علی افشاری – مذاکرات احتمالی ایران و آمریکا بر سر مذاکره هسته‌ای، واکنش‌های متفاوتی را میان مخالفان برانگیخته است. قطعیت این مذاکرات معلوم نیست و بر خلاف تصور برخی از منتقدان حکومت، مصالحه و آمادگی مسئولان نظام در حل مسئله در هاله‌ای از ابهام است و دلایل قابل توجه بیشتری وجود دارد که بن‌بست حاکم تداوم خواهد یافت.

در این یادداشت کوشش می‌شود تا دیدگاه‌های برخی از افراد و گروه‌ها نقد شود که فکر می‌کنند پذیرش خواست جامعه جهانی در خصوص فعالیت‌های هسته‌ای از سوی جمهوری اسلامی در شرایط کنونی به ضرر مردم ایران و منافع ملی خواهد بود.

پیشاپیش ضروری است توضیح داده شود که گفتگو‌های احتمالی صرفا در چارچوب بحران هسته‌ای است و ارتباطی به بحث کلان روابط ایران و آمریکا و حل مشکلات تاریخی دو کشور ندارد. به عبارت دیگر،  اگرچه تفاهم در خصوص مسائل هسته‌ای می‌تواند فضا را برای مذاکرات در سطح بالاتر مساعد گرداند، اما برون‌داد این توافق احتمالی لزوما منجر به عادی‌سازی روابط ایران و آمریکا نخواهد شد. بلکه ممکن است روابط خصمانه و سرد کنونی ادامه یابد؛ امری که بخش مسلط جمهوری اسلامی به شکل استراتژیک از آن دفاع می‌کند.

 لایه‌بندی‌ و دیدگاه‌‌های اپوزیسیون

مخالفان مصالحه هسته‌ای در صفوف اپوزیسیون و منتقدان متفاوت هستند. به باور برخی از نیرو‌های موسوم به “انحلال‌طلب” و “اپوزیسیون برانداز کلاسیک” ، تنش هرچه بیش‌تر بین غرب و جمهوری اسلامی زمینه را برای سقوط حکومت مساعدتر می‌‌کند. آنها افزایش درگیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و انزوای بیشتر آن را فرصتی برای پروژه‌های سیاسی خود و تغییر نظام به‌شمار می‌آورند.

گروه‌هایی که فکر می‌کنند تشدید مناقشه هسته‌ای ممکن است به تقابل نظامی آمریکا با ایران و اشغال کشور منتهی شود نیز از گسترش شکاف جمهوری اسلامی و غرب استقبال می‌کنند و به نوعی روی آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

دسته دیگر مخالفان گروه‌های منتقد داخل حکومت هستند که فشار خارجی را اهرمی برای تغییر موازنه قوای داخل حکومت به نفع خود محسوب می‌کنند. آنها تشدید تحریم‌ها و تهدید به جنگ را به شرطی که عملا منجر به مداخله نظامی نشود، فرصتی برای خود به شمار می‌آورند تا به حاکمیت نشان دهند تغییر شرایط سیاسی و حضور آنها در دولت می‌تواند تهدید‌ها ر ا برطرف سازد. این نیرو‌ها نمی‌توانند نظرات خود را علنی بیان کنند اما با صدور کد‌هایی ناخرسندی خود را از حل مشکلات در نبود مشارکت در جریان مذاکرات نشان می‌دهند و در صورت امکان دست به کارشکنی هم می‌زنند. یکی از دلایل تداوم وجه بحرانی روابط  ایران با غرب، رقابت مخرب جناح‌های داخلی جمهوری اسلامی برای کسب امتیازات بهبود مناسبات بوده است.

سوءبرداشت منتقدان از بحران هسته‌ای

در این خصوص بدفهمی و برداشت غلطی نیز وجود دارد که معمولا از سوی اصلاح‌طلبان بیان می‌شود. آنان حضور خود و یا منتخبین مردم در دولت و مجلس را موجب به برطرف شدن تحریم‌ها و مخاطرات خارجی می‌دانند.

برای غرب فرقی نمی‌کند که سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور باشد یا محمود احمدی‌نژاد یا حبیب‌الله پیمان یا هر کس دیگر. از دید غرب دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای که کاربری دوگانه نظامی و صلح آمیز داشته باشد خط قرمز محسوب می‌‌شود. صرف نظر از این که این نگاه غرب مشروعیت داشته باشد یا نه، رویکرد فوق یک واقعیت در دکترین امنیتی و منافع ملی آنها است. در نتیجه باید به این واقعیت توجه داشت که دیدگاه منفی غرب نسبت به برنامه هسته‌ای ایران در وهله نخست مبتنی بر دغدغه امنیتی است.

اخیرا نیز نامه‌ای از سوی شش چهره جریان ملی مذهبی منتشر شده است که با همین منطق و احساس خطر از موضع ضعیف ایران، خواستار به تعویق انداختن مذاکرات تا زمان بعد از برگزاری انتخابات آزاد و آزادی زندانیان سیاسی شده‌اند. این نامه ایرادات و اشتباهات متعددی دارد که پرداختن به آنها از حوصله این مقاله خارج است. اما پایه آن مبتنی بر پیش‌فرض وجود نگاه خصمانه در دولت آمریکا نسبت به منافع ملی و مردم ایران است. نویسندگان نامه، بحران هسته‌ای را به نوعی محصول رویکرد استعماری از سوی دولت آمریکا پنداشته و آن را محملی سیاسی برای برخورد با حکومت ایران دانسته‌اند.

برداشت این جمع، همانند اصلاح‌طلبان بر غفلت از این جنبه استوار است که فعالیت‌های هسته‌ای حکومت برای غرب یک ملاحظه امنیتی است نه سیاسی و حل و فصل این مسئله مستقل از نوع نگاه آنها به حکومت ایران و رویارویی سیاسی با آن است. در نتیجه چگونگی حکومت و میزان مقبولیت دولت، تاثیری در سمت‌گیری منفی غرب نسبت به فعالیت‌های حساس اتمی در ایران ندارد؛ چنانجه حساسیت جامعه جهانی و مخالفت با برنامه هسته‌‌‌ای ایران از دوران دولت اصلاح‌طلب و ریاست جمهوری خاتمی شروع شد.

برای غرب فرقی نمی‌کند که سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور باشد یا محمود احمدی‌نژاد یا حبیب‌الله پیمان یا هر کس دیگر. از دید غرب دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای که کاربری دوگانه نظامی و صلح آمیز داشته باشد خط قرمز محسوب می‌‌شود. صرف نظر از این که این نگاه غرب مشروعیت داشته باشد یا نه، رویکرد فوق یک واقعیت در دکترین امنیتی و منافع ملی آنها است. در نتیجه باید به این واقعیت توجه داشت که دیدگاه منفی غرب نسبت به برنامه هسته‌ای ایران در وهله نخست مبتنی بر دغدغه امنیتی است.

تاکنون در سطح دولت‌های اروپایی و غربی، برخورد براندازانه و یا تغییر جمهوری اسلامی به شکل سیاست مطرح نبوده است. برعکس در صورت همراهی حکومت با خواسته‌های آنها حاضر به بهبود و گسترش روابط هستند. البته کشور‌های غربی به طور طبیعی از میانه‌روی، فضای باز سیاسی و گسترش دموکراسی در ایران حمایت می‌کنند. اما این حمایت تاکنون تبدیل به طرح مشخصی برای تحول سیاسی در داخل ایران نشده است.

پیوند حقوق بشر  و مصالحه هسته‌ای

وخیم شدن بحران هسته‌ای در بد‌ترین حالت با توجه به وضعیت کنونی کشور‌های غربی و دیدگاه دولت اوباما، حمله نظامی محدود و نابود کردن تاسیسات هسته‌ای ایران است. رصد کردن واقعیات نشان می‌دهد برنامه‌ای مشابه اشغال نظامی افعانستان و عراق در خصوص ایران وجود ندارد. جنبش‌های اعتراضی مردمی سوریه و لیبی موضوعات کاملا جداگانه‌ای هستند و فاجعه انسانی رخ داده بر اثر خشونت سفاکانه دیکتاتور‌های بی‌رحم، منجر به موضع‌گیری کشور‌های غربی شد. اما محور اصلی تحولات در این کشور‌ها داخلی بوده و عناصر خارجی متغیر وابسته هستند نه برعکس.

برخی از پایگاه اجتماعی نیرو‌های خواهان تغییر نگران هستند که مصالحه هسته‌ای منجر به نادیده گرفتن مشکلات حقوق بشری در ایران شده و دنیا با حکومت به ضرر مردم ایران معامله کند.

ظرفیت جامعه جهانی در زمینه بهبود حقوق بشر در ایران محدود است. حقوق بشر وقتی در ایران بهبود می‌باید که جنبش اجتماعی نیرومند هوادار آن در داخل کشور در صحنه عمل باشد. در این فضا است فشار خارجی می‌تواند کارساز باشد و گرنه به خودی خود و در غیاب یک حرکت اعتراضی نیرومند در داخل کشور، کارساز نخواهد بود. هدایت فشار خارجی به همسویی با مطالبه دموکراسی و بهبود حقوق بشر در ایران نیازمند خاتمه بحران هسته‌ای است.

این تصور نیز این واقعیت را نادیده می‌گیرد که حقوق بشر و خواست مردم ایران در فهرست اهداف فعالیت‌های بازدارنده غرب در خصوص برنامه هسته‌ای حکومت نبوده است. لذا این بحث موضوعیت ندارد.

اما مصالحه هسته‌ای، از بین رفتن خطر دخالت نظامی محدود و مساعد شدن فضا برای برداشته شدن تحریم‌ها، باعث می‌شود تا مسئله حقوق بشر از سایه بحران هسته‌ای بیرون بیاید. این وضعیت فضا را برای تاثیرگزاری بهتر فشار‌های غرب در زمینه حقوق بشر مساعد تر می‌کند. همچنین تاثیرات منفی تحریم‌ها بر روی زیست مردم نیز برطرف می‌شود.

اما در عین حال باید توجه داشت که ظرفیت جامعه جهانی در زمینه بهبود حقوق بشر در ایران محدود است. حقوق بشر وقتی در ایران بهبود می‌باید که جنبش اجتماعی نیرومند هوادار آن در داخل کشور در صحنه عمل باشد. در این فضا است فشار خارجی می‌تواند کارساز باشد و گرنه به خودی خود و در غیاب یک حرکت اعتراضی نیرومند در داخل کشور، کارساز نخواهد بود. هدایت فشار خارجی به همسویی با مطالبه دموکراسی و بهبود حقوق بشر در ایران نیازمند خاتمه بحران هسته‌ای است.

وقتی حکومت از در مصالحه و توافق با غرب بر سر بحران هسته‌ای وارد شد و به شکل واقعی ماجراجوئی هسته‌ای و سیاست تقابل را کنار گذاشت، آن‌گاه فضا برای تعامل بزرگ‌تر مساعد می‌شود. در این فضا مذاکرات بر سر حقوق بشر نیز می‌تواند مثمر ثمر شود و حداقل گشایشی نسبی ایجاد کند و از شدت فشار‌ها بکاهد.

به لحاظ تاریخی در ایران پس از انقلاب میزان نقض حقوق بشر در مناسبات خصمانه با غرب افزایش یافته است. اگرچه حکمی مطلق در این زمینه وجود ندارد. ولی به لحاظ آماری می‌توان انتظار داشت کشور‌هایی که دشمنی و تضاد با غرب را ترویج می‌کنند در زمینه تعرض به حقوق ملت نیز شدت عمل بیشتری به خرج می‌دهند.

لزوم تلاش برای تنش‌زدایی

یکی از خواسته‌های اپوزیسیون دموکراسی‌خواه تنش زدایی با غرب و کنار گذاشتن ماجراجویی هسته‌ای بوده است. حال اگر حکومتی هر قدمی به این سمت بردارد، نتیجه مثبتی در پی دارد. نگاه اصولی به این مبحث متضمن حمایت از هر نوع مصالجه‌جوئی و تفاهم در زمینه بحران هسته‌ای است. توجه به منافع ملی چنین ایجاب می‌کند.

فروکش کردن غائله هسته‌ای که منافع ادعایی آن در برابر مخاطرات و هزینه‌های تحمیلی ناچیز است، به نفع توسعه کشور، گذار مسالمت آمیز به دموکراسی و متوقف کردن تخریب زیر ساخت‌های اقتصادی و فنی کشور است. در این شرایط، کشمکش‌های جناحی و رقابت‌های سیاسی در جنبش دمکراسی‌خواهی که متعهد به منافع ملی و سرزمینی ایران است، بی معنا خواهد بود.

برای این جنبش، پایان بخشیدن به بحران هسته‌ای مهم است و این‌که چگونه و توسط چه کسی این کار انجام می‌شود و امتیازاتش نصیب چه گروه و دولتی می‌شود، موضوعیت ندارد. جنبش به دنبال نجات و بهبود کشور، آسایش و آزادی ملت و بر طرف کردن تهدید‌ها است نه دستیابی به مسند قدرت و یا ورود به کشمکش‌های سیاسی.

فروکش کردن غائله هسته‌ای که منافع ادعایی آن در برابر مخاطرات و هزینه‌های تحمیلی ناچیز است، به نفع توسعه کشور، گذار مسالمت آمیز به دموکراسی و متوقف کردن تخریب زیر ساخت‌های اقتصادی و فنی کشور است. در چنین شرایطی، کشمکش‌های جناحی و رقابت‌های سیاسی در جنبش دمکراسی‌خواهی که متعهد به منافع ملی و سرزمینی ایران است، بی معنا خواهد بود.

برخی نگرانی از اعطای امتیاز‌ها و تضییع حقوق ملت را مطرح می‌کنند و خواهان به تعویق افتادن مذاکرات تا موقعیتی هستند که ایران از موضع قدرت وارد مذاکرات شود. در پاسخ باید گفت در گفتگو‌های احتمالی فقط قرار است بر سر مناقشه هسته‌ای صورت گیرد. موضوعات توافق، متوقف کردن موقت ذخیره سازی اورانیوم، تعطیلی سایت فردو و انتقال ذخیره اورانیوم غنی شده بیست درصدی به بیرون از کشور و تبدیل آنها به میله‌های سوخت است.

این موارد هیچکدام متضمن چوب حراج زدن به منافع ملی نیست. اگر در ازاء این موارد که صرفه اقتصادی و مزیت آنها برای منافع ملی زیر سئوال است، تحریم‌های سنگین ملغی شود و سیاست خارجی ستیزه‌جو به حاشیه برود، جایی برای نگرانی نیست. البته به شرط این‌که تعلیق غنی‌سازی موقت باشد و در چارچوب زمانی مشخص و محدود تا کسب اعتماد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و به رسمیت شناختن حقوق ملت ایران صورت گیرد.

تعلیق غنی‌سازی اورانیوم بدون مذاکره و اقدام متقابل غرب در کاهش تحریم‌های یک‌جانبه و چندجانبه بی معنی است و آسیب‌های تحریم‌های کمرشکن و انزوای اقتصادی ایران برای مدت نامعلومی ادامه خواهد یافت. حل مسالمت‌آمیز کشمکش هسته‌ای نیازمند اقدامات متقابل و متناسب طرفین نزاع است. تحریم‌های سازمان ملل نیز باید پس از احراز اراده واقعی حکومت در بر طرف سازی ابهامات و ایراد‌های آژانس انرژی اتمی جهانی کنار گذاشته شوند.

در مجموع کاستن از تنش هسته‌ای با دور کردن خطرات جنگ و تحریم‌های کمرشکن، فضای بهتری را برای جنبش دموکراسی، بهیود وضعیت معیشتی و اقتصادی جامعه، قدرت منطقه‌ای ایران و توازن دفاعی و نظامی در خاورمیانه، رشد فناوری‌ها و گشایش سیاسی ایجاد می‌کند. اگرچه این وضعیت تضمینی قطعی در خصوص نکات یادشده فراهم نمی‌کند. ولی در مقایسه با حالت تشدید بحران هسته‌ای مزیت‌های به مراتب بیشتری دارد.