طرح یک کودک کار و مردی که به او هدیه میدهد؛ با این نوشته: «هواتو دارم. به عشق مهدی (عج… #هواتو_دارم»؛ با شعاری که در پسِ آن، کمککننده، نه به دلیل «کودک» بودنِ گلفروش یا نوعدوستی بلکه با یک انگیزه مذهبی و به دلیل عشق به «مهدی» به کودک کار هدیه میدهد.
در دیوارنگاره نوروزی میدان ولیعصر سرنوشت کودک مهم نیست. اینکه چرا به جای مدرسه در خیابان است؛ اینکه برای نوروز و زمستان، لباس و سرپناه و غذای کافی دارد یا نه مهم نیست. آنچه تا دیروز حتی اهمیتی هم نداشت، حالا رسمی شده است. در دیدگاه حاکمیت، «عشق به مهدی» مهم است اما اشارهای به آمارهای هولناک کودکان کار و خیابان در ایران نکرده است. آماری که هرگز به شکل رسمی منتشر نمیشود اما تا ۷ میلیون کودک ساکن ایران را در برمیگیرد. کودکانی که نه تنها در خیابان بلکه در کارگاهها و کارخانهها به شکل غیر رسمی مشغول کارند. از تکدیگری تا شیشهشوری خودروها پشت چراغ قرمز، فالفروشی، گلفروشی و کار در نانواییها گرفته تا باربری در بازار، کارگری در کورههای آجرپزی و انجام مشاغل بسیار سخت در کارگاههای صنعتی.
هرچند هیچ مرجع رسمی آماردهی در ایران هرگز عدد و رقمی درباره این کودکان منتشر نمیکند اما «زمانه» تلاش کرده تا مجموعهای از اظهار نظرهای پراکنده درباره تعداد کودکان کار گردآوری کند. با نظر به اینکه بسیاری از این کودکان یا ایرانی نیستند و مهاجرند؛ یا با عنوان کولی (غربتی – جوکی) خطاب میشوند؛ یا اسیر مافیاهای بزه برای سواستفاده شدند و اغلب شناسنامه و مدارک هویتی ندارند.
بیست سال از الحاق ایران به کنوانسیون ممنوعیت بدترین اشکال کار کودک میگذرد (ر.ک. مرکز پژوهشهای مجلس). الحاق به این کنوانسیون که آبان ۱۳۸۰ به تایید شورای نگهبان رسید، با قید «فوریت» دولت ایران را موظف میکند که ضمن نظارت و پیگیری تخلف بکارگیری کودکان در مشاغل سخت، اعمال مجازاتهای بازدارنده مصوب را هم پیگیری کند. پس براساس آنچه که دولت ایران به عنوان تعهد خود پذیرفته است، قوه مجریه موظف است منتشرکنندگان عکس و شعار بیلبورد میدان ولیعصر را مشمول مجازاتهای بازدارنده کند.
نفرین سیاه؛ آمارهای پراکنده چه میگوید؟
- سال ۱۳۸۵؛ مرکز آمار (به استناد نتایج سرشماری ۵ ساله)؛ حدود یک میلیون و ۷۰۰ هزار کودک در ایران شاغل بودند.
- سال ۱۳۹۰؛ مرکز تحقیقات ایدز (مطالعه بر کودکان کار شهر تهران)؛ پانزده درصد کودکان، مصرفکننده مواد مخدر بودند.
- سال ۱۳۹۰؛ مرکز تحقیقات ایدز (مطالعه بر کودکان کار شهر تهران)؛ دو تا پنج درصد از کودکان، آلوده به ویروس اچ آی وی (ایدز) بودند.
- سال ۱۳۹۱؛ سازمان بهزیستی کشور؛ ۶ درصد کودکان کار (مورد مطالعه بهزیستی)، سابقه مصرف مواد مخدر داشتند.
- سال ۱۳۹۱؛ دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی (مطالعه بر کودکان کار شهر تهران)؛ ۲۵.۶ درصد کودکان، سابقه مصرف سیگار، الکل یا موادمخدر داشتند.
- سال ۱۳۹۲؛ سازمان بهزیستی؛ ۳۴ درصد از کودکان کار، در گروه سنی ۶ تا ۱۱ سال بودند؛ ۳۴.۸ درصد در گروه سنی ۱۲ تا ۱۴ سال و ۲۲ درصد در گروه سنی ۱۵ تا ۱۸ سال بودهاند.
- سال ۱۳۹۴؛ مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون؛ ۳۳۹ هزار کودک ۱۰ تا ۱۷ ساله، شاغل بودهاند و ۷۷ هزار کودک، در جست وجوی کار بودهاند.
- سال ۱۳۹۶؛ مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون: ۴۱۱ هزار کودک، شاغل بودهاند و ۸۹ هزار کودک در جست و جوی کار.
- سال ۱۳۹۷؛ گزارش خانه ملت: در تهران به ازای هر ۵۳۰ تَن جمعیت، یک کودک کار وجود داشته است؛ این آمار در همین سال در تبریز به ازای هر شانزده هزار تَن جمعیت یک کودک کاروجود داشته است.
- سال ۱۳۹۷؛ گزارش خانه ملت؛ در کرمان هزار و ۶۳ کودک خیابانی شناسایی شدهاند.
- سال ۱۳۹۸؛ خبرگزاری ایرنا: پیروز حناچی؛ شهردار تهران: براساس دادههای مرکز مطالعات راهبردی وزارت کار از حدود ۹ میلیون کودک ۱۰ تا ۱۷ سال، ۴۰۹ هزار کودک فعال در عرصه کار یا در جستجوی کار در کشور شناسایی شدهاند.
- سال ۱۴۰۰ فروردین؛ سیمای جمهوری اسلامی: محمود علیگو رئیس اورژانس اجتماعی کشور: جمعیت کودکان کار در خیابان، قابل شمارش نیست و براساس آمار بهزیستی در سال ۹۶ حدود ۱۴ هزار کودک کار و خیابان در کل کشور تخمین زده شده بود. در تهران حدود ۴ هزار کودک زبالهگرد وجود دارد.
- سال ۱۴۰۰ اسفند؛ سیمای جمهوری اسلامی: سعید آرام، مدیر بهزیستی شهر تهران: درآمد روزانه یک کودک کار در شهر تهران ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان است و ۸۲ درصد زبالهگردان اتباع أفغانستان هستند.
- سال ۱۴۰۰ آذر؛ تهران پرس: بیست هزار کودک کار در پایتخت وجود دارد.
- سال ۱۴۰۰ آذر؛ خبرگزاری میزان: مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاری ایران: بیش از هفت میلیون کودک کار در ایران وجود دارد.
چرخه مصیبت
حکمرانی بد، اقتصاد ایران را در دهه ۹۰، به سیاهچاله فقر و فلاکت غلتاند. از یکسو فشارهای تحریم به کشور تحمیل شد و از سوی دیگر سیاستگذاریهایی که طبقه متوسط ایرانی را از فروپاشید و طبقه فرودست را له کرد − حکمرانی پر از خطا که سفره خانوارهای ایرانی را خالی کرد.
جامعه ایران در ۱۰ سال گذشته، به شکل متوالی با کاهش درآمد سرانه مواجه بوده است و مدام دایره برخورداری آن کوچکتر میشود. اقتصاد در حال استهلاک مداوم است؛ میزان سرمایهگذاری از استهلاک کمتر شده و جامعه هم هر روز فقر بیشتر را تجربه میکند. رشد اقتصادی در بازه منفی هفت درصد تا صفر نوسان کرده است؛ نرخ تورم تا پنجاه در صد رسیده و البته با اعلام مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری تا پایان پاییز ۱۴۰۰ حدود ۹ درصد شده است. آمارهایی که هرچند سیاه و دردناک اما هنوز هم در صحت آن شک و شبهه است.
همه اینها با شیوع گسترده بیماری کرونا در دو سال گذشته، دستبهدست هم دادهاند تا زمینههای کاهش سرمایهگذاری و افت تولید، بیش از پیش در اقتصاد ایران فراهم شود. خروجی چیست؟ تشدید فقر در کشور و فقرای بیشتر؛ یعنی روزبهروز به جمعیتی که از تامین نیازهای خود باز مانده است افزوده میشود.
فقر، خشونت میآفریند و قربانی آن میشوند ضعیفترها؛ یعنی زنان و کودکان. در چرخه باطل فقر و خشونت، که حالا به یک درد مزمن تبدیل شده است، جامعه راه گریزی ندارد؛ کودکان از تحصیل و کودکی بازمیمانند و به نیروی کار تبدیل میشوند. گسترش دامنه فقر و کاهش قدرت خرید، پیامدهایی دارد که به فقرا محدود نمیشود، بلکه همه جامعه را متضرر خواهد کرد:
- افزایش میزان خشونتورزی، احتمال ارتکاب جرایم خشن و انواع بزه،
- افزایش میزان مصرف مواد مخدر،
- افزایش سرقت و گسترش حس ناامنی افسارگسیخته در جامعه،
- افزایش آمار کودکان مشغول به کار،
- بازماندن زنان و کودکان از تحصیل،
- افزایش ازدواج کودکان،
- افزایش احتمال بزه و خشونت در جامعه در آینده نزدیک،
- احتمال روی آوردن اقشار فقیرشده به کاندیداهای پوپولیست در انتخابات، (البته اگر جامعه گمان کند که انتخابات آزاد و موثری وجود دارد) و…
قرن نو، فقر نو
در چنین روزهایی ایران قرن پانزدهم خورشیدی را آغاز کرده است. روزهایی که حتی در دوردست هم نمیتوان بارقه امید برای آن دید. مدیریتی که اقتصاد را رها کرده و کودکان نخستین قربانیان این خشونت اقتصادی هستند. کودکانی که از آنها کار میکشند و بر کار سیاه آنها هم مهر تایید میزنند.