«تقاطع یکم اصلا جایی نبود که رضا بخواهد تیر بخورد. تقریبا می‌توان گفت به فاصله ۵۰۰ یا ۶۰۰ متر آن طرف‌تر مأمورها ایستاده بودند که مردم را پراکنده کنند. سر آن کوچه بن‌بست که ما ایستاده بودیم هیچ‌کس نبود، ولی یک‌دفعه دیدم که رضا به زمین افتاد. جایی که ایستاده بودیم در تیررس هیچ چیزی نبود. رضا هیچ کاری هم نمی‌کرد، به دیوار تکیه داده بود و فقط نگاه می‌کرد، می‌گفت چرا مردم را با تیر می‌زدند؟ داشتیم با هم صحبت می‌کردیم که به زمین افتاد و نتوانست روی پاهایش بایستند. من اول فکر کردم دارد شوخی می‌کند و می‌خواهد من را اذیت کند … ولی دیدم صداش گرفته و گفت تیر خوردم! من واقعا نمی‌دانستم باید چه کار کنیم، شوکه شده بودم. مردم دور ما جمع شدند، رضا را بغل کردم و با کمک مردم کمی آن‌طرف‌تر بردیم.»

رضا معظمی گودرزی یکی از جان‌باخته‌های اعتراض‌های آبان ۹۸ در شهریار است. دوست صمیمی رضا معظمی که در هنگام تیر خوردن همراهش بود، روایت لحظه کشته شدن او را برای زمانه بازگو کرده است. این منبع در گفت‌وگو با زمانه نخواست نامش فاش شود.

رضا معظمی گودرزی متولد اول دی ۱۳۷۸ بود و هنگام مرگ تنها ۱۹ سال داشت. او یک‌شنبه شب ۲۶ آبان ۱۳۹۸ حوالی ساعت ۲۳:۳۰ از ناحیه پشت کمر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و ساعاتی بعد در بیمارستان جان باخت.

محل تقریبی تیر خوردن رضا معظمی – برای بزرگ شدن تصویر بر روی آن کلیک کنید

به گفته منبع آگاه زمانه، یک‌شنبه ۲۶ آبان حدود ساعت ۲۱:۳۰ شب، او و رضا معظمی به خانه رضا رفته تا ساک ورزشی‌اش را بردارد و با هم به باشگاه ورزشی بروند:

«رضا باشگاه بدن‌سازی می‌رفت. وقتی بیرون رفتیم متوجه شدیم همه‌جا شلوغ است و مأموران امنیتی به مردم تیراندازی می‌کردند. رضا گفت ساک‌ها را خانه بگذاریم و به خیابان برگردیم. از خانه آنها زیاد دور نشده بودیم، ساک‌ها را گذاشتیم و دوباره بیرون رفتیم. فضا سنگین‌تر شده بود. هم جمعیت مردم بیشتر شده بود و هم تیراندازی‌ها به سوی معترضان بیشتر شده بود. تا حدود ساعت ۱۱ یا ۱۱:۳۰ ما در فاز یک اندیشه شهریار در تقاطع یکم غربی بودیم؛ سر یک کوچه بن‌بست. مردم دیگر داشتند پراکنده می‌شدند چون خیلی تیراندازی‌ها زیاد بود. مدام آمبولانس می‌آمد و زخمی‌ها را تا جایی که می‌توانست می‌برد اما حجم زخمی‌ها خیلی زیاد بود و مردم با ماشین‌های خود بقیه را به بیمارستان منتقل می‌کردند.»

رضا معظمی و دوستش رو به جمعیت و مأموران امنیتی ایستاده بودند اما او از پشت سر مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد. منبع آگاه زمانه می‌گوید مکانی که او و رضا ایستاده بودند به هیچ عنوان در تیررس مأموران داخل خیابان نبوده است:

«مشخص بود از بالای ساختمان احتمالا با تک تیرانداز به او شلیک شده است. مشخص بود از بالا تیراندازی شده نه از داخل خیابان.»

پس از زخمی شدن رضا معظمی، دوستش با کمک مردم و با یک خودروی شخصی او را به بیمارستان تأمین اجتماعی شهرک اداری شهرک که در فاصله سه کیلومتری آنها قرار داشت منتقل می‌کنند. در بیمارستان رضا معظمی را به جای اتاق عمل به اورژانس می‌برند و پس از در آوردن لباس‌هایش، او را به بخش منتقل می‌کنند.

به گفته دوست صمیمی او، در بخش تنها به یک پانسمان معمولی بسنده کرده‌اند:

«پرسیدم چرا او را به بخش بردید؟ باید به اتاق عمل ببرید. گفتند اتاق‌های عمل‌ پر است و باید منتظر بمانید. تا ساعت نزدیک به سه بامداد (۲۷ آبان) رضا را به اتاق عمل نبردند و فقط دستگاهی به او وصل شده بود و خون تزریق می‌کردند. به غیر از رضا هر زخمی دیگری را هم که می‌آوردند اصلا اتاق عمل نمی‌بردند. من نمی‌دانم واقعا پر بود یا نه. ساعت نزدیک ۳ بامداد بود که به اتاق عمل منتقل کردند و نیم ساعت یا ۴۵ دقیقه بعد به ما خبر دادند که رضا فوت کرده است.»

رضا معظمی تنها جان باخته‌ای نیست که خدمات پزشکی مناسب و به موقع در بیمارستان و مراکز درمانی از او دریغ شده است. برهان منصورنیا، دیگر جان باخته اعتراض‌های آبان ۹۸ در کرمانشاه نیز با سرنوشت مشابهی مواجهه شد. برهان منصورنیا نیز از ناحیه پشت کمر مورد اصابت گلوله قرار گرفت اما بعد از انتقال به بیمارستان طالقانی کرمانشاه نه تنها با تأخیر به اتاق عمل برای انجام عمل جراحی برده شد، بلکه بعد از عمل نیز با وجود نیاز به انتقال به بخش مراقبت‌های ویژه، به راهروی بیمارستان منتقل و مدتی طولانی بدون هیچ‌گونه رسیدگی مناسبی همان‌جا رها شد که در نهایت به وخیم‌تر شدن حال او و مرگش انجامید. در حقیقت رسیدگی مناسب و به موقع پزشکی می‌توانست جان این افراد را نجات دهد.

در گزارش علت مرگ رضا معظمی نوشته شده که گلوله به زمین برخورد کرده و بعد از کمانه کردن به او اصابت کرده است اما منبع زمانه که در هنگام تیر خوردن رضا معظمی در خیابان همراه او بوده، می‌گوید گلوله مستقیم به رضا معظمی برخورد کرده.

در گواهی فوت نیز علت مرگ «اصابت جسم تیز به کمر» عنوان شده است.

  • تصاویری از رضا معظمی گودرزی:

برای تحویل پیکر رضا معظمی از خانواده او همانند دیگر جان‌باخته‌های آبان ۹۸ تعهداتی اخذ شده است. به گفته منبع آگاه زمانه از خانواده رضا معظمی تعهد گرفته شده که اجازه خاکسپاری او را در تهران و کرج ندارند و باید پیکرش را به زادگاهش در بروجرد منتقل کنند. تعهد دیگر هم مبنی بر عدم گرفتن مراسم ختم بوده است.

مأموران امنیتی از خانواده خواسته بودند پیکر رضا معظمی بی‌ سر و صدا به زادگاهش منتقل و بدون هیچ مراسمی به خاک سپرده شود اما این اتفاق نیفتاد و خانواده نهایتا در بروجرد برای او مراسم ختم برگزار کرد و هزاران نفر در مراسم خاکسپاری او شرکت کردند.

دو روز پس از جان باختن رضا معظمی و پس از گرفتن تعهدهای مختلف پیکر او به خانواده تحویل داده شد. با وجود اینکه خانواده رضا معظمی ساکن شهریار هستند اما پیکر او را به روستای زادگاهش به نام «چهاربُره» از توابع شهرستان بروجرد در استان لرستان منتقل کردند.

روستای چهاربره، محل خاکسپاری رضا معظمی از توابع شهرستان بروجرد در استان لرستان – عکس: گوگل‌‎مپ

به گفته منبع آگاه زمانه در هنگام مراسم خاکسپاری مأموران امنیتی در محل حاضر بوده‌اند:

«مأمورها نمی‌توانستند ما را اذیت کنند چون تعداد افرادی که در مراسم شرکت کرده بودند خیلی زیاد بود اما مأمورهای لباس شخصی بین مردم حضور داشتند و تعدادی هم گوشه و کنار ایستاده بودند و از مراسم فیلم‌برداری می‌کردند. آنها یک بار دیگر به خانواده مراجعه کرده بودند و گفته بودند که مراسم نگیرند و کسی نباید حضور داشته باشد اما در شهرستان نتوانسته بودند جلوی مردم را بگیرند چون تعداد بسیار زیادی آمده بودند. در خانه هم مراسم ختم به صورت بسته‌تر برگزار شد.»

تصاویری از مراسم خاکسپاری رضا معظمی گودرزی در روستای چهاربُره:

رضا معظمی مربی اسکیت بود و به گفته منبع آگاه زمانه، از سن پایین شروع به کار کرده بود:

«رضا برای اینکه از پدرش پول نگیرد زود شروع کرد به کار کردن. او مربی اسکیت بود. بزرگ‌تر که شد سمت مدلینگ رفت. یک فیلم هم از او منتشر شد که خودش را معرفی می‌کند، قراردادهایی بسته بود که در صنعت مدلینگ بتواند پیشرفت کند.»

https://twitter.com/ChamaniAmir/status/1207950734534336512?s=20

رضا معظمی فرزند دوم خانواده بود و تنها یک برادر بزرگ‌تر از خودش داشت. از دوست رضا درباره شخصیت و علایق او می‌گوید:

«واقعا نمی‌دانم چگونه بگویم. نسبت به سنش خیلی فهمیده‌تر بود. شنیدی می‌گویند آدم وقتی زیاد سختی می‌کشد زود بزرگ می‌شود؟ رضا هم زود بزرگ شده بود و همیشه می‌گفت من قرار است معروف شوم و یکی از بزرگ‌ترین مدل‌های دنیا بشوم.»

خانواده رضا معظمی به منظور یافتن قاتل فرزندشان شکایتی را در مراجع قضایی به ثبت رساندند اما به گفته این منبع آگاه، شکایت آنها تاکنون به هیچ نتیجه‌ای نرسیده است:

«شما از چه کسی قرار است شکایت کنید؟ از خود آنها به خودشان شکایت کنید؟ خانواده رضا شکایت کرده‌اند و کلی هم پیگیری شدند، ولی هیچ‌کس هیچ جوابی به آنها نداده است، مدام آنها را از این ارگان به آن ارگان ارجاع می‌دهند و تا الان راه به جایی نبرده‌اند.»

دوست رضا معظمی به زمانه می‌گوید خانواده او بعد از مرگ فرزندشان حال و روز خوبی ندارند:

«نمی‌توان گفت بعد از مرگ رضا خانواده‌اش دارند زندگی می‌کنند، زندگی برای آنها تمام شده‌ است. یعنی فرزندی که سال‌ها با چنگ و دندان بزرگ کرده بودند این‌گونه یک شب کشته شود و هیچ‌کس هیچ جوابی به آنها ندهد …. واقعا نمی‌توان گفت وضعیت خوبی دارند یا دارند زندگی می‌کنند. هر لحظه که چشم مادرش، پدرش، برادرش و حتی خود من به عکس رضا می‌افتد از گوشه چشم همه اشک سرازیر می‌شود و این دیگر به نظر من زندگی نیست.»

اکنون که دو سال از آبان ۹۸ و کشته شدن رضا معظمی گذشته، پرسش این است که خواسته خانواده او برای تحقق دادخواهی چیست؟

دوست او در پاسخ به این سوال زمانه می‌گوید:

«عدالت فقط زمانی اجرا می‌شود که جمهوری اسلامی از بین برود. یعنی این فساد هیچ‌وقت ریشه‌کن نمی‌شود و همه می‌دانند. هدف همه ما هم نابودی جمهوری اسلامی است و جز این هدف دیگری وجود ندارد برای افرادی مانند ما که عزیزانمان را از دست داده‌ایم. داغ او برای خانواده آنها بسیار سنگین بود.»

خانواده رضا معظمی هر هفته زمانی که می‌خواهند سر خاک فرزند جان‌باخته خود بروند، باید مسیری طولانی و ۶ ساعته را از شهریار تا روستای چهاربُره در استان لرستان طی کنند.

رضا معظمی علاوه بر اینکه عاشق زندگی بود و دوست داشت مدل معروفی شود، یک سال قبل از کشته شدن، کارت اهدای عضو دریافت کرده بود و پس از مرگ اعضای بدن جوانش اهدا شد.

روایت داستان زندگی و مرگ او و دیگر کشته‌شدگان، فقط ثبت جنایت‌‌ سرکوب‌ در جمهوری اسلامی نیست بلکه تلاشی برای پاسداشت خاطره‌اش در راستای دادخواهی است.

با گذشت دو سال از اعتراض‌های آبان ۹۸ که به کشته شدن صدها نفر انجامید، هنوز ابعاد مختلف این سرکوب خونین مشخص نیست و مقام‌های جمهوری اسلامی از اعلام دقیق تعداد کشته‌شدگان سر باز می‌زنند.

به گزارش خبرگزاری رویترز در جریان اعتراض‌های آبان ۹۸ حدود هزار و ۵۰۰ نفر کشته شدند و سازمان عفو بین‌الملل تاکنون هویت ۳۱۱ نفر از جان باختگان را تأیید کرده است.

فشارهای امنیتی بر خانواده و بازماندگان جان باخته‌های آبان ۹۸ همچنان ادامه دارد. تعداد زیادی از شهروندان معترض نیز بازداشت شده‌اند که بسیاری از آنها با دریافت احکام سنگین در زندان به سر می‌برند.