■ این مقاله ابتدا به زبان سوئدی در روزنامه Dagens Nyheter منتشر شده است.
ژیلا مساعد، در مقالهای در روزنامه داگنزنیهتر سوئد به تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۲۲ مینویسد:
«من برای قدرتهای ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورهای غرب فراخوانی دارم. سال ۱۹۷۹ شما یک بسته به ایران فرستادید…. آن بسته حاوی خمینی بود. آن بسته حاوی قوانین و مقررات کهنهی ۱۴۰۰ ساله بود…. حالا شما باید بسته را باز گردانید. ما نشان دادهایم که دیگر آن را نمیخواهیم.»
خانم مساعد بر این نظراست که قدرتهای غربی و بخصوص آمریکا، مسبب روی کار آمدن حکومت اسلامی در سال ۱۹۷۹ بودند و اکنون برای جبران آنچه بر مردم ایران روا داشتهاند، باید در کارزار جاری مداخله کنند. باقی مقاله، توصیف جنایتهای رژیم و سرکوب مردم است، گواهی برای پذیرش فراخوانش.
نگاه به انقلاب ۱۳۵۷
بر خلاف همگان که از انقلاب ۱۳۵۷ میگویند، چه در گذشته و چه درحال حاضر، خانم مساعد کلمه “انقلاب” را به کار نمیبندد.
آیا او موج گستردهی اعتراضات و مبارزات علیه دیکتاتوری شاه را نمیدید که مدتها پیش از مداخلهی خمینی در جنبش ضد دیکتاتوری شاه آعاز شده بود؟
آیا او آن میلیونها نفر را که در خیابانها به پا خاسته بودند، و آن هزارها اعتصابی را که در سرتاسر کشور در جریان بودند، نمیدید؟
آیا او خواست دموکراسی و آن فریادهای آزادیخواهانه را که در سراسر کشور طنین انداز بود، نمیشنید؟
حتی شاه هم که در سخنرانی خود از مردم طلب بخشش كرد، گفت: “صدای انقلاب شما را شنیدم”. اما مساعد انگار آن صدا را هم نشنیده است. او بر این باور است که این آمریکا و غرب بودند که “بسته ای” به ایران فرستادند – بستهای که حاوی خمینی بود.
او اهمیت نقش فرهنگ اسلامی در ایران را نیز نمیبیند. بزرگترین بخشهای جمعیت که به اسلام ایمانی عمیق و اصیل داشتند، فریب خمینی را خوردند و وعدههایش برای آزادی را پذیرفتند.
مساعد مینویسد: «ما ساده لوح بودیم». بله، باور به این که اسلام میتواند دموکراسی بنا کند؛ و به همین جهت شاید بتوان هرکس را که به حمایت از خمینی برخاست سادهلوح نامیده شود. اما کمتر کسی آنقدر ساده لوح است که معتقد باشد خمینی از جانب آمریکا و غرب فرستاده شده است. آمریکا وغرب تنها آنگاه از شاه، سگ دست آموز خود، فاصله گرفتند که یقین یافتند انقلاب به سقوط او میانجامد. قدرتهای غربی در برابر انقلاب توانی نداشتند، چه قبل از آن و چه بعد از آن. آنها فقط میتوانستند به وعدههای خمینی دل خوش کنند که قدرت را واخواهد گذاشت و تنها در هیئت یک رهبر مذهبی باقی خواهد ماند. این مردم ایران بودند که ربودن انقلابشان را توسط خمینی شاهد بودند. و آنگاه که رژیم قدرت خود را تثبیت کرد، باز این مردم ایران بودند که ظهور تمام و کمال پتانسیل جنایت و خفقان نهفته در اسلام را، مستقیم تجربه کردند. قدرتهای غربی این تحولات را در سکوت به تماشا نشستند.
نگاه به جنبش انقلابی کنونی
اکنون که یک خیزش انقلابی نوین در ایران سر برآورده است، خانم مساعد بار دیگر نگاه خود را به سوی غرب دوخته است؛ این بار به امید جبران مافات بابت گناهان گذشتهشان. برخلاف شاه که سال ۱۳۳۲ پس از یک کودتا بهرهبری سیا قدرت را در دست گرفت، در ۴۳ سال گذشته، غرب هرگز قدرتی در ایران و یا نفوذ قابل توجهای بر جمهوری اسلامی نداشته است. با وجود این نگاه مساعد رو به قدرتهای غرب است. قدرتهایی که تقریبا طی صد سال ایران را غارت کردند، توطئه کردند، کودتا کردند و از حاکمان ستمگرحمایت کردهاند.
اما آزارتکاندهندهترین نکته در مقالهی ژیلامساعد، روایت اوست از آنچه امروز در ایران میگذرد: او برای یک بار هم که شده، واژه «انقلاب» یا «جنبش» یا «خیزش» را در مورد جنبشی که اکنون در چهارمین ماه خود است به کار نمیگیرد؛ جنبشی که رژیم را به لرزه درآورده و شعارش «زن، زندگی، آزادی» و ترانهاش«برای» در سراسر جهان طنین یافته است. جنبشی که ایران را از بنیاد، تغییر داده و امپراطوری ترس را درهم کوبیده است. دوران گمان به تزلزل ناپذیری رژیم اسلامی دیگر به پایان رسیده؛ موقعیت زنان در جامعه و خانه به شدت تغییر کرده؛ و همبستگی بین گروههای مختلف قومی کشور، از نظر تاریخی هیچگاه چنین مستحکم نبوده است. مستقل از اینکه چه پیش آید، همه، حتی آخوندها، میدانند که هیچ نیرویی قادر نیست این شدهها را ناشد کند.
خانم ژیلا مساعد از امید به تغییر مینویسد. اما امید او نه به چشمانداز این جنبش پیشرو در ایران، بلکه به آمریکا و غرب است. مردم ایران به هرگونه حمایتی نیاز دارند، هم از سوی ایرانیان در تبعید وهم از سایرین. آنچه نیازی به آن ندارند تلاشی است که برای بار دیگر، کشورشان را به مهره بازی قدرتهای غرب بدل کند.
جمهوری اسلامی سالهاست که بعنوان لنگر اسرائیل خدمات شایانی به اسرائیل نموده است از اینرو همچنان نباید کسانی را که در اپوزسیون راست تحت مدیریت اسرائیل علیه انقلاب عمل می کنند دست کم بگیرید این جریان دست راستی که مجاهدین شورای گذار و تمام کسانی که حول رضا پهلوی جمع شده اند اینها در یک بلوک علیه انقلاب هستند هفته ی آینده بعد از 18 دیماه همه چیز تعیین تکلیف می شود ولی باید از همین الان گفت که انقلاب فعلی مرد پس زنده باد انقلاب . چون هیچ حزب و گروه و دسته ای در ایران حامی این انقلاب نیستند زیرا این انقلاب بر روی آگاهی هائی استوار گشته که نه محصول روابط تولیدی داخل ایران که حاصل تجربه ی جهانی از روابط تولید و مناسبات حاکم است نقد ریشه ای و اساسی تئوری پارلمانتاریستی که دیگر ناکارآمدی کاملش در تئوری های نئولیبرال مرتجعی مانند فریدمن کاملا عیان است همچنین نقد نظام شورائی مبنی بر دلائل ظهور استالینیسم است و جالب اینکه در طی این سه ماه ونزوئلا با مطالعه ی انقلاب ایران تمام روابط انحرافی اش را با دنیا و بخصوص رابطه اش با امریکا را تصحیح کرده است البته امیدوارم تنها فقط بخش رابطه با مدنیزاسیون را مد نظر قرار ندهد بلکه بتواند با افزایش دخالت گری مردم در شوراها از پائیین عمل نمایند انقلاب ایران که دیگر از هفته ی آینده راه فرقه ای شدن را در پیش می گیرد بدلیل تهی شدن از محتوای اصلی اش تحولی اساسی در ایران نه تنها ایجاد نمی کند بلکه دست نخورده فقط احتمالا یک رابطه ی نزدیک تر با غرب پیدا خواهد کرد . البته من این پیش بینی را در هفته ی آینده با قطعیت 100 درصد بیان خواهم کرد اما امروز باید بگویم انقلاب دیگر وجود ندارد نگر می شود با این اپوزسیون که متکی بر سیاستهای عقب مانده ی دوران ماقبل تاریخ است انتظار تحول داشت ؟ فعلا چنین چشم اندازی نمی بینم اما همینقدر که بعنوان یک آلترناتیو مطرح شده است دست و بال همه را بسته است اگر جریان راست پیروز شود حتی سپاه پاسداران هم طبق گفته ی رضا پهلوی ناشی از مذاکره با اسرائیل هم منحل نخواهد شد بلکه قوی تر هم خواهد شد چون یک نیروی صددرصد ضد کمونیست است که طبق نظر مشاور عالی رضا پهلوی یعنی پرویز ثابتی که همین الان در دفتر رضا پهلوی مشغول طراحی ست عمل می شود و قتلهای تپه های اوین جزنی و 9 نفر را فراموش نخواهیم کرد . پس راست یعنی جمهوری اسلامی با تاج نه عمامه . اما اگر مجاهدین خلق بیایند سیاست جمهوری اسلامی از نوع قذافی و صدام حسین را باید ببینیم یک اقتصاد دولتی و یک دیکتاتوری کاملا سازمان یافته در حزب بعث . یعنی اوضاع بسیار وخیم خواهد شد چپ ها هم یک نوع ونزوئلائی را با یک اقتصاد دولتی مایل به تک حزبی شدن کنترل بازرگانی خارجی و قطع مبادله ی آزاد بازار با بازار دنیا و تقسیم فقر . یعنی همان راهی را دنبال می کنند که گذشتگانشان شکستهایشان را تکرار خواهند کرد چون آنقدر سنتی و بیسواد هستند که از شکستها هنوز نیاموخته اند . از اینرو هرکدام از این فرقه ها کم و بیش چند ماه حکومت کرده و با انقلاب روبرو می شوند که از همین الان ما از همه ی نیروها خواسته ایم که کاملا مخفی فعالیت کنند حتی فعالیت نیمه علنی هم نداشته باشند . تشکیل شوراهای حرفه ای و تحقیق در هر حرفه برای مشکلات و مسائل و در میان گذاشتن راه حل ها تا در زمان انقلاب دوباره دچار این شرایط نباشیم زیرا در یک وقفه و ایجاد آزادی ها ارتباطات را باید چنان مستحکم و مخفی کنیم که دیگر توهمات دوران خمینی را نداشته باشیم . باز هم می گویم هفته ی آینده سرنوشت ایران تعیین خواهد شد کدام راه ؟ پاسخ را هفته ی آینده خواهیم دید .
فرهاد - فرهادیان / 05 January 2023