موضوع گرانی کاغذ، حدودا از سال ۱۳۹۰ در ایران شروع شد، شاید در روزها و ماههای اول به این اندازه بغرنج و نگرانکننده نبود ولی بعد به مرور زمان تبدیل به بحران شد و به مانند بحرانهای مشابه و غیر مشابه، جا خوش کرد و ماندگار شد. واردات بی رویه کاغذ از سویی و به دنبال آن خصوصسازی و بعد دولتی کردن کاغذ از سویی دیگر باعث شد این معضل هر روز قوت بگیرد و زمانیکه دیگر کاغذ هم در لیست بحران قرار گرفت، سودجویان و کاسبان، این کالا را هم در دست گرفتند و راه کج، کجتر شد و مافیای کاغذ هم به وجود آمد.
زمانی تصمیم گرفتند واردات کاغذ را به حداقل برسانند و کاغذ چاپ و تحریر را در کارخانه ایرانی تولید کنند، ولی آن هم راه به جایی نبرد. با تمام سایههای سنگینی که بر سر کاغذ بود، موضوع بالا رفتن قیمت دلار هم به آن اضافه شد، و هیچ کدام از ارزهای دولتی هم نتوانست به پدیده بحران کاغذ سرو سامان دهد. در این اثنا کارخانههای تولید کاغذ هم به حالت نیمه فعال درآمدند و در آستانه تعطیلی و واگذاری قرار گرفتند. تمام عوامل ریز و درشت باعث شدند که مسئله گرانی کاغذ به قوت خود باقی بماند و بر تولید و چاپ کتاب و نشریه تاثیر سوء بگذارد.
در این راستا با ناشران کتاب و مطبوعات هم صحبت میشوم تا ازنزدیک شاهد اتفاقات موجود در صنعت نشر و موضوع کاغذ باشیم.
از فردا خبر نداریم
با ناشری که سال هاست در حوزه رمان و داستان کوتاه ایرانی و غیر ایرانی فعالیت میکند، گفتوگو میکنم. سوالم را این طور میپرسم، چه عاملی باعث شد که کاغذ در وضعیت نامشخصی قرار بگیرد؟ جواب میدهد:
«اولین علت، عدم مدیریت درست مسئولان مربوطه است. قدم اول برای نشر و ناشر کاغذ است و اگر همین یک مورد نباشد، نمیشود به مرحله دیگری رفت. و مسئله گرانی کاغذ ضربه مهلکی به این صنعت زد و بعد از آن، کاغذ دیگر زنده نشد و فقط جسم بیجانش را با ترفندهای مختلف از جایی به جایی انتقال دادیم تا بلکه بتوانیم زنده نگهش داریم.
با وجود اینکه مدام به گوش میرسد که در بازار، خرید و فروش کاغذ انجام نمیشود ولی قیمت کاغذ مدام بالاتر میرود و قیمت یک بند کاغذ، صبح با عصر متفاوت است. از طرفی ما مردمی هستیم که بلد نیستیم کار گروهی انجام دهیم و به فکر خود و منافع خودمان هستیم، پس برای اینکه بتوانیم کتاب چاپ کنیم، دست به دامن بازار سیاه میشویم.
از طرفی برخی ناشران امکان این را دارند که بتوانند کاغذ بخرند و نگه دارند، همین باعث میشود که قیمت کاغذ متغیر باشد و باعث به وجود آمدن مافیای کاغذ هم بشود که به جای اینکه برای چاپ کتاب استفاده شود در انبارهای دلالان کاغذ روی هم انبار میشود تا به قیمت گزاف به فروش برسانند.»
با وضعیت موجود، قیمت گذاری کتابها به چه صورت است؟ این ناشر در پاسخ میگوید:
«برای بعضی از کتابها که میدانیم احتمال فروش خواهد داشت، تیراژ بالاتری چاپ میکنیم و برای باقی کتابها پایینترین تیراژ را در نظر میگیریم، کتابی که برایش قیمتی در نظر گرفتهایم وقتی دارد از مسیر چاپخانه به سمت پخش کتاب میرود، نوسان دارد. یعنی برای چاپ همان کتاب در همان روز باید هزینه بالاتری در نظر بگیریم و این آشفتگی در کنار باقی مسائل برای ناشران بسیار سخت و دشوار شده است.»
اگر کاغذ چاپ و تحریر در کشور خودمان تولید شود، آیا میتوان به کیفیت آن امیدوار بود یا میتواند جایگزین مناسبی باشد؟ اینطور جواب میدهد:
«فکر نمیکنم بتوانیم به چنین درجهای برسیم که کاغذ مرغوب و قابل توجهی تولید کنیم. شاید بشود برای برای روزنامه چنین چارهای اندیشید ولی کاغذی که بشود برای کتاب در نظر گرفت، باید به واردات آن امیدوار باشیم.
از طرفی برای انجام چنین پروژهای هم نیاز به مدیریت و حمایت مالی است که آن هم در طول این سالها امتحان خود را پس داده و به چشم دیدهایم که امکانپذیر نیست.»
این پرسش مطرح است که با وجود مشکلات یاد شده، مخصوصا در دوران پاندمی، اولویت بندی چاپ کتابها چگونه است. این ناشر که مایل نیست نامش افضا شود می گوید:
«آنچه در حال حاضر انجام میدهیم این است که چند کتاب پرفروش را در اولویت قرار دادهایم، با اینکه تیراژ کتابها زیاد بالا نیست. با این حال سعی میکنیم هر طور شده، حتی اگر سود هم نکنیم، کتاب چاپ کنیم. چون اگر تعطیل کنیم، حتما بعضیها خوشحال میشوند، به همین خاطر باید از این مرحله هم عبور کنیم. فعلا اوضاع به همین منوال است ولی از فردا خبر نداریم.»
روزنامهها را نمیتوان تعطیل کرد
با مدیر مسئول روزنامهای تلفنی صحبت میکنم و سوالم را اینطور میپرسم: مسئله گرانی کاغذ چه صدماتی به شما وارد کرده، مخصوصا که هر روز با این موضوع در ارتباط هستید. جواب میدهد:
«شاید درباره روزنامه و چاپ آن اینطور گمان میرود که خب، اگر نباشد هم اتفاق خاصی نمیافتد و میتوان اخبار و حوادث را از شبکههای اجتماعی و تلویزیون دنبال کرد، ولی در این حرفه افرادی هستند که سالها در این حوزه فعالیت کردهاند و نمیشود به آنها گفت، حالا بروید و یک کار دیگر انجام دهید. از طرفی کیفیت کاغذ هم مهم است، کاغذ نامرغوب چشم خواننده را اذیت میکند. متاسفانه گرانی کاغذ برای نشریات و مطبوعات هم صدماتی زده، و مدام میبینیم که یا مجلهای مجبور به تعطیلی میشود یا برای اینکه روزنامهای بتواند فعالیت داشته باشد و با همان کاغذ مرغوب به کار خود ادامه دهد، از صفحات خود کم میکند و قطع را کوچکتر میکند و به همین خاطر قیمت روزنامه و نشریه هم بالطبع بالاتر میرود. حتی اگر روزنامه حالت آرشیوی نداشته باشد، به نظر من باید در بهترین حالت خود چاپ شود و از طرف دیگر به جمعآوری و بازیافت آن اندیشید.»
عوامل متعددی سبب گرانی کاغذ شده اند. مدیر مسئول روزنامه یاد شده در ادامه درباره این عوامل می گوید:
«بعد از مدیریت که حرف اول را میزند باید به روزنامههای خصوصی و دولتی نگاه یکسانی باشد. منظورم از جهت تهیه کاغذ است. روزنامههای دولتی هنوز هم در بیشترین تیراژ خود با همان کیفیت کاغذی که قبلا استفاده میکردند به راه خود ادامه میدهند. منظور این است که مسئله کمبود کاغذ نباید گریبان یک عده خاص را بگیرد.»
از طرف دیگر به خاطر مسائل زیست محیطی میتوان به موضوع الکترونیکی کردن نشریهها و روزنامهها فکر کرد، البته منظور این نیست که موضوع کمبود کاغذ و گرانی آن را درنظر نگیریم.
«در این میان نشریاتی هم هستند که برای اینکه بتوانند به فعالیت خود ادامه بدهند قبل از چاپ و آمادهسازی نشریه از مخاطبان خود به صورت پیش پرداخت مبلغی را دریافت میکنند، آیا چنین راه حلهایی میتواند نجاتبخش باشد؟ مدیر مسئول روزنامه که مایل نیست نامش افشا شود در پاسخ می گوید:
«بله. شنیدهام. شاید این هم نوعی راه حل باشد. البته نشریات از طرف مشترکین به صورت سالانه یا ماهانه مبلغی دریافت میکنند، قبل از نوسانات این موردی بود که اشتراک به نفع نشریه یا روزنامه بود. ولی الان این مورد هم نمیتواند موثر باشد. چون قیمتها مدام تغییر میکند و نمیشود برآورد قیمت درستی داشت. و برای اینکه بتوانند نشریات کاغذی به فعالیت خود ادامه دهند، باید تغییراتی در نشریه بدهند، و خوانندهای که با این موضوع روبرو میشود، – تغییر ابعاد نشریه یا روزنامه و یا تغییر نوع کاغذ و غیره- احساس خوشایندی ندارد، حتی اگر در همان مجله یا روزنامهای که میخرد اخبار مربوط به چنین تغییراتی را بخواند.»
کشور همیشه بحرانزده برای اهل فرهنگ و هنر
با ناشر دیگری که در حوزه علوم اجتماعی و علوم انسانی فعالیت میکند، و این روزها او هم به مانند بیشتر ناشرین درگیر گرانی وکمبود کاغذ است از سردرگمی ناشران گلایه می کند:
«متاسفانه نشر ما هم مثل باقی نشرها که از صفر تا صد را خود مجموعه عهدهدار است، دچار سردرگمی شده است. یعنی نه سرمایه هنگفتی دارد که بتواند کاغذ چند ماه آینده را تامین کند نه با ارگانی در ارتباط است که بتواند هزینهها را تامین کند. در این اوضاع نابسامان که ویروس هم به آن اضافه شده، با چند معضل، بالاخص گرانی کاغذ روبرو هستیم. البته برای اهل فرهنگ و هنر، این کشورهمیشه بحران زده بود. قبلترها میشد کمی برنامهریزی کرد. اینطور بگویم که حالا باید مبلغ کاغذ را پرداخت کنی ولی کاغذ در زمان وعده داده شده به دستمان نمیرسد. تمام محاسبات انجام شده برای یک کتاب دوباره باید از اول حساب شود. و یک نشر که کارش باید توجه به محتوا و متن یا ترجمه اثر باشد، درگیر این است که کاغذ کی به دستش میرسد، قیمت کتاب را چطور حساب کنیم که مخاطب داشته باشد و میبینی از صبح تا شب درگیر حساب و کتاب هستی!»
استقبال ناشران از کتابهای لاغر و کمحجم
خوانندگان کتاب در ایران زمانی از کتابهایی که تعداد صفحات بالا داشتند، استقبال میکردند. الان اما کتابهای لاغر و کمحجم مورد توجه خوانندگان قرار گرفته است. قیمت کتاب هم شناور است. پیش میآید که قیمت پشت جلد کفاف هزینه نشر را نمیدهد و در اغلب اوقات هم سودی که عاید ناشر میشود بسیار اندک است. نحوه توزیع کاغذ و ناشرانی که فعالیتی ندارند انا از سهمیه کاغذ برخوردار نیشوند به این بحران دامن زده است. حرفهای ضد و نقیضی به گوش میرسد، یکی از این موارد ناشرانی است که اسمشان شاید به عنوان ناشر در لیست باشد ولی فعالیتی ندارند ونامشان شنیده نشده است. ناشر یاد شده در حوزه علوم اجتماعی در ادامه صحبتهایش میگوید:
«بله. زمانی کاغذ به عنوان کالای ضروری به حساب میآمد و حالا از آن لیست خارج شده است و غیر ضروری محسوب میشود. و همین باعث شده که به چنین وضعیتی دچار شود. یعنی هنوز تکلیفش با ارز دولتی مشخص نبود، آن زمان که هنوز در این مرحله بود مشکلات ریز و درشت داشت، الان که هم غیرضروری است و هم تکلیفش با ارزها مشخص نیست، مشکلات چندین برابر شده است. کاغذ دیگر از مرحله بحران گذشته است. هر کالایی که برای دریافت و توزیع آن از طرف دولت یا ارگان برنامهریزی درستی نشود یا بی توجهی شود، افراد فرصت طلب همیشه در کمین هستند و کنترل امور را به دست میگیرند. در این میان آنکه قدرتش بیشتر باشد، بیشتر هم دریافت میکند و استفاده میکند. آنکه هم میخواهد پایبند عدالت باشد از قافله عقب میماند.»
هستند ناشرانی که فقط سالی یکی دو عنوان کتاب منتشر میکنند صرفاً با این هدف که مجوز نشرشان باطل نشوند. آنها کاغذ را با ارز دولتی میخرند و با ارز آزاد به ناشران فعال میفروشند. رانتخواری آشکار در عرصه نشر کتاب.
ناشران در ورطه بورسبازی
با چند ناشر دیگری که صحبت میکردم، حرفهای مشابهی در این مورد داشتند و آنچه که این روزها بیشتر از هر چیز دیگر نگرانشان میکرد، کمبود کاغذ و نوسان قیمت کاغذ بود و همین موارد باعث میشد که از آینده چاپ و نشر کتاب ناامید باشند.
در آخرسوالم را از ناشر دیگری میپرسم که سالها است در این حرفه فعالیت میکند. میگوید:
«این روزها ناشران بیشتر از آنکه به مشاور و مدیر و چاپچی نیاز داشته باشند، به مشاور بورس نیازمندند که تلفن دستش بگیرد، بگوید حالا قیمت کاغذ در ساعت فلان این است و تلفن دیگر را بردارد و بگوید، حالا قیمت کاغذ بالا رفت، صبر کنید. یا الان ثابت است، چون نزدیک به آخر هفته است یا هرچه دارید سرمایهگذاری کنید، چون نزدیک به نمایشگاه کتاب است و کاغذ گیرتان نمیآید.»
او در ادامه میگوید با توجه به دشواریها و موانعی که ممیزی برای نشر کتاب ایجاد میکند، بحران کنونی دیگر انگیزهای برای بسیاری از ناشران باسابقه باقی نگذاشته. به ویژه آنکه انتشار کتاب سودآور هم نیست:
«با این حال نمیتوانم از کیفیت کاغذ و چیزهای دیگر کم کنم، ترجیح میدهم کمتر کتاب چاپ کنم ولی در این دریای متلاطم سرگردان نشوم.»
کتابها باید الکترونیکی شوند. ولی وقتی ۵ میلیون ایرانی خارج از کشور که دستشان به دهانشان میرسد چندرغاز پول کتاب الکترونیکی ایرانی را نمیدهد دیگر چه انتظاری میتوان از داخل داشت.
جواد / 15 May 2021