اهمیت سیاسی مراکز هر کشوری، توجه رسانه‌ها را بیشتر به خود جلب می‌کند و حجم وسیعی از برنامه و صفحات آنها را به خود اختصاص می‌دهد.

در ایران اما این مسئله از حد معمول فراتر رفته و در سال‌های گذشته مورد انتقاد کارشناسان اجتماعی و برخی رسانه‌ها قرار گرفته است. به عبارت دیگر مسائل مناطق پیرامونی در رسانه‌های خارج از کشور به فراموشی سپرده شده‌اند یا تنها در چهارچوب خبرهای صرف سیاسی یا توریستی تقلیل یافته‌اند.

rasaneh3

به دلیل شرایط ویژه‌ رسانه‌ها در داخل ایران، شاید نتوان انتظار چندانی از آن‌ها در این زمینه داشت. رسانه‌ها و خبرگزاری‌های دولتی که نمایندگان و خبرنگارانی در شهرهای مختلف دارند، کار خود را محدود به گزارش‌های رسمی و دولتی می‌کنند [نگاهی به بخش شهرستان‌ خبرگزاری‌های مختلف داخل ایران، شواهد و مستندات خوبی در این زمینه پیش روی ما می‌گذارد]. رسانه‌های مستقل و غیر دولتی نیز، هم زندانی خط قرمزهای حکومت هستند، هم نماینده و خبرنگاری در مراکز مختلف ندارند و هم نگاه به مسائل و مشکلات شهرهای مختلف ایران برای آنها جزو اولویت‌های نخست کار رسانه‌ای قرار ندارد.

به همین دلیل نکته طرح شده در این گزارش، متوجه رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور است. چرا مناطق پیرامونی ایران در رسانه‌های خارج از کشور در حاشیه می‌مانند؟ آیا رویکرد این رسانه‌ها نیز مرکزگرایانه است یا مشکل از مناطق پیرامون است؟‌

 توسعه نیافتگی

براساس آخرین خبرها بیش از پنج میلیون نفر در مناطق مختلف کشور در ۷۰۰ سکونت‌گاه غیر رسمی زندگی می‌کنند. این آمار را علیرضا افشار، معاون فرهنگی- اجتماعی وزیر کشور در قم اعلام کرده است. در سال ۱۳۸۷ خورشیدی، آمار حاشیه‌نشینی هفت میلیون و ۵۰۰ هزار نفر در ایران عنوان شده بود.

توسعه نیافتگی، یکی از بارزترین مشکلات مناطق پیرامونی ایران است. معنای توسعه در دهه‌های اخیر، معنایی فراتر از بعد اقتصادی را دربرمی‌گیرد و به بهبود تمامی ابعاد زندگی در یک جامعه نظر دارد.

براساس آخرین خبرها بیش از پنج میلیون نفر در مناطق مختلف کشور در ۷۰۰ سکونت‌گاه غیر رسمی زندگی می‌کنند. این حاشیه‌نشینان، از امکانات شهری کافی، نظیر آب سالم و مناسب، برق و بهداشت محروم هستند.

آمار یادشده را علیرضا افشار، معاون فرهنگی- اجتماعی وزیر کشور در قم اعلام کرده است. در سال ۱۳۸۷ خورشیدی، آمار حاشیه‌نشینی هفت میلیون و ۵۰۰ هزار نفر در ایران عنوان شده بود. در آن زمان ایران، از بانک جهانی، مبلغی معادل ۳۳۰ میلیون دلار برای سازماندهی حاشیه‌نشینان چند شهر وام گرفته بود. گفته شد این مبلغ برای شهرهایی چون زاهدان، بندرعباس، کرمانشاه و سنندج صرف خواهد شد که جزو مناطق توسعه نیافته ایران محسوب می‌شوند.

نگاهی به آمارهای منتشر شده در مورد سطح سواد نیز نشان می‌دهد، نزديك به ۴۰ ميليون از ۶۸ ميليون جمعيت بالای شش سال ما يا بی‌سوادند يا حداكثر سوادشان در حد دوره راهنمايی است. همچنین طبق آمارهای موجود، بیشتر شهروندان بی‌سواد یا کم سواد در مناطقی غیر از مرکز ایران سکونت دارند. به گفته علی باقرزاده، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی ایران، استان‌های سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی، كردستان، خراسان شمالی و كرمان دارای بیشترین آمار بی‌سوادی در کشور هستند.

چندی پیش، سهراب رزاقی، جامعه‌شناس، که طی سال‌های اخیر در مورد رسانه‌های خارج از ایران تحقیق کرده است در برنامه پرگار تلویزیون فارسی بیبیسی گفت، رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور بیشتر به مرکز می‌پردازند تا پیرامون؛ پیرامون هم به لحاظ جغرافیایی و هم به لحاظ مفهومی. این رسانه‌ها حتی همه گروه‌های اجتماعی را در نظر نمی‌گیرند.(نقل به مفهوم)

قسمت‌هایی از مناطق کشور که با مشکلات حاشیه‌نشینی و کم سوادی روبه‌رو هستند، از امکان استفاده از اینترنت در عمل محروم هستند و بخش بزرگی از آنان قادر نیستند با رسانه‌های فارسی زبان ارتباط برقرار کنند. این طیف امکان استفاده از رسانه‌های اینترنتی را هم ندارند. در این صورت دایره مخاطبان رسانه‌ها در مناطق توسعه نیافته از مناطق نسبتاً توسعه یافته یا توسعه یافته کمتر خواهد بود.

امنیت در پیرامون

اگرچه فشار نیروهای امنیتی بر فعالان حقوق بشر و روزنامه‌نگاران در تمام نقاط ایران وجود دارد، اما گفته می‌شود این فشارها در مناطق اقلیت‌ها برای جلوگیری از اطلاع‌رسانی چندبرابر است؛ مثلا در پوشش اخبار مربوط به زندانیان و نقض حقوق بشر، خانواده‌ زندانیان به شدت تحت فشار قرار می‌گیرند و از مصاحبه با رسانه‌ها منع می‌شوند و نکته حائز اهمیت در اینجاست که این منع‌شدگی نیز جنبه رسانه‌ای پیدا نمی‌کند. این امر اگرچه در مرکز نیز رخ می‌دهد، اما شدت و حدت آن در مناطق پیرامونی بازهم بیشتر است.

ایران به دلایل سیاسی و تاریخی سرزمین اقلیت‌‌هاست. تنوع اتنیکی و مذهبی یکی از ویژگی‌های این جامعه است. سیاست یکسان‌سازی و سرکوب عریان و پنهان حکومت در دهه‌های اخیر موجب شده که صدای این گرایش‌های متنوع در ایران شنیده نشود.

از سوی دیگر روزنامه‌نگاران و فعالان مدنی به دلیل وجود احزاب و سازمان‌های سیاسی در مناطق اقلیتی به آسانی با اتهاماتی مانند «اقدام علیه امنیت ملی»، «همکاری با گروه‌های مخالف نظام»، «محاربه»، «عامل بیگانه» و «تجزیه طلب» روبه‌رو می‌شوند که در بسیاری از موارد صدور احکام سنگین را به دنبال داشته است.

به گفته پژوهشگران، متهم کردن فعالان حقوق اقلیت‌ها مسئله تازه‌ای نیست و پیشینه‌ آن به پیش از حکومت جمهوری اسلامی بر‌می‌گردد. علیرضا اصغرزاده در کتاب «ایران و چالش تنوع» نوشته است: «اتهام زدن به فعالان حقوق اقلیت‌ها و معرفی آنها به عوامل خارجی، روش قدیمی است که در طول ۸۰ سال گذشته از جانب گروه حاکم بر ایران به کار گرفته شده است.»

در این گونه شرایط بسیاری از رویدادها، رسانه‌ای نخواهند شد، یا اگر خبری از آن مناطق به بیرون درز کند به طور ناقص به رسانه‌ها می‌رسد. یعنی وقتی «خانواده فعال اجتماعی بازداشت‌شده، امکان گفت و گو با رسانه‌ها را ندارد»، «فعالان اجتماعی منطقه تحت فشار هستند»، «خبرنگاران فعال در منطقه حضور ندارند»، پیگیری رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور نیز باتوجه به شرایطی که ذکر شد، برای «کنترل منبع خبر» دریافت شده از سوی یک رسانه محلی یا شهروند- خبرنگاران و تائید آن بسیار دشوار خواهد شد.

فاصله فعالان اجتماعی از رسانه‌ها

برخی از روزنامه‌نگاران و فعالان حوزه اقلیت‌ها معتقدند، رسانه‌های فارسی، اخبار مربوط به بخش‌های اقلیتی ایران را کمتر پوشش می‌دهند یا در آن‌ها سانسور اخبار دیده می‌شود.

کاوه قریشی روزنامه‌نگاری که در حوزه اقلیت‌ها کار کرده، به وب‌سایت خبرنگاران ایران گفته است:‌ «اغلب رسانه‌های خارج از کشور تحت تاثیر گرایش‌های سیاسی و طرح مسائل غیر حرفه‌ای و غیر رسانه‌ای مانند (تمامیت ارضی) اقدام به سانسور هدفمند اخبار می‌کنند. در بهترین حالت اخبار یا منتشر نمی‌شوند یا به صورت تحریف شده بر خروجی رسانه‌ها قرار می‌گیرند. در سال‌های گذشته شماری از فعالان مدنی اقلیتی در مناطقی مانند خوزستان، کردستان و آذربایجان نسبت به سیاست این دسته از رسانه‌ها در قبال این مناطق اعتراض کرده‌اند.»

یکی دیگر از انتقادات مطرح شده این است که برخی از رسانه‌های فارسی‌زبان در انتشار بیانیه و گزارش‌های مفصل نهادهای بین‌المللی و مدافع حقوق بشر، تمرکز را بر انعکاس مطالب مربوط به مرکز می‌گذارند و برای کوتاه‌تر شدن این بیانیه‌ها و گزارش‌ها، ازجمله بخش مربوط به اقلیت‌ها را حذف می‌کنند.

شماری از فعالان حقوق اقلیت‌ها از کلمات و عبارات استفاده شده در مورد مناطق اقلیتی انتقاد دارند. آنان معتقدند، استفادە از کلمات ترکیبی «عرب‌زبان»، «کردزبان»، «تر‌ک زبان»، برای اسم بردن از گروەهای اتنیکی «عرب»، «ترک» و«کرد» در یک کشور با تنوع قومی/ ملی مانند ایران از واژەهای تقلیل‌گرایانە است و با مباحث برابری مدرن حقوق انسان در انتخاب هویت در تضاد آشکار است.

دیگر اینکه شماری از فعالان اجتماعی نیز مثلاً عبارات و عناوینی چون «شورشیان جدایی‌طلب کرد»، «پیکارجویان» و «جدایی‌طلبان کرد» را برای نیروهای احزاب سیاسی کرد مناسب نمی‌بینند. یا واژه «جدایی‌طلب» در معرفی یک جریان سیاسی را نمی‌پسندند، زیرا به گفته آنان زمانی باید از این واژه استفاده کرد که در اساسنامه آن جریان ذکر شده باشد که خواهان جدایی است.

خطاب کردن مردمان مناطق اقلیتی به «قوم» در رسانه‌ها، یکی دیگر از مواردی است که تاکنون بحث‌های فراوانی به دنبال داشته است. با توجه به اینکه ناسیونالیسم یکی از پیچیده‌ترین مباحث در فرهنگ‌های علوم سیاسی است و همچنین تعاریف متفاوتی از قوم و ملت توسط نظریه‌پردازان این حوزه ارائه شده است، تا به حال رسانه‌ها نتوانسته‌اند راهی میانه‌ و صحیح برای این بحث برگزینند.

 این موضوع در سال‌های گذشته باعث شده، فعالان مناطق اقلیتی فاصله‌ای از رسانه‌های فارسی زبان بگیرند که این وضعیت نتیجه ای سلبی در امر اطلاع‌رسانی پیرامون این منطقه به جای گذاشته است.

انتخاب روزنامه‌نگار

در اثر فشار و افزایش خط قرمزهای حکومتی و بازداشت روز افزون فعالان اجتماعی، حلقه ارتباطی روزنامه‌نگاران با شهرهای مختلف ایران محدود می‌شود. در نتیجه روزنامه‌نگار بیشتر در حلقه ارتباطی مربوط به مرکز می‌ماند و در آینده هم با آن سروکار پیدا می‌کند.

رسانه‌ها نسبت به تحولات ایران از یک نوع توسعه نیافتگی و عقب‌ ماندگی برخوردارند. جامعه ایران به شدت در حال تحول و دگرگونی است؛ دگرگونی‌ای که در ضمیر جامعه ایرانی در حال رخ دادن است.

از طرفی دیگر تمرکز بر مسائل مرکز که بیشتر به آنان پرداخته و به نوعی تجربه شده، برای روزنامه‌نگار آسان‌تر است. همچنین روزنامه‌نگار موضوعی را برمی‌گزیند که «دامنه مخاطبان آن وسیع‌تر باشد» و بعد از انتشار از «بازخورد» بیشتری برخوردار باشد. یعنی کاری را انتخاب می‌کند که هم ضمن «تاثیر بر افکار عمومی»، زمینه‌های اجتماعی آن از پیش ایجاد شده باشد، هم به «افزایش شهرت» و «حلقه ارتباطی» او بیانجامد. این نکته به ویژه در حوزه اطلاع‌رسانی در مورد نقض حقوق بشر در مرکز و پیرامون بیشتر دیده می‌شود. مثلاً حجم اخبار و برنامه‌های تولیدی در مورد نسرین ستوده، وکیل سرشناس ایران که در مرکز زندانی است، نسبت به روزنامه‌نگارانی مانند سعید متین‌پور و عدنان حسن‌پور که در مناطق پیرامونی زندانی‌اند، از زاویه دید «فعالیت رسانه ای» و «حقوق بشری»، یک نسبت معنادار است.

 در کنار این مسائل، عدم آشنایی روزنامه‌نگاران با ویژگی اقلیت‌های ایران به ویژه در حوزه تاریخ، فرهنگ و زبان که در سیستم آموزشی ایران جایگاهی ندارند، آنان را از پرداختن به موضوعات مورد نظر تا حدی دور می‌کند.

رسانه و تحولات پیرامون

ایران به دلایل سیاسی و تاریخی سرزمین اقلیت‌‌هاست. تنوع اتنیکی و مذهبی یکی از ویژگی‌های این جامعه است. سیاست یکسان‌سازی و سرکوب عریان و پنهان حکومت در دهه‌های اخیر موجب شده که صدای این گرایش‌های متنوع در ایران شنیده نشود. اینک اقلیتها در جامعه ایران نسبت به گذشته از خودآگاهی بیشتری برخوردارند و اعتراض‌های اجتماعی در بیشتر نقاط ایران منتشر شده است.

یکی از دلایل شنیده شدن صدای آنان غیر از دلایل سیاسی و اجتماعی، شاید گسترش رسانه‌ها و ابزار هم‌رسانش در عصر کنونی باشد. به نظر می‌رسد، ‌اقلیت‌ها بیش از هر زمان دیگری برای رساتر شدن صدایشان نیازمند حضور در رسانه‌ها هستند و به همان اندازه انعکاس صدای آنان برای رسانه‌ها ضروری می‌نماید. شاید وابستگی اقلیت‌ها و رسانه‌ها به یکدیگر، با این نظر همپوشانی دارد که می‌گوید، نیاز افراد سیاسی و رسانه‌ها به همدیگر دو سویه است. رسانه‌ها برای جذب مخاطب و تنویر افکار عمومی و سیاسیون برای رساندن صدای خود به مردم به همدیگر وابسته‌اند.

 به نظر می‌آید، ندیدن پیرامون در نسبت با مرکز، رسانه‌ها را دچار خلل بزرگی کرده باشد. بخشی از جامعه را می‌بینند و بخش دیگر را که عمدتاً در حاشیه هستند،‌ بار دیگر به حاشیه می‌رانند. نتیجه این امر در درازمدت تعمیق شکاف مرکز- پیرامون است و فاصله بیشتر اقلیت‌ها از رسانه‌ها و ماندن رسانه‌ها در حلقه مرکز. اگر صداهای جدیدی در شهرهای مختلف ایران به ویژه در مناطق توسعه نیافته وجود دارد و رسانه‌ها نتوانسته‌اند در پوشش آن موفق باشند،‌ می‌توان نتیجه گرفت رسانه‌های فارسی و در اینجا رسانه های فارسی خارج از کشور با تحولات کل جامعه ایران هماهنگ نیستند یا گامی از آن عقب تر هستند.

همچنان که سهراب رزاقی در برنامه پرگار می‌گوید، رسانه‌ها نسبت به تحولات ایران از یک نوع توسعه نیافتگی و عقب‌‌ماندگی برخوردارند. جامعه ایران به شدت در حال تحول و دگرگونی است؛ دگرگونی‌ای که در ضمیر جامعه ایرانی در حال رخ دادن است. رسانه‌های ما متناسب با این تغییراتی که در سطح جامعه اتفاق می‌افتد، نمی‌توانند خودشان را بازسازی کنند و همواره عقب‌تر از تحولات آن هستند.