یکی از مهم‌ترین کارکردهای سینما در ایران، نشان دادن وضعیت جامعه است. سینمای اجتماعی در ایران همواره یکی از قوی‌ترین و پرمخاطب‌ترین شاخه‌های سینما بوده است و برخلاف فیلم‌های کمدی که تاریخ مصرف مشخصی دارند، می‌تواند تغییرات اجتماعی کشور را در مقاطع مختلف تاریخی نشان دهد. نگاه به زن نیز از این قاعده مثتثی نیست. در سینمای ایران، جایگاه زنان در جامعه و ابعادی از تحولاتی که آنان در حکومت اسلامی از سر گذرانده‌اند، تا جایی که تیغ سانسور اجازه داده، منعکس شده است. سینمای ایران چند مرحله مهم در بازنمایی زنان را طی کرده است که با آنچه زنان در این سال‌ها تجربه کرده‌اند، بی‌ارتباط نیست.

گرچه در تمام این سال‌ها فیلم‌هایی شاخص با نگاه متفاوت به زن ساخته شده است، اما روند کلی و تکرار یک نوع نگاه در سینما در یک دوره زمانی امکان در نظر گرفتن دوره‌های زمانی با یک نگاه واحد و مشترک به جایگاه زنان را می‌دهد. در این بررسی سه نگاه عمده به زنان در سه دوره نسبتا طولانی در سینمای ایران مرور می‌شود. ویژگی این نوع نگاه تکرار آن در غالب فیلم‌ها و حضور آن در بیش از یک دهه آثار سینمایی است.

دسته اول: زنان در حاشیه، زنان اثرپذیر

در دو دهه ابتدایی پس از انقلاب موضوع اغلب فیلم‌ها پیرامون زندگی مردانه می‌گذرد، جنگ، داستان‌های قهرمانی و پلیسی، مبارزه با قاچاق مواد مخدر و… جزو پرکارترین موضوعات است. فیلم‌هایی که قهرمان‌های اصلی آنها مرد هستند. در کنار این فیلم‌ها اگر تعداد اندکی فیلم با موضوعات اجتماعی و خانوادگی را بررسی کنیم، باز هم نقش زنان در این آثار سینمایی بسیار کمرنگ و حاشیه‌ای است. زنان در نقش دختران و همسران و مادران قهرمان‌های فیلم هستند. آنها کاری به جز دعا کردن، صبر کردن، فرزند آوری و خانه‌داری و نهایتا اشک ریختن و جیغ کشیدن در واکنش به اتفاقات فیلم ندارند و زندگی آنها در نبودشان و توسط مردان شکل می‌گیرد و سرنوشت آنها متاثر از اعمال و تصمیمات مردانه است.

فیلم‌های مردانه‌ای مانند «شکار» و «نقطه ضعف» و «پرده آخر»، «سراب»، «اجاره‌نشین‌ها»،«‌ای ایران»، «رد پایی بر شن»، «شب بیست و نهم» و… همه از این دست هستند. فیلم «عروس» (محصول سال ۱۳۶۹ به کارگردانی بهروز افخمی) نمونه خوبی از نمایش زن در سینمای این دوره است. مهین با بازی نیکی کریمی دختری کم سن و سال است که عاشق پسری جوان می‌شود. پدر او به دلیل وضعیت مالی نامطلوب حمید با بازی ابولفضل پورعرب مخالف ازدواج آنهاست و از او می‌خواهد وارد کار غیرقانونی قاچاق دارو شود و… آنچه در این فیلم قابل تامل است نقش مهین است. او نمی‌تواند عشقش را ابراز کند و پای مرد مورد علاقه‌اش بایستد، او نمی‌داند پسر در طی دو سال برای فراهم کردن وسایل زندگی و ازدواج با او دست به چه کارهایی زده است، اجازه ندارد با او در ارتباط باشد و بعد از آن هم نه کتک خوردنش در فیلم جدی گرفته می‌شود، انگار واقعه‌ای عادی که اتفاق افتادنش در زمان ناراحتی و بحث زناشویی طبیعی است، نه ناراحتی‌اش ریشه‌دار است. تنها کنش زن قهر کردن و نهایتا تلاشی معصومانه برای حفظ جان زنی است که شوهرش با او تصادف کرده است. او برای نجات زن مصدوم هم راهی جز استفاده از پول به دست آمده از راه غیرقانونی شوهرش ندارد. او در این بین عروسکی بی‌خبر است که طبق گفته‌های خودش وضع موجود را نمی‌خواهد اما نمی‌داند چه می‌خواهد و باز هم یک مرد (پسرعموی همسرش) است که به او رفتار درست و غلط را یادآوری می‌کند. او عروس نیست، عروسک است.

زن در سینمای این دوره نقشی حاشیه‌ای و کمرنگ دارد و فقط در فیلم حضور دارد تا جلوه‌ای به ماجراهای مردانه فیلم ببخشد.

زنان مبارز، زنان حق‌طلب

از اواسط دهه ۷۰ تا انتهای دهه ۸۰، فیلم‌های زیادی با محوریت موضوعات زنان ساخته شد. در این دوره زنان در فیلم‌ها شخصیت‌های واقعی‌تری دارند. شخصیت آنها و زندگی‌شان ابعاد مختلفی دارد و فعال‌ترند. گرچه در این سری فیلم‌ها نیز زنان در واکنش به دنیای مردانه و قوانین و هنجار‌های اجتماعی ضد زن قیام می‌کنند و به دنبال گرفتن حقوق اولیه‌شان هستند که اجتماع و قانون به ناحق از آنها گرفته و نه چیزی بیشتر. در این فیلم‌ها هنوز هم زن‌ها به عنوان جنس دوم در نظر گرفته می‌شوند. شخصیت‌های آرامی که اگر شرایط زمانه و دست سرنوشت به آنها فشار نیاورد مطیع و به دنبال زندگی خانوادگی‌شان هستند. آنها چیزی جز تجربه آرامش و خوشی در یک خانواده شاد و کنار فرزند و همسرشان چیز دیگری نمی‌خواهند و هنوز هم حاضرند همه چیز را فدای این خانواده کنند اما شرایط آنقدر به آنها فشار می‌آورد که عصیان می‌کنند و نشان می‌دهند که به جز روی مطیع و دوست داشتنی‌شان می‌توانند برای به دست آوردن حقوق ابتدایی‌شان دست به خطر هم بزنند.

قرمز: به نویسندگی و کارگردانی فریدون جیرانی و تهیه‌کنندگی سید غلامرضا موسوی

از جمله بزرگ‌ترین انگیزه‌های زنان در این دوره هنوز هم عشق، همسر، فرزند و خانواده است و هنوز هم شخصیتی مستقل جدا از این مفاهیم در آثار این دوره وجود ندارد. از جمله فیلم‌های این دوره می‌توان به «واکنش پنجم»، «قرمز»، «شهر زیبا»، «پارک وی» و «شوکران» و… اشاره کرد.

فیلم «قرمز» محصول سال ۱۳۷۷ به کارگردانی فریدون جیرانی، با بازی درخشان هدیه تهرانی یکی از شاخص‌ترین آثار این دوره با مضمون زنان حق‌طلب است، هستی که همسر اولش فوت کرده و از ازدواج اولش یک دختر دارد با پسری جوان (ناصر، با بازی محمدرضا فروتن) آشنا شده و ازدواج کرده است. مرد که به بیماری روانی پارانویا مبتلاست با خشونت فیزیکی و کلامی و محدود کردن همه جانبه زن او را آزار می‌دهد. او هم می‌خواهد زن را مانند عروسکی برای خودش داشته باشد اما زن تسلیم نمی‌شود. خواسته او حق زندگی کردن به عنوان یک مادر و یک زن شاغل است اما به توصیه خانواده و اجتماع و دادگاه خانواده (هنجارهای اجتماع اسلامی و سنتی) شغلش را رها می‌کند و سعی می‌کند تا به زندگی ناهنجارش سامانی بدهد. تلاشی که به دلیل بیماری روانی همسرش شکست می‌خورد اما آنچه در کنش ابتدایی زن قابل توجه است و همین مساله است که شخصیت زن را تطهیر می‌کند این است که او انواع فداکاری‌ها را برای زندگی خانوادگی‌اش انجام می‌دهد که اگر این کار را نکند قطعا توسط تماشاگر دوره خودش مورد نقد قرار خواهد گرفت که چرا تا آخرین حد ممکن فداکاری نکرده و همه ابعاد زندگی‌اش را قربانی به ثمر رساندن یک ازدواج ناموفق و جلب رضایت یک مرد روان‌پریش نکرده است. پس از آنکه مرد و خواهرش با تصمیم به قتل زن جدی بودن بیماری روانی خود را اثبات می‌کنند و حتی خواهر مرد در این میان به قتل می‌رسد؛ زن اجازه پیدا می‌کند برای واکنش آماده شود و جانانه مرد را به مبارزه بطلبد و جان او را بگیرد چون قصد جان خودش و دخترش را کرده است.

در تمام فیلم‌های این دوره با موضوع زنان همواره همین داستان روایت می‌شود، صبوری زنان تا حد امکان و پس از محرز شدن همه جانبه حق به جانب بودن، تلاش برای به دست آوردن حقوق اولیه انسانی‌شان و البته موفق شدن در اغلب مواقع.

زنان ماجراساز، زنان اثرگذار

ترانه علیدوستی در نمایی از فیلم «مادر قلب اتمی» به کارگردانی علی احمدزاده

در دهه ۹۰ است که در کنار ادامه دو جریان قبلی، یک جریان جدید شکل می‌گیرد و آن معرفی زنان اثرگذار است. زنانی که نه منفعل هستند و نه واکنش نشان می‌دهند. آنها کنشگر هستند. دست به انتخاب می‌زنند و داستان زندگی‌شان و فیلم را پیش می‌برند. شخصیت‌هایی قوی و مستقل دارند و خود انتخاب کرده‌اند که سنتی زندگی نداشته باشند و اسیر عشق یا زندگی خانوادگی نشوند. آنها انتخاب کرده‌اند که به گونه‌ای دیگر زندگی کنند در مورد شغل و ارتباطات اجتماعی‌شان و حدود آن تصمیم بگیرند و لزوما با سنت‌هایی که جامعه از آنها انتظار دارد همسو نشوند و همین سبک زندگی است که آنها را در جایگاهی متفاوت از دیگر زنان و مردان اطرافشان قرار می‌دهد. این دسته از زنان در سینمای ایران بسیار محدودند. هنوز جای بسیاری برای معرفی دارند و گرچه در زندگی واقعی و در جامعه کنونی ایران جمعیت آنها رو به فزونی است، بازنمایی آنها در سینما به کندی صورت می‌گیرد که یکی از مهمترین دلایل آن را می‌توان سانسور دانست. همانطور که ممنوع شدن بسیاری از فیلم‌ها در دهه نود به دلیل شخصیت‌های زن فیلم است.

من و مادر قلب اتمی از جمله شاخص‌ترین آثار با این نوع نگاه به زن هستند.

لیلا حاتمی در «من» (به کارگردانی سهیل بیرقی، ۱۳۹۴) نقش زنی مدرن را بازی می‌کند که علاقه‌ای به زندگی سنتی و خانوادگی ندارد. او در خانه بدون وسیله و خلوتش تنها زندگی می‌کند، تعلق خاطری به دیگر مسایل مورد علاقه زنان در آثار سینمایی ندارد و از راه کارهای غیرقانونی درآمد کسب می‌کند. او کارهای مختلفی دارد از جمله گرفتن پاسپورت غیرقانونی، معافیت از سربازی، موسیقی زیرزمینی و سندسازی… او با مردان از جایگاهی برابر و بعضا بالاتر تعامل می‌کند و از جایگاه و کارش لذت می‌برد.

نهایتا اما به خاطر خیانت مردان همکارش و موفقیت یک پلیس مرد در رخنه به کار او شکست می‌خورد و دستگیر می‌شود اما شخصیت قدرتمندش را تا آخرین لحظه حفظ می‌کند و همین مساله است که از او یک زن استثنایی در تاریخ سینمای ایران می‌سازد: زنی مدرن و مستقل.

سوالی که مطرح می‌شود مسیر آینده زنان در سینمای ایران است، آیا فیلمسازان می‌توانند از سانسور بگریزند و شخصیت‌های جدیدتر و متفاوت‌تری از زنان امروز ایران ارایه دهند که معرف شخصیت واقعی زنان امروزی ایران باشد؟