مدیر مسئول و سردبیر «سیاهمشق» سیروس ممبینی است و بخش داستان را فرهاد کشوری برعهده دارد. شعر را محمد شریفی و مونا عطایی دبیری میکنند و نقد را هم سریا داوی حموله سرپرسی میکند. در فهرست این نشریه به اسامی مختلفی از سراسر ایران برمیخوریم و مجموع مطالب این شماره مجله با نوشتههایی از داوود زهیری، علیرضا شکرریز، شهرام گراوندی، حامد ابومعروف، حسین فرجی، لیلا کوتی عرب، طناز تقیزاده و… مطالبی خواندنی را گرد آورده است. همچنین پروندهای درباره کارنامه ادبی فرهاد کشوری تشکیل شده است و در بخش نقد هم «سیاه مشق» مطالبی را به بررسی آثار هوشنگ چالنگی اختصاص داده است. با یک پرسش اساسی به سراغ دو نویسنده این شماره رفتیم و از آنان یادداشتهایی کوتاه گرفتیم «چهطور مجلاتی نظیر سیاه مشق که خوب کار میکنند و با کیفیت در مناسبات بازار مطبوعات ایران جایی در رقابتها ندارند و رانتی به آنها برای دیده شدن تعلق نمیگیرد؟»
فرهادی کشوری و حسین آتشپرور دو داستاننویس خارج از پایتخت درباره این پرسش محوری برای رادیو زمانه نوشتهاند که آن را در ادامه میخوانید:
فرهاد کشوری: سانسور مانع تداوم کار ادبی
تا اواخر دههی هفتاد مجلات ادبی مستقلی چون آدینه، گردون، تکاپو و دنیای سخن در سیر جریان ادبی- فرهنگی و ایجاد بستری مناسب برای تقابل و تحول فکری در جامعهی ادبی نقش مهمی داشتند. چه بسا نویسندهای که با چاپ داستانی در یکی از این مجلهها مورد توجه قرار میگرفت. خوانندگان بازخورد خواندن داستانها را تلفنی یا حضوری با سردبیران و دبیران بخش داستان در میان میگذاشتند. در اواخر دههی هفتاد بسیاری از مجلهها و نشریات را تعطیل کردند. مجلههای مطرح و مستقل ادبی هم جزو حذفشدگان بودند. این مجلهها از جمله آدینه در تیراژ چند هزارتایی چاپ میشدند و با وجود خوانندگان مشتاق هیچ نسخهای از آنها روی دکهی روزنامهفروشیها نمیماند.
بعد از تعطیلی این مجلهها، کارنامه که در ابتدا با سردبیری زنده یاد هوشنگ گلشیری پا گرفت، البته نه چون گذشته اما تا حدودی توانست جای خالی آن نشریات را پر کند. کارنامه هم عمر کوتاهی داشت. جای مجلههای حذف شده را نشریات ادبی-فرهنگی- سیاسیِ وابسته به اصلاحطلبان گرفت. این نشریات جریانسازی و تأثیرگذاری نشریات قبلی را نداشتند. اگر قصد جریانسازی ادبی هم داشتند، از پس آن برنیامدند و در این کار موفق نشدند.
نویسندگان سرشناس و روزنامهنگاران شاخصی چون هوشنگ گلشیری، عباس معروفی، منصور کوشان، جواد مجابی و سیروس علینژاد با مجلههای حذفشدهی پیشین همکاری میکردند که در زمینه کار فرهنگی و نشر مجله با تجربه بودند. بسیاری از نویسندگان، شاعران، منتقدین و مترجمان صاحبنام با این مجلهها کار میکردند. گرچه کار اساسی نویسندگان نوشتن داستان و رمان است، اما وجود نشریات ادبی مستقل برای ایجاد تحول و بده بستان ادبی و فرهنگی ضروری است.
از سوی خوانندگان چندان اقبالی به مجلههای ادبی نشان داده نمیشود. تیراژ بیشتر مجلههای ادبی در حد دویست، سیصد و یا چهار صد نسخه است. یکی دو مجلهی ادبی ممکن است تیراژشان از این رقمها بیشتر باشد. کار فرهنگی برای این که به ثمر بنشیند به تداوم نیاز دارد. سانسور مانع این تداوم است. سانسور مانع چینش مینیاتوری کارِ فرهنگی-ادبی میشود.
سه مجلهی ادبی در شهرستانها منتشر میشود. نوشتا در مشهد، آتش در شیراز و سیاهمشق در اهواز. نوشتا به سردبیری محمد حسین مدل و با زحمت و کوشش حسین آتشپرور، داستان نویسِ مستقل منتشر میشود. مجلهی آتش به صاحب امتیازی محمد عسلی و سردبیری و کوشش عبدالرحمن مجاهد نقی پژوهشگر و مؤلف، امسال وارد جرگهی مجلههای ادبی-هنری شد. در میان این سه مجله، نوشتا سابقهی بیشتری دارد. اولین شمارهی نوشتا در سال ۱۳۸۵ منتشر شد. در طول پانزده سال انتشار، تعداد زیادی داستان، شعر، مقاله، نقد و ترجمه منتشر کرده است. نوشتا در طول بیش از یک دهه تریبونی برای معرفی نویسندگان و شاعران و منتقدین جوان شده است.
در دههی هشتاد داستان نویسی ما دچار تحول تازهای شد. از اقصی نقاط این سرزمین، از فارس و خوزستان و گیلان آذربایجان و بوشهر و کرمان و کرمانشاه و کردستان و خراسان و استانهای دیگر، نویسندگانی کتابهایشان را به چاپ رساندند و وزنهی خود را در ترازوی داستاننویسی گذاشتند. دیگر نمیشد تعدادی اسم را ردیف کرد و گفت: «اینها!» تازهنفسهایی آمده بودند که جهان را از دید و فرهنگ و دنیای خود روایت میکردند. با وجود موانع، بسیاریشان تثبیت شدند و پیگیرانه به کارشان ادامه دادند.
در دههی نود موج دیگری از نویسندگان آمد. در این سالها موجهای تازهای میید، بلندتر و قویتر از دههی هشتاد و نود. موج نویسندگان ناشناسی (امروز ناشناس) که در اقصی نقاط این مملکت، جهان داستان را در کتابخانهشان، حالا هرچند کوچک، گرد آوردهاند و داستان مینویسند. خوب هم مینویسند. نویسندگانی که نگاه نوی به داستان دارند و آن را خوب میشناسند. در آینده از آنها و دیگرانی که نمیشناسیم بیشتر خواهیم شنید.
برای این که از آنها بیشتر بخوانیم، باید در کوران مصایب روزگاری که از هر طرف مانع دستها و ذهنهاست، دچار سرخوردگی و یاس و خستگی نشوند. به قول فاکنر، نوشتن عرق ریزان روح است. نوشتن بازنشستگی و خستگی و ناامیدی ندارد. فقط آلزایمر و مرگ قلم را از دست نویسنده میگیرد.
هدف ما در بخش داستان «سیاهمشق» ایجاد امکان برای نویسندگان مستقلی است که بلندگویی ندارند، از رانت ادبی برخوردار نیستند و خوب مینویسند. در شمارهی ۲۱ از نویسندگان شاخص و شناخته شده داستان داشتیم. در شمارهی ۲۲ به جز احمد حس زاده نویسندهی جوان گچسارانی که با چاپ دو مجموعه داستان و رماناش خوش درخشید و آثارش مورد توجه خوانندگان و منتقدین و داوران جایزههای ادبی قرار گرفت، دیگر نویسندگان چندان شناختهشده نیستند، اما داستاننویسانیاند که خوب مینویسند و در آینده از آنها بیشتر خواهیم شنید. همهی داستان ویسان شمارهی ۲۲ مجله شهرستانیاند.
حسین آتشپرور: نشریات ادبی، ضرورتی برای جنوب
۱- جنوب بخاطر موقعیت بومی و جغرافیایی آن بهخصوص نفت و نزدیکی به آبهای آزاد، در دوران جدید تبدیل به یکی از نقاط مهم ایران و جهان و دروازهی ورود به دنیای مدرن میشود. در این ارتباطهاست که ادبیات معاصر شعر و بهخصوص داستان در آن به شکل چشمگیری رشد میکند. بهطوری که موجب پیدایش نوعی رئالیسم مشهور به مکتب جنوب در این منطقه و ارتباطهای ادبی گسترده میشود.
با توجه به سابقه ادبیات ترجمه و داستاننویسی جدید که به دهه بیست و سی و بعد آن برمیگردد وجود نشریات ادبی یک ضرورت برای ادبیات جنوب و خوزستان است.
۲- «سیاهمشق» به گواه عملکردش یکی از مجلات مستقلی است که تخصصی آن ادبیات (شعر و داستان) جنوب است. این نشریه به همت و صاحب امتیازی سیروس ممبینی در شهر اهواز منتشر میشود. گر چه بیشتر به شعر و داستان جنوب میپردازد اما جنوب هم محدود به خوزستان نمیشود، بوشهر و شیراز را هم شامل میشود. یکی از مهمترین ویژگی آن پروندههای شخصیتهای ادبی است که به آن میپردازد. پروندههایی که تاکنون بیشتر بهطور تخصصی از داستاننویسان خوزستانی و جنوب که به برخی از آنها اشاره میشود: قباد آذر آیین-خسروی- پورمقدم- سیروس رادمنش- طاهری- پرویز مسجدی-امین فقیری- قاضی ربیحاوی- هرمز علیپور- فتح اله بی نیاز- فرهاد کشوری و…
گرچه جای بعضی از نویسندگان ملی مثل نسیم خاکسار که خاستگاهی در جنوب دارد، خالی است اما منابع بسیار با ارزشی برای شناخت بخشی از ادبیات و داستاننویسی بومی ایران است.
شماره اول آن در سال ۹۴-۹۵ منتشر شد و تا حالا ۲۱ شماره از آن به بازار آمده است. سیاه مشق در چند شماره اول محدود به استان خوزستان بود اما بعد از آن پخش سراسری میشود.
۳- ادبیات مستقل، غیر همسو و منتقد که بدنهی ادبیات ملی ما را میسازد، در تمام سالها با دشواری انتشار چه در مجلات و چه در نشر روبرو بوده است. بعضی از ناشرین به ظاهر با نام مستقل اما همسو با حاکمیت بازار نشر ادبیات را به سمت و سویی سترون و خنثی پیش میبرد و از جغرافیای زمان و مکان دور میکنند. یکی از نتایج این سیاستها تیراژهای خجالتآور همین ۱۰۰ نسخهای در کشور ۸۵ میلیون نفری و سقوط فرهنگ و ناهنجاریهای وحشتناک اجتماعی است. بجز آنها که از رانت در این حوزه استفاده میکنند، کسانی که در این حوزهها کار میکنند انسانهای عاشق، از خود گذشته و کیمیایی مثل صاحب امتیاز «سیاه مشق» هستند که با تمام سختیها به کار ادبیات میپردازند. کسانی که از وقت و سرمایه و جان خود برای هدف والای فرهتگی مایه میگذارند.
کتاب جمعه، آدینه، گردون، دنیای سخن، تکاپو، عصر پنجشنبه، کارنامه و… چقدر دوام آوردند؟ شما مقایسه کنید با قبل از سال ۵۷ که مجلات هفتگی ادبی داشتیم. ماهنامه داشتیم. و مرتب با تیراژهای بالا سالها منتشر میشدند. و نویسندگان و شاعران زیادی در آنها پرورش و به جامعه ادبیات تحویل داده شدند. مجله سخن. نگین. صدف. خوشه. روشنفکر. خواندنیها. سپید سیاه. ترقی. فردوسی و… نویسندگان مطرح ادبیات ما حاصل همین مجلات بودند. از آل احمد بگیرید بیایید تا گلستان و بهرام صادقی و براهنی و دیگران. یادمان باشد زمانی که این مجلات هفتگی و ماهنامه سر وقت منتشر میشد جمعیت ایران زیر ۳۵ میلیون بود و این همه مدرسه و دانشگاه و باسواد و صنعت نشرِ بهروز و لحظه وکامپیوتر نداشتیم. حروفچینی سربی بود و مشکلات وقتگیر چاپ. نتیجهی سقوط فرهنگ این میشود که در بهمن ماه ۱۴۰۰ – روز روشن در شهر اهواز مردی سر بریده کودک – همسرش را در شهر با افتخار میچرخاند.
در کجای تاریخ شما چنین تصویر آخر الزمانی مییینید!
با بودن این همه دادگستری و زندان و کلانتری و شهربانی و نیروهای تامین امنیت.
واقعن جامعه از این همه هزینههای مالی و جانی که برای عوارض بیفرهنگی میپردازد، خسته نشده؟ نمیخواهد خرج این هزینهها را جابجا کند تا جامعه و انسانهای شاداب و زندهای داشته باشیم؟
انگار سیستم راهی جز پوشاندن رخت عزا و توبه و استغفاز به روی خود ندیده است ویا نمی خاهد جز این اندیشه کند
محمود کیفی / 11 February 2022