فرهاد میثمی، فعال مدنی و زندانی سیاسی با ارسال یادداشتی از زندان رجاییشهر اعلام کرد که به همراه هوشنگ رضایی، دیگر زندانی سیاسی اعتصاب غذای خشک خود را به اعتصاب غذای تر تغییر میدهد.
بر مبنای این یادداشت که در صفحه فیسبوک رضا خندان منتشر شده، با توجه به نگرانیها نسبت به وضعیت سلامتی این دو زندانی سیاسی، فرهاد میثمی و هوشنگ رضایی پذیرفتهاند که از دوشنبه ۲۶ اردیبهشت روزانه یک و نیم لیوان آب مصرف کنند.
آنها از شنبه ۱۷ اردیبهشت/۷ مه در اعتراض به حکم اعدام احمدرضا جلالی دست به اعتصاب غذای کامل و خشک زده بودند. دستگاه قضایی جمهوری اسلامی اعلام کرده که حکم اعدام احمدرضا جلالی، شهروند ایرانی سوئدی «قطعیست» و «تا پایان اردیبهشتماه اجرا میشود».
دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی در سال ۹۵ احمدرضا جلالی، پزشک ایرانی-سوئدی را که بهدعوت دانشگاه تهران به ایران آمده بود بازداشت کرد. دستگاه قضایی در ادامه او را به اتهام جاسوسی و همکاری با دولت متخاصم به اعدام محکوم کرد. به نظر میرسد اعلام اجرای این حکم واکنشی به دادگاه حمید نوری، متهم به دست داشتن در کشتار زندانیان سیاسی سال ۶۷ که در سوئد برگزار شد، باشد.
در نامه منتشر شده فرهاد میثمی تحلیل کرده که در فرصت باقیمانده تا پایان اردیبهشت احتمال اعدام احمدرضا جلالی با توجه به مذاکرات احیای برجام کمتر از قبل شده اما «پیجویانِ حقوقِ انسان نمیتوانند و نباید کنشهای خود را متوقف بر تعاملاتِ پر زدوبندِ سیاسی و نتایجِ آنها کنند که معلوم نیست در میانهی بده-بستانهاشان چه حقهایی پایمال بشود یا نشود. البته اینها حتماً باید که در محاسبات در نظر گرفته شوند، اما به آنها “اطمینان” نمیتوان کرد. لذا کنشگران باید بدونِ کوچکترین فتوری، مسیر مستقلِ خویش را همچنان مستحکم ادامه دهند.»
فرهاد میثمی در بخشی از یادداشت خود با اشاره به اعلام نگرانی خانوادهها نسبت به وضعیت سلامتی دو زندانی در اعتصاب، اعلام کرده که در کنش خود «مانند یوز و نه مانند گراز» منعطف است و مینویسد:
«در راستای متناسبسازی و تصحیح وضعیتِ حرکتمان با آن، ۳نوبت مصرف آب (نیم لیوان در هر نوبت) به شیوهنامه اعتصاب اضافه شد. در موردِ اثرِ همین اصلاحِ بهظاهر نه چندان بزرگ، دربارهی شخص خودم میتوانم بگویم که تعداد ضربان قلبم که تا دو روز پیش به ۱۴۸ ضربان در دقیقه رسیده بود (بهسببِ کاهش حجم خون ناشی از کمآبی، پمپ قلب برای جبرانِ خونرسانی بر تعدادِ ضربان میافزاید)، در پی همین اصلاح و مصرف نوبتهای آب اضافی در امروز، اکنون به ۸۸ ضربان در دقیقه کاهش یافته است. مطلع شدهام که اثر مثبت مشابهی در وضعیت هوشنگ عزیز نیز اتفاق افتاده است.»
او میافزاید:
«با این اصلاح، به نظر میرسد بسیاری از آن تغییر وضعیتها را لحاظ کردهایم؛ مهمتر از همه این که حجمِ نگرانیِ عزیزان، دوستان و مخاطبان قاعدتاً باید به میزان زیادی کاهش یابد و امیدوارم به نگرانیِ خانوادهی محترم جلالی-مهراننیا نیز بدینترتیب خاتمه داده باشیم. دوم این که تغییر شرایط و آرایش جدید نیروهای بزرگ را در محاسبه آوردهایم و سوم این که بر مسیر و خواستهی خود همچنان استوار ایستادهایم و پیجوییِ هدف را ترک و یا حتی سستتر نکردهایم (به نظرم حتی مؤثرتَرَش هم کردهایم، چون طی ۵ روز آتی، آن بخش از توجه که احتمالاً قرار بود به صورت روزافزون به بدحالتر شدنِ ما معطوف شود، آزاد میشود برای این که با خیالی آسودهتر، بهنحوی مؤثرتر به سمتِ کنش مستقیم دربارهی توقف اعدامِ جلالی بچرخد). کنش ما صرفاً با مصرفِ ۳ نیملیوان آبِ بیشتر (جمعاً ۱/۵ لیوان) و بدونِ هیچ تغییر دیگری، همچنان بدون مصرف هیچ نوع مادهی مغذّی اعم از قندی یا غیر آن، نه جامد و نه مایع، تا روز پایانِ ضربالاجل (شنبه ۳۱ اردیبهشت) به همین صورت ادامه خواهد یافت (مگر آن که لغو اجرای این اعدام زودتر اعلام شود). از آن به بعدش بستگی دارد به اتفاقاتی که در این چند روز میافتد.»
فرهاد میثمی در مرداد ۹۷ بازداشت شد. اتهام او «تبانی و اجتماع به قصد بر هم زدن امنیت کشور» عنوان شده است. میثمی متهم شد که نشانهایی با شعار «من با حجاب اجباری موافق نیستم» در اختیار داشته است.
در ابتدا فرهاد میثمی و پس از او هوشنگ رضایی در حمایت از احمدرضا جلالی و تلاش برای لغو حکم اعدام او دست به اعتصاب غذا زدند.
هوشنگ رضایی در نامهای منتسب به او که روز ۲۰ اردیبهشت در وبسایت زیتون منتشر شد اعلام کرد ۹ سال زیر حکم اعدام بوده و بارها در زندان بهواسطه تلاش بازجویانش برای ارتباط دادن او به اسرائیل و ترور دانشمندان هستهای تحت شکنجه شدید جسمی و روحی قرار داشته است. حکم اعدام او اکنون به ۱۵ سال زندان تقلیل یافته و او ۱۲ سال است که در حبس بهسر میبرد. در بخشی از این نامه آمده است:
«در طول بازجوییها بارها تهدید به اعدام شدم؛ تهدید به بازداشت اعضای خانوادهام شدم و … بله! من ۹ سال زیر حکم اعدام بودهام، همدرد آقای احمدرضا جلالی… به جرات میتوانم بگویم که کسی مثل من حال او را درک میکند و خوب میدانم چه حالی دارد!»