پاپ بازنشسته، بندیکت شانزدهم، خطیب و واعظ آلمانی که تلاش کرد مسیحیت را در اروپای سکولار بیدار کند، اما بیشتر به عنوان اولین پاپ که در ۶۰۰ سال گذشته که از سمتش استعفا داده، در یادها ماندگار شد در ۹۵ سالگی درگذشت.
بندیکت در ۱۱ فوریه ۲۰۱۳ دنیا را حیرت زده کرد، زمانی که به زبان لاتین اعلام کرد که دیگر قدرت اداره کلیسای کاتولیک را در میان امواج پیدرپی رسواییهای مالی و جنسی ندارد.
تصمیم دراماتیک او راه را برای کنفرانسی که پاپ فرانسیس را به عنوان جانشین وی انتخاب کرد، هموار کرد. از آن پس دو پاپ در قدرت و مستعفی در واتیکان در جوار هم زندگی میکردند.
در بیانیهای که از سوی ماتئو برونی، سخنگوی واتیکان، صبح شنبه ۳۱ دسامبر/ ۱۰ دی منتشر شد آمده است: «با درد و غم بسیار اطلاع میدهم که پاپ بازنشسته بندیکت شانزدهم امروز ساعت ۹:۳۴ در صومعه Mater Ecclesia در واتیکان درگذشت. اطلاعات تکمیلی در اسرع وقت منتشر خواهد شد.»
واتیکان گفت که جسد بندیکت از روز دوشنبه در کلیسای سنت پیتر در معرض دید عموم قرار خواهد گرفت تا مؤمنان به وی ادای احترام کنند.
پاپ مستعفی که نام واقعیاش جوزف راتزینگر بود، هرگز تمایلی به قرار گرفتن در جایگاه رهبری کلیسای کاتولیک نداشت و قرار بود در همان سمت کاردینالی سالهای پایانی زندگیاش را در زادگاهش در بایرن در جنوب آلمان بگذراند.
بندیکت متولد ۱۶ آوریل ۱۹۲۷ در باواریا، در خاطرات خود نوشته است که در سال ۱۹۴۱، زمانی که ۱۴ ساله بود به اجبار عضو جنبش جوانان نازی شده بود. او ارتش آلمان را در آوریل ۱۹۴۵، در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم و تسلیم آلمان، ترک کرد.
او در دوران رهبریاش بر کلیسای کاتولیک همزمان با دو رسوایی بزرگ دست و پنجه نرم کرد. یکی رسوایی سکوت و سرپوش گذاشتن بر تعرض و تجاوز جنسی کشیشها به کودکان و دیگری سرقت اسناد شخصیاش که پیشخدمتش آن را به یک روزنامهنگار فروخته بود.
او یک بار گفت که انتخاب شدن به عنوان پاپ احساس میکرد که «گیوتین» بر سر او فرود آمده است.
با این وجود، او با دیدی متعصبانه دست به کار شد تا ایمان به خدا را در دنیایی احیا کند که، او اغلب با تاسف میگفت به نظر میرسد که بدون خدا هم اداره میشود.
او به یک میلیون جوانی که در اولین سفر خارجی خود به عنوان پاپ، در سال ۲۰۰۵ به مناسبت روز جهانی جوانان در کلن آلمان در سال ۲۰۰۵ در یک میدان وسیع گرد هم آمده بودند، گفت: «امروز در مناطق وسیعی از جهان، خدا به شکل عجیبی به فراموشی شپرده شده است و به نظر میرسد که حتی بدون خدا هم همه چیز همان طور به روال خواهد بود.»
او با برخی حرکات قاطع و اغلب بحث برانگیز سعی کرد میراث مسیحیت اروپا را احیا کند. بندیکت شانزدهم کلیسای کاتولیک را در مسیری محافظهکار و سنتگرا قرار داد و گروههای اصلاحطلب درون کلیسا را از خود دور کرد. او اصرار داشت که کلیسا در مواجهه با دنیای در حال تغییر باید به آموزهها و سنتهای خود وفادار بماند. این مسیری بود که از بسیاری جهات توسط جانشینش کنار گذاشته شد.
این ارادت بندیکت به تاریخ و سنت بود که او را برای اعضای شاخه سنتگرای کلیسای کاتولیک محبوب میکرد. برای آنها، بندیکت حتی در دوران بازنشستگی چراغی از نوستالژی برای اندیشههای ارتدکس بود.
بندیکت مانند سلف خود ژان پل، ارتباط با یهودیان را نشانه بارز رهبری خود قرار داد. اولین اقدام رسمی او به عنوان پاپ نامهای به جامعه یهودی رم بود و او دومین پاپی در تاریخ پس از ژان پل بود که پا به کنیسه یهودیان گذاشت.
بندیکت در کتاب خود با عنوان «عیسای ناصری» در سال ۲۰۱۱، قوم یهود را به خاطر مرگ مسیح تبرئه کرد و به استناد کتاب مقدس و متون الهیاتی توضیح داد که چرا هیچ مبنایی در کتاب مقدس برای این استدلال وجود ندارد که یهودیان به عنوان یک کل مسئول مرگ عیسی هستند.
روابط بندیکت با جهان اسلام مقدای مغشوش بود. او در سپتامبر ۲۰۰۶ – پنج سال پس از حملات ۱۱ سپتامبر – گفت که برخی از آموزههای محمد به ویژه فرمان او برای گسترش دین «با شمشیر» آموزههایی«شیطانی و غیرانسانی» است.
اظهار نظر بعدی پس از کشتار مسیحیان در مصر باعث شد که مرکز الازهر در قاهره، مقر آموزش مسلمانان سنی، روابط خود را با واتیکان متوقف کند.
واتیکان تحت رهبری بندیکت دچار چند بحران روابط عمومی شد که گاهی اوقات خود بندیکت مقصر آن بود. او در سال ۲۰۰۹ هنگامی که در مسیر آفریقا بود به خبرنگاران گفت که مشکل ایدز با توزیع کاندوم قابل حل نیست و این مشکل را بیشتر هم میکند. این موضع پاپ، سازمان ملل و چندین دولت اروپایی را عصبانی کرد.
اما میراث بندیکت به طور غیرقابل برگشتی با رسوایی سوء استفاده جنسی در سال ۲۰۱۰ به یاد آورده میشود.
اسناد نشان میدهد که واتیکان به خوبی از این مشکل آگاه بود اما برای دههها چشم خود را میبست و گاهی اسقفهایی را که سعی میکردند این موضوع را افشا کنند سرکوب کرده بود.
بندیکت به طور مستقیم از دامنه این مشکل آگاهی داشت، زیرا دفتر قدیمی او – جماعت دکترین ایمان، که او از سال ۱۹۸۲ ریاست آن را بر عهده داشت – مسئول رسیدگی به پروندههای سوءاستفاده جنسی در کلیسا بود.
در واقع، این او بود که قبل از پاپ شدن، تصمیم انقلابی آن زمان را در سال ۲۰۰۱ گرفت تا مسئولیت رسیدگی به این پروندهها را بر عهده بگیرد، پس از اینکه متوجه شد اسقفها در سراسر جهان سوءاستفادهکنندگان را مجازات نمیکنند، بلکه فقط آنها را از محلی به محل دیگر منتقل میکنند و به این ترتیب چرخه تجاوز ادامه مییابد.