سرکوب حکومت در هفتههای اخیر به وضوح شدیدتر و به تعبیر دقیقتر وحشیانهتر از قبل شده است. منظورمان فقط سرکوب عریان در خیابان نیست. نحوه برخورد با بازداشتشدگان (چه در بازداشتگاهها و چه در محاکمهها) و برخورد با دانشجویان و اعتصابکنندگان، و همچنین شیوه بازنمایی سرکوب در رسانههای حکومتی نشان میدهد که حکومت تمام عزمش را جزم کرده تا بالاخره به هر طریق ممکن نقطه پایانی بر اعتراضات بگذارد. اما مهمترین حاصل سه روز اعتصاب و اعتراض، بدون اغراق و با نگاهی واقعبینانه شکست تازهای برای حکومت بود.
راهی که طی کردهایم
در طول چند ماه گذشته، خیزش مردم فراز و فرودهای گوناگونی را پشت سر گذاشته است. در مقاطعی مهم از این چند ماه، این دانشگاهها و سپس شهرهای کرد بودند که اعتراضات را ادامه میدادند. البته باید به جمعههای اعتراضی در سیستان و بلوچستان هم توجه کرد اما در روزهایی که سرکوب حکومت باعث خاموش شدن مقطعی اعتراضات شده بود، این دانشگاهها و شهرهای کرد بودند که همچنان مقاومت میکردند. واضح بود که مقاومت دانشگاه حدی دارد اگر که نتواند اعتراضات را به بیرون از خود بکشاند. بازداشتهای گسترده، تهدیدهای مکرر دانشجویان و استادان برای حضور در کلاسهای درس، مستقر کردن نیروهای امنیتی و لباسشخصی در دانشگاه، ممنوعالورود کردن دانشجویان معترض و تعلیق و اخراج و تدوین آییننامه جدید انضباطی سرکوبی حداکثری را به دانشگاه تحمیل کرد.
از سوی دیگر واضح بود که اگر اعتراضها به شهرهای کرد محدود شود پس از مدتی با اعزام نیرو از شهرهای دیگر این شهرها سرکوب شدید میشوند. در ماههای اخیر، برخی شهرهای کرد برای ساعات یا روزهایی در عمل سقوط کردند اما ناگفته پیداست که انقلاب در یک شهر رخ نمیدهد. سرکوب دانشگاهها، این امکان را به حکومت داد که به شدیدترین شکلی شهرهای کرد را سرکوب کند و خیابانها را از معترضین بازپس بگیرد.
پس از این حکومت در پی تثبیت نظم تحمیلیاش و به نوعی انتقامگیری از جامعه بود. صدور احکام فلهای اعدام و حبسهای طولانیمدت از یکسو و گفتن اینکه تا یکی، دو هفته آینده روسریها را به سر زنان بازمیگردانیم و هزینه بیحجابی را افزایش میدهیم بخشی از فرایند تثبیت نظم حکومت بود. اما آنچه در سه روز اعتصاب و اعتراض به مناسبت روز دانشجو رقم خورد تا حد زیادی معادله تثبیت نظم را به هم زد.
مسئله این نیست که حکومت ۱۶ آذر را هم پشت سر گذاشت، بلکه مسئله این است که نظم تحمیلی حکومت پس از هفتهها سرکوب حداکثری باز درهمشکست. نه تنها دانشجویان دانشگاههای مختلف موفق شدند دوباره اعتصاب کنند و دست به تجمع بزنند، بلکه مردم در چندین شهر دوباره به خیابانها بازگشتند. تا اینجا مسلم این است که سرکوب حکومت پاسخ نداده و جامعه به رغم همه هزینههایی که متحمل شده هنوز امکانهای متعددی برای بروز اعتراضات دارد.
راهی که باید طی کنیم
جنبش اعتراضی مردم هرچه پیش آمده راههای متنوع و فرمهای تازهای از اعتراض را آزموده و امکانهای جدیدی پیش روی خود گشوده است. خیزش مردم هنوز راهی بیشوکم طولانی تا لحظه پیروزی پیشرو دارد. طولانی بودن این روند بر هزینههای تحمیل شده به جامعه میافزاید اما وجه دیگر ماجرا این است که در این مسیر طولانی به مرور امکانهای بیشماری پیش روی جنبش اعتراضی گشوده خواهد شد و در هر مرحله سنگرهای مهمتری فتح خواهند شد و به همان میزان از امکانهای پیش روی حکومت کاسته خواهد شد.
به عبارت دیگر، اگرچه لحظه پیروزی هنوز متعین و مجسم نشده، اما به شکلی آشکار این امکان وجود دارد که در آیندهای نه چندان دور این لحظه فرا برسد. درواقع جامعه میتواند امیدوارانه چشم به آینده داشته باشد و این امیدواری و امکانهای نهفته در آینده نقطه قوت خیزش مردمی است.
اما حکومت چه آیندهای پیش رویش میبیند؟ این پرسش را اینگونه هم میتوان مطرح کرد: پس از گذشت چند ماه از خیزش سراسری، این پرسش که «پس از این چه باید بکنیم؟» وضعیت را برای حکومت بحرانیتر میکند یا برای خیزش مردم؟ حکومت تا پیش از این با ابربحرانهای بزرگی روبرو بود و حالا به واقع در وضعیت هولناکی قرار گرفته است. مشروعیت حکومت نه تنها از بین رفته بلکه تمامیتاش لگدمال شده است. حکومت نه فقط در خیابان بلکه در دانشگاه و مترو، یعنی در مکانهای مسقفی که همهجایش با دوربین کنترل میشود، به صریحترین با به تعبیری رکیکترین شکل ممکن واقعیت فعلیاش را در شعارهای مردم، زن و مرد، دیده است. هرچقدر توانسته بازداشت کرده، حکم اعدام صادر کرده، نیروهایش را چند ماه در خیابان شبانهروزی آماده نگه داشته، اینترنت را تا مرز قطعی کامل برده، در چند شهر تا جایی که میتوانسته معترضان را کشته و اعتراف تلویزیونی پخش کرده اما در شب ۱۶ آذر نظم تحمیلیاش در شهرهای متعددی یکی پس از دیگری فروریخته است.
حالا چه باقی مانده و چه امکانهای دیگری پیش رو دارد؟ مثلا میتواند اینترنت را به طور کامل قطع کند و تانکهایش را به خیابان بیاورد و در شهرهای معترض حکومت نظامی اعلام کند. مسئله این نیست که جمهوری اسلامی به این حد از سرکوب فکر نمیکند، مسئله این است که توان و امکانش را نداشته است. آنها در طول چند ماه تمام نیروهایشان را در خیابان حاضر کردند و در سوی دیگر تلاش کردند این دروغ خودساخته را تبلیغ کنند که وضعیت عادی است و چند معترض دهه هشتادی و فریبخورده اینسو و آنسو چهارتا شعار داده و در رفتهاند. آنها را میشود با تنبیه ادب کرد. اما کیست که در خیابانها و بازارها و دانشگاهها و مدارس و متروهای شهرهای مختلف ایران باشد و به این نتیجه برسد که وضعیت عادی است؟ حتی در آرامترین روزهای این چند ماه هم وضعیت عادی نبوده است.
در چندماهی که از عمر خیزش مردم میگذرد، سنگرهای زیادی فتح شدهاند که حکومت توان درک آن را ندارد. اما هنوز سنگرهای مهمی پیش روی مردم قرار دارد و تداوم خیزش نشان میدهد که مردم طولانی بودن این روند را درک کردهاند و این باعث شده خیزش مردم چند قدم از سرکوب حکومت جلوتر باشد.
چند ماه پیش در روزهای اول اعتراضات در حوالی بلوار کشاورز پس از حمله نیروهای گارد همراه با تعدادی دیگر از مردم به داخل کوچهای دویدیم. برای خریدن آب به مغازهای رفتم که در ابتدای کوچه قرار داشت. برخورد فروشنده ناامیدکننده بود. مردم معترض را غارتگر میدانست و میگفت: «هر کاری میکنند فقط سمت مغازه من نیایند. مغازه را غارت میکنند و میروند.» کاسبی معمولی بود و نسبتی میان خود و مردم معترض نمیدید. اما چند روزی پیش از شروع اعتصابات در روز ۱۴ آذرماه، از فروشندهای دیگر پرسیدم در سه روزی که فراخوان دادهاند تعطیل میکنید؟ پاسخش نشان میداد که خیزش مردم عمق یافته و با گذشت چند ماه لایههای مختلف جامعه را همراه کرده است. فروشنده میگفت: «دفعه پیش هم که فراخوان دادند تعطیل کردیم. اما اعتصاب و بستن مغازهها فایدهای ندارد. باید فراخوان بدهند که بازاریها و مغازهدارها به فروشگاههایشان بیایند، اما در ساعتی مشخص تعطیل کنند و همانجا در خیابان جمع شوند و شعار دهند.»