات واژه‌هاست»
وقتی صاحبان واژه‌ها می‌میرند؟
از شما چه خواهد ماند؟

شماره۸ از مجموعه‌ی ۸ نامه و ۳ شعر.

اسداللهی در حالی در شعر بالا به نویسنده‌ها تاخته که پیش از آن به مرگ شاعران هم اشاره کرده است:

شاعران مردند!
شاعران مردند!
و روزگار

بی‌خیال افتاد (شماره ۴، همان)

Ad placeholder

از شعر حجم تا شعر گفتار

در بین شاعران بعد از نیما، گرایش‌های متعدد و مختلفی می‌توان دید. شعر نوی فارسی امروز هم شاعری مانند سهراب سپهری دارد که وزن اصلی شعرهایش، پرداختن به عوالم درون و سازگاری با جهان است و هم شاعری مانند شاملو دارد که نسبت به مسائل اجتماعی حساسیت بیشتری نشان می‌دهد. هم فروغ فرخزاد دارد که دلمشغولی‌های زنانه را به شعر بکشاند و هم اخوان ثالث که پلی بین سنت خراسانی شعر کلاسیک و طنازی شعر نو ساخت. علاوه بر آن در شعر نو می‌توان گرایش‌هایی مانند شعر ناب، شعر حجم و شعر گفتار هم دید. از نظر تبار شعری شعر اسداللهی را می‌توان چند وجهی دانست. از یک سو نشانه‌هایی از شعر حجم بروز می‌دهد و زمانی به شعر ناب نزدیک می‌شود و در موارد متعددی در مسیر شعر گفتار قرار می‌گیرد. جایی که اسداللهی خشم خود را مهار کرده است، کلمات را به گونه‌ای به کار می‌گیرد که در شعر حجم تجربه شده است.

کورمال و گیج
به راه افتادن
بر پهنه‌ی بی‌کران ِ هیچ
دست کشیدن و گشتن
پیمودن و در مکثی طویل
به خاطر آوردن:
به خاطر نیاوردن را
به خاطر آوردن:
زبونی زبان
پریدن از دهان
لکنت زمان، در شرح سیاه‌چاله وُ
مردمک‌های یک جفت چشم ناباور
بر حجمِ فراخِ ملکوت
که این همه را چطور؟
این همه را چگونه عاقبت؟
به خاطر آوردن تو
به خاطرِ تو آمدن است
چگونه‌ام به خاطر آری‌ای مرگ؟!
‌ای سلامِ هر نفس

خاطره بر تمام خاطره‌ها (شعر دوم از مجموعه‌ی ۸ نامه و ۳ شعر)

زمانی که خشم مانند موجی کوبنده در درون او به حرکت در می‌آید، زمانی که مهار کردن خشم به آسانی ممکن نیست، زمانی که خشم بر کلمات اسداللهی مسلط می‌شود، شعر اسداللهی به شعر گفتار نزدیک می‌شود.

جایی از پیکر هیولاییمان زخم شده بود
جایی که نمی‌دانستیم کجاست
و در نقشه‌ی Google به دنبالش می‌گشتیم
از جایی از تنمان داشت خون می‌رفت
جایی از تن که نام علمی‌اش کیانوش آساست
که می‌روی دکتر می‌گویی؛ کیانوش آسایم درد می‌کند
کیانوش آسایم عفونت کرده

کیانوش آسا متولد بیست و نه اسفند هزار و سیصد و شصت و دو از کرمانشاه گلوله خورده است (علم و صنعت، از دفتر پنی‌سیلین)

دفترهای شش‌گانه‌ی اسداللهی را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد. دفترهایی که توسط نشر آهنگ دیگر و نشر نگاه منتشر شده، به دلیل الزام در به دست آوردن مجوز چاپ، با دفترهایی که در فضای مجازی منتشر شده، تفاوت آشکار دارد. هر چند زبان شعری در این دفترها تفاوت چندانی ندارد، اما آنچه که خود را به سرعت نشان می‌دهد، رهایی و آزادی شاعر در استفاده از کلمات و مضامین است. از آنجا که شاعر برای انتشار اینترنتی خود را در قید خاصی قرار نداده، زبانی گزنده‌تر دارد. کلماتی را در این دفترهای می‌توان دید که از زیر تیغ سانسور نمی‌توانسته عبور کند. از این زاویه مضمون اصلی دفتر «چشم به راه ابریشم» ملال است. احتمالا ملال از نظر بررس‌های وزارت ارشاد می‌تواند به تمامی فاقد سویه‌ی سیاسی باشد. شاعر به خاطر روحیه‌ی حساس، به آسانی ملول می‌شود و حق دارد از این ملال بگوید:

با هزار امید
پرده را کنار می‌زنم
هر صبح
بازنده‌ای در من
به اداره می‌رود (خاک سفید، چشم به راه ابریشم)
و یا:
بخند!
و خانه را از در و دیوار بتکان
بعد
به آرزوهای در ترافیک‌ مانده زنگ بزن
بگو شب دیر می‌آیی…

(میان این همه حرف، از الف تا ی)

از نظر اداره‌ی ممیزی، ملال مشکلی ندارد و شاعر می‌تواند هر قدر که دوست دارد از ملال بگوید اما شعرهایی که طعم سیاسی دارد، از زیر تیغ سانسور عبور نمی‌کند و شاعر باید آنها را خارج از مسیر معمول چاپ، در اینترنت منتشر کند:

گلوله‌ها در داشبورد
گلوله‌های در گوشت نچرخیده در داشبورد
گلوله‌های در گوشت نچرخیده د رخشابی پر در داشبورد
بی‌هیچ کنایه‌ای
بی‌هیچ استعاره‌ای
بی‌هیچ صنعت تخمی ادبی
سینه‌های کوچک و لاغرت یعنی

تفنگی گرم پرت می‌شود بر صندلی عقب ماشین (ندا آقاسلطان، پنی‌سیلین)

از مقایسه‌ی دفترهای شعر علی اسداللهی می‌توان گفت این دفترها نمونه‌ی عالی برای نشان دادن تاثیر مخرب سانسور بر شعر است.

جامعه‌ی قطب‌بندی شده، آرام‌آرام در همه‌ی سطوح تند و رادیکال می‌شود. اسداللهی در شعرهایی که بی‌نیاز از مجوز در فضای مجازی منتشر شده کرده، خود را از هر قیدی رها کرده و به تندترین شکل ممکن شعرهایش را سروده است. شاید یکی از دلایل سخت‌گیری بر شاعر در زمانه‌ی دشوار، صراحت او در شعرهایش بوده باشد اما اگر هم چنین باشد، جای شاعر زندان نیست. شاعر باید آزاد باشد تا به تندترین زبان، شعرهای سیاسی و اجتماعی خود را برای این روزها بسراید. علی اسداللهی شاعر جوانی است و با همه‌ی جوانی، توانسته که تصویری از تلخی این ایام به دست دهد و از این رو، او بر تلخی بی‌بدیل این ایام شهادت داده است و شهادت او و دیگر هنرمندان این دیار بر تلخی و دشواری زندگی مردم به یادگار خواهد ماند.

Ad placeholder