دکتر عبدالطیف پدرام، شاعر، نویسنده و سیاستمدار افغانستان که رهبری حزب کنگره ملی افغانستان را به عهده دراد، سالهاست برای برپایی یک نظام فدرالی دموکراتیک در افغانستان کار میکند.
پدرام معتقد است افغانستان کشور چند قومی است و انحصار قدرت در دست یک قوم، منجر به جنگ و تنش دوامدار در این کشور شده است.
بر خلاف تصور بسیاریها در مورد ترکیب جمعیت و نفوس افغانستان که پشتونها را قوم اکثریت میدانند، پدرام میگوید که در افغانستان هیچ قومی به عنوان اکثریت وجود ندارد. پدرام هژمونی قوم پشتون و انحصار قدرت در دست یک قوم را عامل عقبماندگی و مانع رسیدن به آرامش در افغانستان میداند. او میگوید که راه حل ختم جنگ طولانی و ویرانگر در افغانستان، ایجاد نظام فدرالی دمکراتیک در این کشور است.
پدرام در سه دور انتخابات ریاست جمهوری افغانستان نامزد شد و در هر سه دور شعارهایش بر محور تمرکززدایی و ایجاد فدرالیسم دمکراتیک در افغانستان متمرکز بود.
این سیاستمدار افغانستانی معتقد است که افغانستان دچار یک بحران عظیم است و این بحران فقط در یک نظام فدرالی که کشور را به قسمتهای مختلف تقسیم کند و هر قسمت دارای یک پایتخت و نظم مشخص خودش باشد، قابل حل است.
زمانه در این گفتوگو با عبدالطیف پدرام، از او در مورد تحولات اخیر و دورنمای افغانستان پرسیده است.
زمانه- با فروپاشی در افغانستان، بسیاری از رهبران سیاسی کشور را ترک کردند. شما کجا حضور دارید؟
عبدالطیف پدرام– من چند روز قبل از فروپاشی در افغانستان برای شرکت در یک جلسه به تاجیکستان سفر کرده بودم. همان روز چهاردهم آگوست برای شرکت در یک جلسه که در آن شمار دیگر از رهبران سیاسی افغانستان نیز حضور داشتند از تاجیکستان راهی پاکستان شدم. من در مسیر بودم که کابل سقوط کرد. پس از انجام سفر به اسلامآباد دوباره به تاجیکستان برگشتم چون تلاش برای بازگشت به کابل بیهوده بود.
■ تحولی که در افغانستان اتفاق افتاد، همه را شوکه کرد. دریافت شما از ماهیت این رویداد چی است، در واقع این سناریوی چه کسی بود؟
– دو نیروی اصلی به عنوان تصمیمگیرندگان و مجریان، عامل این فروپاشی بودند. این نیروها عبارتند از آمریکاییها و مأمور تحت حمایتشان، اشرف غنی.
آمریکاییها تصمیم گیرنده اصلی این ماجرا بودند. حتی برخی اعضای ناتو به شمول بریتانیا از تصمیم آمریکا در افغانستان ناآگاه ماندند. طرف دیگر این سناریو حکومت افغانستان و شخص اشرف غنی با دار و دستهاش بود. همه به یاد داریم که امرالله صالح، معاون نخست اشرف غنی، در مورد سقوط پی هم ولسوالیها و شهرکها بارها به تکرار گفت که این مسأله یک راز اطلاعاتی است و ما میتوانیم از شهرهای بزرگ دفاع کنیم. اینها میگفتند که ما از اوضاع مطلع هستیم و بارها از اقداماتشان دفاع کردند. مسأله این است که آمریکاییها بعد از شکستی که از ۲۰۱۴ شروع شده بود، تصمیم گرفته بودند افغانستان را به طالبان واگذار کنند. این یک توطئه آشکار آمریکاییها با همراهی اشرف غنی، دست نشاندهشان بود.
■ منتقدان اشرف غنی او را شخصی میدانستند که حریص قدرت بود و با هر وسیله ممکن در تلاش بود حضورش در مسند قدرت را حفظ کند. با این حال چگونه ممکن است که چنین شخصی قدرت را دو دستی تقدیم طالبان کند؟ آیا او قربانی سناریوی آمریکاییها شد یا بخشی از این بازی بود؟
– اشرف غنی بخشی از پروژه و توطئه بود. او در هر دو دور انتخابات بر افغانستان تحمیل شد. در انتخابات ۲۰۱۹، با کمتر از یک میلیون رأی که آن هم تقلبی و ساختگی بود، رئیس جمهور شد. او به مردم دروغ میگفت که در برابر طالبان مقاومت میکند. غنی به فرماندهان جنگ دستور میداد که در برابر تهاجم طالبان بر ولسوالیها و شهرها نجنگند. او تلاش میکرد که آمریکاییها را قانع بسازد تا از دوام حضور او در قدرت حمایت کنند اما آمریکاییها که جنگ را باخته بودند و دنبال راه فرار از افغانستان بودند، غنی را با سناریوی جدیدشان که واگذاری کشور به طالبان بود، همراه ساختند. نتیجه این شد که غنی قدرت را به صورت گام به گام به طالبان واگذار کرد. خود اشرف غنی هم میدانست که بدون آمریکاییها یک هفته هم در قدرت دوام نمیآورد.
■ بیشتر از یک ماه از حضور طالبان در کابل میگذرد. آیا نشانههایی از شکلگیری یک حکومت در کابل دیده میشود؟
– در تعریف حکومت آمده است که اساسیترین شرط در این زمینه قرارداد مردم با دولت است و از اساسیترین وظایف دولت حفظ امنیت شهروندان است. بر اساس فلسفه سیاسی، حفظ امنیت در مرحله نخست و ارائه خدمات بهداشت، آموزش، رفاه و بقیه نیازهای روزمره انسانی از اقدامات بعدی یک دولت استند که باید به آن متعهد و پایبند باشد. ساختاری که طالبان اعلام کردند، هیچ شباهتی با یک حکومت ندارد. طالبان روزانه وارد ملکیتها و خانههای مردم میشوند و داراییهای مردم را غارت میکنند. بدون اجازه مردم وارد خانههای مردم میشوند و وسایل شخصی آنان را به نام اموال دولت ضبط میکنند. مردم را وادار به کوچ اجباری میکنند. از مردم غذا میخواهند. اینها یک مجموعه آدمهای بی سر و پا و دیوانهاند. اینها یک گروه و یک باند دزد هستند. در هر خانه چند تا از این ولگردها خوابیدهاند و مردم به آنان غذا میدهند در حالی که خود گرسنه ماندهاند. هیچ جای این تشکیلات و هیچ کار این گروه به دولت و حکومت شباهت ندارد.
■ کوچهای اجباری که در پنجشیر و قسمتهایی از ولایات مرکزی از جمله دایکندی صورت گرفته، به نظرتان اقدام خودسرانه فرماندهان محلی طالبان است یا برنامهای که در سطح رهبری این گروه طرح شده است؟
– این موارد برنامهریزی شده است. این گروه (اشاره به طراحان کوچ اجباری در داخل طالبان) قبلاً یک کتاب منتشر کرده بود بنام «سقاوی دوم» و بحثشان این بود که ترکیب جمعیتی کابل و شمال آن باید تغییر داده شود. بحث دیگرشان این بود که افغانستان یک کشور متشکل از اقوام مختلف است و بخش بزرگی از بدنه این اقوام در خارج از افغانستان از جمله در تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان و دیگر کشورهای همسایه افغانستان زندگی میکنند. بنابراین باید پشتونها در این ساحات جابهجا شوند تا رابطه میان این اقوام در دو سوی مرزها قطع شود و هژمونی قوم پشتون در همه ساحات حاکم باشد. طالبان در روزهای اخیر در بدخشان در تلاش جابهجایی قوم پشتون در مرز با تاجیکستان استند. این مرز که بیش از هزار کیلومتر طول دارد، میان ولایت بدخشان تاجیکستان و ولایت بدخشان افغانستان واقع شده است. هدف طالبان از جابهجایی پشتونها در این مرز، قطع رابطه میان اقوام دو سوی مرز است. این کار از زمان امانالله (شاه افغانستان از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۹) جریان دارد و هدف اصلی این پروژه، جابهجایی پشتونها در خطوط همه مرزهاست. این یک اقدام ظالمانه است و طالبان کوچدهی مردم از ملکیتهایشان و جابهجایی جمعیتی را به سطح وسیعی روی دست گرفتهاند.
■ با در نظر داشت عملکرد طالبان در بیشتر از یک ماه اخیر و اعلام کابینه توسط این گروه، چه آیندهای در انتظار آنان است؟
– با باندبازی و اختلافات داخلی که در میان طالبان وجود دارد و فضایی که در مخالفت با این گروه در سطح بینالمللی شکل گرفته است، فکر میکنم به سرعت همه درک خواهند کرد که اینها نیروهای خطرناک و غیرقابل اعتماد استند و میتوانند برای همه خطرناک باشند. جریانهای رادیکال خارجی که در بین این گروه است، این خطر را بزرگتر میسازد و این برای هیچ یک از کشورها قابل تأیید نیست. حتی کشورهای روسیه، ایران، ازبکستان، عربستان و شمار دیگر از کشورهای منطقه که تا چند هفته قبل در مورد طالبان دیدگاه مثبت داشتند، در حال تجدید نظر استند. این کشورها تا حدی درک کردهاند که این گروه خیلی خطرناکتر از آن است که تصور میشد. این گروه زنان را به رسمیت نمیشناسد، از جوانان فقط در جنگ و لشکرکشی استفاده میکند، اعتراضات را به خشنترین روش سرکوب میکند، به عدالت و آزادی باور ندارد و معتقد به یک افغانستان آزاد نیست. اینها نشانههایی از زوال طالبان است و هیچ گروهی با این ویژگی نمیتواند دوام بیاورد.
■ شما در تاجیکستان حضور دارید. موضع حکومت آن کشور در رابطه به طالبان چیست؟
– موضع امامعلی رحمان، رئیس جمهوری تاجیکستان در مورد افغاسنتان و طالبان بسیار واضح و روشن است. امامعلی رحمان واضح گفته است که تشکیلات طالبان را به عنون دولت به رسمیت نمیشناسد. آقای رحمان در ملاقات با [شاه محمود] قریشی، وزیر خارجه پاکستان گفت که طالبان را به رسمیت نمیشناسیم چون تشکیلات آنان یک ساختار غیرقانونی و برخلاف روند گفتوگوهای دوحه است و اقدامات آنان بر خلاف کنسوانسیون حقوق بشر و اعلامیههای جهانی حقوق بشر است. این موضع در برابر طالبان یک موضع روشن و منصفانه است. رحمان در نشست شانگهای نیز خطاب به کشورهای منطقه گفت که شما در رابطه با طالبان اشتباه میکنید و اگر در افغانستان یک دولت فراگیر تشکیل نشود، تاجیکستان آن را به رسمیت نمیشناسد.
■ حزب کنگره ملی به رهبری شما تنها جریان سیاسی است که در ۲۰ سال اخیر روی ایجاد نظام فدرالی در افغانستان تلاش کرده است. در بحث فدرالیسم، کدام جریانهای سیاسی در افغانستان با شما موافق استند؟
– چنانچه میدانید افغانستان در بحران عمیقی فرو رفته است و اگر جلوی این بحران گرفته نشود، افق جنگ و تباهی در این مملکت ناروشن خواهد ماند. تمایل من این است که افغانستان یک ساختار فدرالی شود و قدرت به صورت دمکراتیک تقسیم گردد، اما اگر طالبان به این تن ندهد، خطر بعدی تجزیه است و آنچه در بالکان، سوریه، یوگسلاوی و سودان تجربه شد را ما نیز تجربه خواهیم کرد.
توقع ما این است که جهان ما را در ایجاد یک ساختار فدرال دمکراتیک کمک کند. در پی بحران اخیر، به جریانهای سیاسی گفتم که اگر شما با فدرالیسم موافقت میکردید و این ساختار ایجاد میشد، بحران و فاجعه اکنون اتفاق نمیافتاد. این فروپاشی و این بحرانی که هر از چندگاهی تکرار میشود، نتیجه تمرکزگرایی است. تصور کنید اگر افغانستان به طور نمونه ۱۰ ایالت باشد و هر ایالت صدراعظم و ساختار و نیروهای امنیتی خودش را داشته باشد، در آن صورت با فرار یک نفر مانند غنی، هیچ چیزی از هم نمیپاشد. اما در یک ساختار متمرکز و انحصاری، فرار رئیس جمهور میتواند به فاجعه تمام عیار بینجامد که اکنون آن را تجربه میکنیم. فساد حکومت متمرکز را دیدیم که یک نفر میتواند همه چیز را در ثانیه بر باد دهد. با تجربه اکنون، بسیاری از سیاسیون و روشنفکران، به اهمیت فدرالیسم پی بردهاند. همه وجدانهای بیدار فدرالیست استند. همه درک کردهاند که راه حل این بحران فدرالیسم است. اگر بخواهیم این وطن برای همه ما وطن شود، راه حل فدرالیسم است. با طالبان نمیشود در یک حکومت متمرکز زندگی کرد. همین حالا طالبان در نخستین اقدام زبان فارسی را از رسمیت حذف کردهاند و نامهای چهرههای فارسی زبان را از کتابها و مکانها حذف میکنند. با این فاشیزم نمیشود کنار آمد. ما نمیخواهیم افغانستان را تجزیه کنیم اما میتوانیم در یک نظم فدرال دمکراتیک با هم کنار بیاییم.
■ آیا تصور میکنید که تلاش برای ایجاد فدرالیسم به تنش نظامی بینجامد؟
– بسیاری از کارشناسان و مسئولان کشورهای غربی به شمول جو بایدن که در امور افغانستان کار کردهاند، به این پی بردهاند که افغانستان یک کشور چند قومی است و بهترین راه حل، ایجاد یک نظام فدرالی است. این حقیقت را باید همه بپذیرند که اقوام افغانستان نمیخواهند زیر سلطه یک اقلیت پشتون زندگی کنند. این ظالمانه است. ما میگوییم که باید عدالت قومی تأمین شود، حقوق بشر رعایت گردد، زنان سرکوب نشوند، آزادیهای فردی پامال نشود و …. اما اگر طالبان به همه اینها در درزامدت نه گفتند، قرار نیست که ما هم بله بگوییم. ممکن است که تلاش برای رسیدن به عدالت به تنش نظامی بینجامد و این بعید نیست. همین حالا هم جنگ جریان دارد و این جنگ برای عدالت است. تا زمانی که طالبان به خواست مردم تمکین نکنند، این جنگ جریان دارد.
■ فکر میکنید که اگر این وضعیت دوام کند، مقدمات تجزیه افغانستان فراهم میشود؟
– بله! اگر طالبان به حقانیت تن ندهند، تبعیض کنند، عدالت قومی را در نظر نگیرند، انحصارگرایی و نفی حقوق افرد و اقوام را ادامه دهند، تنها گزینه تجزیه است. اما راه بیدردسر و معقول برای رسیدن به ثبات و صلح، فدرالیسم دمکراتیک است. اگر نه، گزینه بعدی تجزیه است. فدرالیسم درستترین نظم برای یک کشور چند قومی مانند افغانستان است.
■ با در نظرداشت اوضاع و استحکامات نظامی طالبان، پنج سال آینده چگونه خواهد بود؟
– طالبانی رفتنی استند و آینده افغانسان در پنج سال آینده جمهوری فدرالی دمکراتیک است. آینده افغانستان فدرالیسم است. نه جهان و نه افغانستان راه حل دیگری برای عبور از این بحران دراز مدت ندارد. در غیر آن بالکانیزه و تجزیه شدن افغانستان در راه است که گزینه خوبی نیست. آمریکا پذیرفته است که افغانستان ملت نیست و آینده چیزی به جز فدرالیبسم نخواهد بود. همین اکنون هزارهها، تاجیکها و ازبیکها در حال نبرد با یک گروه انحصارطلب استند.
پایان تک زبانی
برای ایجاد جامعه مدنی و شروع پروسه شهروندی در کشورهای موجود در خاور میا نه و بویژه در ایران الله زده(ظل الله=شاه,روح الله=خمینی,جسم الله=ژن خوب آریایی)به همراهی پروژه فارس سازی که در مقابل دموکراسی و عقل وتفکر جمعی و مشارکتی در مدت 150 سال است که از سوی فارس سازان به اتنیسیته های موجود در ایران دیکته شده
این نظام الله زدگی و پروژه فارس سازی ایران را به سوی کلنگی شدن می کشاند.
gun / 29 September 2021