در طول یکی دو هفته اخیر چندینبار از طریق دوستان لینک پرسشنامههای مؤسسهای تحت عنوان «گمان» را دریافت کردم؛ از اینجانب درباره صحت و سقم و دقت این پیمایش پرسیده شد. در اینجا به اختصار به چند مسئله کلیدی در پیمایشهای مربوط به نظرسنجی میپردازم که ممکن است برای بسیاری از خوانندگان مفید واقع شده و در حین حال به اعتبار حرفهای کارهای این مؤسسه نیز پرداخته باشم.
اکثر مردم فهم بسیار ساده و سطحی از پیمایشهای نظرسنجی دارند؛ اینکه میتوان پرسشنامهای حاوی چند پرسش طراحی کرد، سپس از طریق اپلیکیشنهای مرسوم آن را با تعدادی پاسخگو همرسانی کرد و در نهایت دادهها را گردآوری و از طریق یک نرمافزار آماری تحلیل و تصویرسازی کرد. این نوع پیمایشها به پیمایشهای “سریع و کثیف (در معنای سردستی و غیرحرفهای آن)” موسوماند و عموماً از طریق راهبرد «نمونهگیری تصادفی آسان» انجام میشوند. درست است که نمونهگیری باید تصادفی باشد تا بتوان شانس همه افراد یک جامعه معین را برای مشارکت در تحقیق بکسان و برابر کرد، اما ماهیت آسان آن، یعنی صرف توزیع غیرتکنیکی آن میتواند نتایج کاملاً اشتباه و نادرستی به بار بیاورد. در اینجا به اختصار به طریقه انجام یک پیمایش نسبتاً قابل قبول میپردازم.
من در کتاب «سهجلدی روششناسی در علوم انسانی و رفتاری» (نشر لوگوس) به تفصیل به هنر و شیوههای نمونهگیری در تحقیقات کمی، کیفی و ترکیبی پرداختهام. به طور خلاصه، نمونهگیری در علوم اجتماعی و رفتاری را میتوان در دو نوعشناسی نمونهگیری تصادفی/ احتمالی و نمونهگیری هدفمند/غیراحتمالی قرار داد. اکثر پیمایشها از راهبرد نمونهگیری احتمالی/ تصادفی استفاده میکنند. هدف این نوع نمونهگیری، توزیع پرسشنامه در بین تعدادی مشخص از جمعیت موردنظر است به گونهای که همه از شانس برابر و یکسانی برای مشارکت در این پیمایش برخوردار باشند. این راهبرد بر فرض «نرمال بودن» توزیع جمعیت استوار است؛ یعنی تصور میکند که گروهها، شرایط، مشخصهها و عناصر مرتبط با یک پدیده به طور متعادل و قابل پیشبینی در یک جامعه توزیع شدهاند؛ تصور بر آن است که میانگین، میانه و نمای یک جمعیت با هم متناظرند یا انحراف از میانگین (معدل ایده یا پدیده مورد نظر) به شکلی قابل پیشبینی پراکنده شده است. صرفنظر از این فرض اشتباه که اکثر روششناسان نیز به آن واقفند، این رهیافت دو نکته را در نظر میگیرد. نخست، جامعه آماری کیست یا کجاست؟ دوم، نمونه آماری را چگونه میتوان طوری انتخاب کرد که «نمایای» کل جامعه باشد. به زبان سادهتر، چطور میتوان «مشتی» را از «خروار» برداشت که نمایای محتویات آن باشد.
نمونهگیری کمی از حیث هستیشناختی همه خروارها را یکسان تصور میکند و بر این تصور غلط استوار است که مشت را از هر کجا و هرگونه که برداریم ناگزیر نمایا خواهد بود. اکثر پیمایشها همین خطا را مرتکب میشوند: چند سوال طراحی میکنند، سپس آن را بین جمعیت (اکثر به شیوه نمونهگیری آسان) توزیع میکنند. تعداد نمونه به صورت آسان تعیین میشود، این در حالی است که طریقه محاسبه جامعه آماری (یعنی اندازه نمونه مناسب و نمایا) تنها با استفاده از فرمولهای پیچیده آماری (برای مثال، فرمول کوکران، یا دستکم جدول مورگان که سادهتر است) میسر است. تا اینجا هم مشکلی نیست، چون برای مثال برای محاسبه تعداد نمونه نمایا برای ایران با ۸۰ میلیون جمعیت، احتمالا نمونه آماری به هزاران نفر بالغ میشود. در این شرایط نمونهگیری آسان یا مبتنی بر هزینه هنوز خیلی ایراد ندارد، اما مشروط به چند قاعده است که روششناسان برای فائق آمدن بر مشکلات نمونهگیری تصادفی آنها را طراحی کردهاند. هدف این ابزارها این است که جامعه تنها گروهی از مردم نیست، بلکه گروهی از مردم با ایدهها، افکار، هویتها، جنسیتها، و فرهنگهای متنوع است. چگونه میتوان ورود همه این تنوعات را به یک نمونه نمایا و درست تضمین کرد؟ «نمونهگیری تصادفی خوشهای» یکی از این فنون است؛ به این معنا که نمونهگیری مدنظر «مؤسسه گمان» آیا عناصر جغرافیایی/ فرهنگی / اتنیکی / مذهبی / جنسیتی و غیره جامعه آماری را در نظر گرفته است؟ یک نمونهگیری تصادفی برای اینکه نمایا باشد باید از بین خوشههای گوناگون جامعه موردنظر هم دست به نمونهگیری بزند؟
از حیث تکنیکی، میتوان نمونهگیری تصادفی متناسب را اندکی بیشتر ارتقا داد و از «نمونهگیری تصادفی خوشهای متناسب» استفاده کرد؛ تعداد نمونههای هر یکی از خوشهها یا مقولات چه اندازه است؟ چگونه و با چه معیاری انتخاب شدهاند؟ اتخاذ این نوع رهیافت، دقت و صحت دادهها را به طرز قابلقبولی بالا میبرد و از نتایج سردستی نمونهگیری سریع و آسان فاصله میگیرد. برای مثال، نمونه کُردها، بلوچها، عربها، گیلکیها، آذریها، ترکمنها، مازنیها و غیره. اگر چنین کرده است باید بتواند دادههای مربوط به توزیع و پراکنش فرهنگی / اتنیکی آنها را نیز برای مخاطبان خود روشن سازد. در کنار این موارد، نکات کلیدی دیگری هم مطرح است که از دید مخاطب معمولی ممکن است غافل مانده باشند. برای مثال، نظر به اینکه دسترسی به اینترنت از یک سو، و اپلیکشنهای لازم نظیر واتساپ، تلگرام، و نظایر آن در ایران به شدت محدود است، این مؤسسه چگونه دسترسی برابر همه مردم را به این پیمایش تضمین میکند؟
از سوی دیگر، بسیاری از مردم در نواحی غیرشهری یا طبقات پایین نه تنها دسترسی لازم به اینترنت ندارند، بلکه سواد رسانهای مناسب را نیز برای مشارکت کردن در این نوع نظرسنجیها دارا نیستند. برای نمونه، صدای یک زن بلوچ ساکن یک منطقه دورافتاده، یا یک مرد کُرد فاقد تحصیلات یا یک فارس فاقد دسترسی به اینترنت مناسب در کجای این نظرسنجی بازتاب داده میشود. اگر ورود نمونههایی از این دست در پیمایشهای مؤسسه گمان فاقد اهمیتاند پس چگونه است که نظرات همین افراد در پای صندوقهای رأی اهمیت پیدا میکند؟ فراتر از آن، اکثر کسانی که به صفحات یا کانالهای «مؤسسه گمان» دسترسی دارند و پرسشنامههای آن را توزیع میکنند با اپوزیسیون خارجنشین همدل و در ارتباطند؛ برنامه سیاسی این دسته از افراد شفاف است و نیازی به توضیح ندارد. به عبارت دیگر، این مؤسسه اگر قصد ارائه گزارشی ولو سردستی و سریع از نگرش سیاسی مردم ایران دارد باید بتواند از محققان غیرفارس که به مسائل و جغرافیای فرهنگی و هویتی ایران آشنایی دارند، استفاده کند. چنین سختگیریهای روششناختی، به نظر نمیآید دغدغه اصلی این مؤسسه باشد. فراتر از همه این موارد، با توجه به فعالیتهای سایبری رژیم، مؤسسه گمان چگونه میتواند که از نتایج گردآوری شده و دستکاری نشده توسط انواع هکرهای سایبری مرتبط با رژیم اطمینان حاصل کند؟
«مؤسسه گمان» احتمالا تصور میکند که میتواند با استفاده از روش «وزندهی» بر خطای اندازه نمونه فائق آید و مسئله نامتوازنبودن تعداد نمونهها را حل و فصل کند. وزندهی برای این کار طراحی نشده است. وزندهی برای نگرشسنجی مفید است اما نه برای متعادلسازی نمونهای که از حیث عناصر فرهنگی، اجتماعی و جغرافیایی نامتوازن است. برای مثال، اگر شما از تهران پانزده نمونه میگیرید و از بلوچستان پنج نمونه، با وزنبخشی سه برابر به نمونههای بلوچستان مسئله حل نمیشود، چون نمونهگیری از اساس اشتباه است؛ وزندهی ارزش عددی پاسخها را بالا میبرد، اما بر روی همان مقیاس. به عبارت دیگر، وقتی نمونهها از اساس متناسب انتخاب نشدهاند، وزندهی فقط میزان عدم صحت دادهها را بالا میبرد حال آنکه ممکن است از دید مخاطب غیرحرفهای کار تکنیکی مهمی به حساب آید. باید در نظر داشت که درست است که نظرسنجی ناگزیر از طریق کمیسازی نگرشها عمل میکند اما خود نگرشها ذاتاً عددی نیستند. وزندهی نمیتواند مسئله سوگیری یا «بایاس» نمونهگیری را حل کند.
از سوی دیگر، هنوز برخی به اشتباه تصور میکنند که تعداد نمونهها اگر بیشتر باشد پس احتمال درستی نتایج بیشتر است. خیر! یک قاعده ساده آماری این است که هر چه نمونه بزرگتر باشد، خطای سنجش هم بیشتر است! به عبارت دیگر، اگر انتخاب از خروار درست نباشد، مهم نیست مشتی که از آن بر میدارید کوچک است یا بزرگ؛ مشت شما نمونه خروار نخواهد بود. نمونههای بزرگ همواره دامنه خطای وسیعتری دارند و مثلا بیان اینکه نمونه شما ۵۰۰۰ نفر است و نمونه فردی دیگر ۲۰۰۰ نفر به این معنا نیست که تحقیق شما اعتبار بیشتری دارد. آنچه یک تحقیق را معتبر و پایا میسازد طریق نمونهگیری و انتخاب (نه تعداد صرف! ) نمونهها به طوری است که همه متغیرهای ممکن از ملیت، زبان، مذهب، جنسیت، مکان جغرافیایی و غیره را تا حد ممکن در برگیرد، به عبارت دیگر، نمونهگیری شما باید بر اساس معیار «حداکثر ناهمگونی» صورت گیرد.
در کنار همه این مباحث و ملاحظات، به این امر هم باید اشاره کرد که نمونهگیریهای تصادفی/کمّی امروزه از طریق رهیافتهای کیفی تا حدی متعادلتر و دقیقتر شدهاند. یک مورد از این اصلاحات را میتوان در ترکیب نمونهگیری تصادفی با نمونهگیری هدفمند/غیراحتمالی دید که محقق با آگاهی از بافت و بستر فرهنگی جامعه آماری و تعیین یک سری معیارهای از پیش تعیینشده، تعداد، مکان و بستر نمونهگیری را تعیین میکند. به علاوه، میتوان تحلیل چنین نتایجی را با نتایج برآمده از مطالعه کیفی بهتر توضیح داد؛ در نظر گرفتن این مسئله برای ایران به مثابه یک جامعه چندزبانه، چندملیتی و چند فرهنگی حیاتی است. منابعی نظیر شعارها، دیوارنویسیها، توئیتها، پستهای فیس بووکی و اینستاگرامی، اطلاعات موجود از سرکوبهای رژیم در نقاط و استانهای مختلف میتواند دادههای مکملی بسیار مهمی را برای تفسیر پیمایشهای نظرسنجی فراهم آورد.
خطای نمونهگیری و پیمایشهای آنلاین به نسبت پیمایشهای متعارف دو چندان است:
- نخست آنکه هویت کاربران مشخص نیست؛ یک کاربر میتواند چندین اکانت داشته باشد و چندین بار یک پرسشنامه را بنا به مقاصدی پر کند؛ درست است که میتوان با استفاده از یک سری روشها و به ویژه از طریق کنترل “آی پی” از دسترسی مجدد یک کاربر به پرسشنامه ممانعت کرد، اما امکان استفاده از آی پیهای مختلف و یا تغییر اکانت همیشه ممکن است.
- دوم آنکه پیمایشهای آنلاین عموماً پیمایشها کور هستند و به مبانی تکنیکی نمونهگیری پایبند نیستند. این خطا را صد البته میتوان با توزیع هدفمند پرسشنامه در بین کاربران یا نمونههایی که میدانیم قابل اتکا و واقعی هستند و گروههای گوناگون جامعه را نمایندگی میکنند تا حدی کاهش داد.
- سوم آنکه امکان هک شدن پیمایشهای آنلاین بسیار زیاد است.
در پایان: هدف نظرسنجیها ارائه نیمرخی از افکار و نظرات مردم درباره یک پدیده اجتماعی یا سیاسی خاص است. این پیمایشها جزو پژوهشهای دقیق، سختگیرانه، منظم و منسجم به حساب نمیآیند. برای این اساس، نباید هیچ داعیهای در مورد سیاستسازی، آیندهشناسی و یا پیشبینی تغییرات عمیق و پهندامنه داشته باشند؛ پیمایشهای مؤسسه گمان اگر به هدف ارائه تصویری کلی و سریع از افکارسنجی مردم صورت میگیرند ایرادی ندارد، اما باید در نظر داشته باشد که نمیتواند و نباید ادعا کند که از سطح توصیف فراتر میرود؛ به علاوه، همین توصیف نیز باید با بیان ملاحظات و تنگناهای سیاسی، فرهنگی، و فنی همراه باشد، اینکه دسترسی آنها به سوژههای واقعی محدود است، اینترنت و سواد رسانهای همه سوژهها یکسان نیست، و از همه مهمتر این نگرشها تنها بازتاب نظرات گروهی معین از کاربران است و از اینرو هیچ داعیهای برای پیشبینی و تبیین وقایع آینده ندارد.
با سلام و تشکر.
بد نیست نظر تخصصیتان را دربارهٔ نظرسنجی «بنیاد مردم» هم بنویسید.
نیاز / 06 January 2023
سپاس از دکتر محمدپور، مقالە آموزندەای بود کە ارزش واقعی نظرسنجیهای انجام شدە توسط موسسە گمان را آشکار میسازد. همچنین نکات مهمی را برای بالا بردن سطح کیفی تحقیقات مشابە آموزش میدهد.
Alan / 07 January 2023
آموزنده بود
محسن / 08 January 2023