قوه قضاییه ایران سرقت را با 469 هزار پرونده نخستین جرم ایران در سال 1391 اعلام کرده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، حمید شهریاری، معاون آمار و فنآوري اطلاعات قوه قضائيه اعلام کرده است که در سال گذشته در حدود چهار ميليون پرونده قضايي به دادگاههاي عمومي، دادسراهاي سراسر كشور و دادگاه انقلاب وارد شده است.
ضرب جرح عمدی با 368 هزار پرونده، ایراد صدمه بدنی غیر عمدی با 230 هزار پرونده و توهین به اشخاص عادی با 230 هزار پرونده دیگر جرایم پرتعدادی هستند که در سال گذشته برای آنها پرونده قضایی تشکیل شده است.
تهدید، تخریب، نگهداری و مالکیت مواد مخدر، استعمال مواد مخدر، خیانت در امانت و صدور چک نیز سایر جرایمی هستند که در سال 1391 در دادگاههای ایران مطرح شدهاند. علاوه بر این حدود دو میلیون پرونده نیز برای سایر جرایمی که در این گزارش به آن اشاره نشده، تشکیل شده است.
بر اساس گزارش قوه قضاییه 345 هزار و 456 پرونده ورودی به دستگاه قضایی در سال 1391 مربوط به دعاوای خانوادگی بوده و 13 هزار و 43 پرونده نیز در رابطه با کودکان تشکیل شده است.
جالب است .اینها همه از برکات اسلام ناب محمدی وحکوت عدل علی به رهبری امام (جمکران) امام تخیلی امام زمان است . و تازه قوه قضایه امام زمان به خاطر اینکه دل دشمن را شاد نکند واجبی را میل فرموده خیلی کمتر گفتند تا دل رهبر ولایت وقیح را بدست اورند
ننگ ونفرین نثار شما وحکومتتان
محمد / 06 April 2013
وقتی که اکثر روئسا رشوه خوار،رانت خوار و حرام خوارند،توقع بیجا داشتن از فقرا و
تهیدستان احمقی است.
شرم آورتر از این معضل جامعه ،عادت شدن این عمل و باز هم بدتر از اینها، جنایت
خود مسئولین فاصد دادگستری در قطع عضو فقرا ،برای خر کردن مردم و سرپوش
کذاشتن بر دزدیهای خود و بسیاری ازنمایندگان از بیت المال و جیب ارباب رجوع است.
اقای خامنهای خوب میدانند که حکم شرعی را زمان میتوان در جامعه اعمال کرد که
اولآبی حکامش عدل گستر و با تقوا باشند و دومآ سیاستهای کلی دولت در مسیری بادشد
که جامعه بی طبقه توحیدی را موجب گردد.
دزد و قاضی-پروین اعتصامی
برد دزدي را سوي قاضي عسس…خلق بسياري روان از پيش و بس
گفت قاضي كاين خطا كاري چه بود…دزد گفت از مردم آزاري چه سود
گفت، بدكردار را بد كيفر است…گفت، بدكار از منافق بهتر است
گفت، هان بر گوي شغل خويش…فت، هستم همچو قاضي راهزن
گفت، آن زرها كه بردستي كجاست…گفت، در هميان تلبيس شماست
گفت، آن لعل بدخشاني چه شد…گفت، مي دانيم و مي داني چه شد
گفت. پيش كيست آن روشن نگين…گفت، بيرون آر دست از آستين
دزدي پنهان و پيدا، كار تواست…مال دزدي، جمله در انبار تواست
تو قلم بر حكم داور مي بري…من ز ديوار و تو از در مي بري
حد بگردن داري و حد مي زني…گر يكي بايد زدن، صد مي زني
مي زنم گر من ره خلق، اي رفيق…در ره شرعي تو قطاع الطريق
مي برم من جامه درويش عور…تو ربا و رشوه مي گيري بزور
دست من بستي براي يك گليم…خود گرفتي خانه از دست يتيم
من ربودم موزه و طشت نمد…تو سيه دل مدرك و حكم سند
دزد جاهل، گر يكي ابريق برد…دزد عارف، دفتر تحقيقق برد
ديده هاي عقل، گر بينا شوند…خود فروشان زود تر رسوا شوند
دزد زر بستند و دزد دين رهيد…شحنه ما را ديد و قاضي را نديد
من براه خود نديدم چاه را…تو بديدي، كج نكردي راه را
مي زدي خود، پشت پا بر راستي…راستي از ديگران مي خواستي
ديگر اي گندم نماي جو فروش…با رداي عجب، عيب خود مپوش
چيره دستان مي ربايند آن چه هست…مي برند آن گه ز دزدكاه، دست
در دل ما حرص، آلايش فزود…نيت پاكان چرا آلوده بود
دزد اگر شب، گرم يغما كردن است…دزدي حكام، روز روشن است
حاجت ار ما را ز راه راست برد
ديو، قاضي را به هر جا خواست برد
mansour piry khanghah / 06 April 2013