بیژن افتخاری – در این مقاله به یکی از پر اهمیتترین موضوعات سیاسی- اقتصادی قرن اخیر کشورمان خواهیم پرداخت. نخست به نقش کلیدی نفت وگاز، این ثروت عظیم خفته در زیر خاک میهنمان در پایان بخشید ن به دوران ۲۵۰۰ ساله سلطنت در ایران و آنهم در زمانی که یکی از مقتدرترین شاهان ۱۵۰ سال اخیر درراس قدرت بود؛ میپردازیم و سپس نفش پر اهمیت این ماده حیاتی برای جهان را درسرنوشت “جمهوری اسلامی” مورد بررسی قرار خواهیم داد.
زمانی که محمد رضا شاه پهلوی در سال ۱۳۵۲ مست از باده غرور ناشی از در آمدهای سرشار نفت، در مصاحبههای مختلف با مطبوعات غربی، آنها و رهبرانشان را به باد انتقاد میگرفت، مردمشان را تنبل می نامید و از رهبران غرب دعوت میکرد تا راه و روش “مملکتداری” را از او فرا گیرند، هرگز تصور نمیکرد که تنها ۵ سال بعد، همان “رهبران غربی” در جزیره کوچک گوادلوپ گرد هم جمع شوند و تصمیم به جایگزینی خمینی با شاه بگیرند. تصمیمی که در نتیجه آن، شاه مجبور شد از کشور فرار کند و برای یافتن مکان اقامت، به خواهش و تمنا از همان “رهبران کودن” بیفتد!
سادهنگری است اگر تصور کنیم که این تغییر و تحول عظیم در ایران تنها در جواب متلکهای شاهانه به غربیها بوده است. آنچه که سلطنت پهلوی را با عاقبت شومی مواجه کرد، اشتباه بزرگ شاه در رابطه با موضوع نفت ایران بود. به واقع شاه با تکیه بر ثروت باد آورده نفت و بهواسطه قدرتی که برای خود در منطقه و حتی جهان متصور بود، تصمیم گرفت از “سلاح نفت” برای کسب درآمد بیشتر از “فروش نفت” استفاده کند. او به “کنسرسیوم نفتی معروف به هفت خواهران نفتی”، (رک به این لینک) پیغامهای قاطعی مبنی بر “عدم تمدید قرارداد در سال ۱۹۷۹” و حتی “عدم فروش نفت” به غرب فرستاد. این، به نظر نگارنده غرب را متوجه خطر یک شاهِ بلند پرواز در یک ایرانِ پر قدرت و ثروتمند در منطقه خاورمیانه ساخت و تیر خلاصی بود که به شقیقه نظام سلطنتی شلیک شد. (رک به این لینک)
اهمیت نفت برای غرب
اهمیت نفت برای جهان صنعتی غرب را میتوان به مثابه اهمیت خون در رگهای انسان دانست. (رک به این لینک و این لینک) اما باید دقت کرد که” جریان مداوم و بدون وقفه نفت”، حتی بیشتر از بهای آن، برای جهان صنعتی حائز اهمیت است، زیرا در صورت متوقف شدن حتی %۱۰ از تولید روزانه نفت، شاهد افزایش بهای آن تا ۲۲۰ دلار در هر بشکه خواهیم بود که اثرات آن تنها در اقتصاد امریکا باعث افزایش بهای بنزین تا ۶.۵ دلار در هر گالن، بیکاری بیش از ۱.۵ میلیون نفر و ضرر ملی معادل ۴۵۰ میلیارد دلار در سال خواهد شد. (منبع)
اثرات جهانی توقف تنها %۱۰ از تولید نفت را به سختی می توان محاسبه نمود، اما در چنین صورتی، جهان غرب دچار “هرج و مرج اقتصادی و اجتماعی” شدیدی شده و با خطر انقلابهای اجتماعی و به هم ریختن نظم موجود- که به نفع سرمایه داری جهانی است- روبرو خواهد گردید. این امری است که سرمایهداری جهانی ضمن اطلاع دقیق ازابعادش، به شدت از آن نگران بوده و هر گونه ریسکی در این مورد را بر نمیتابد.
برای تاکید به این امر، کافی است نگاهی کنیم به روابط کشورهای “متمدن و صاحب دمکراسی” غربی و به ویژه ایالات متحده آمریکا با کشور اسلامی عربستان سعودی، که با وجود نقض آشکار حقوق بشر در آن و سرکوب وحشیانه مخالفان در کشور، نه تنها هرگزمورد انتقاد غرب قرار نمیگیرد؛ بلکه نیروهای اطلاعاتی غرب در خدمت حفظ و نگهداری خاندان آلسعود و مقابله با مخالفان آن هستند. چرا که حاکمان عربستان با درک موقعیت حساس خود در امر تولید نفت و تداوم جریان صدور آن به کشورهای صنعتی، نقش خود را در حفظ وضعیت موجود (STATUS QUO)به خوبی بازی میکنند.
حجم تولید و مصرف
مصرف روزانه نفت در جهان از تقریبا ۶۰ میلیون بشکه در سال ۱۹۸۰ به ۹۳ میلیون بشکه در سال ۲۰۱۰ افزایش یافته است. در این میان تنها چند کشور صنعتی (آمریکا، اتحادیه اروپا، چین، ژاپن، هند و برزیل) با مصرف روزانه ۵۲ میلیون بشکه حدود %۶۰ از مصرف جهانی را به خود اختصاص میدهند که در این میان ایالات متحده با مصرف روزانه ۲۰ میلیون بشکه بالاترین مصرف کننده نفت در جهان است. (رک به این لینک)
تولید روزانه نفت در جهان نیز از ۵۹ میلیون بشکه در سال ۱۹۸۰ به تقریبا ۸۸ میلیون بشکه در سال ۲۰۱۰ رسیده که البته بیانگر پیشی گرفتن روند مصرف بر تولید است.(رک به این لینک) این روند در مقاله هوشمندانهای به قلم دکتر جیمز نورین پیشبینی شده که در سال ۱۹۸۱ توسط سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا انتشار یافت. لذا تاکید بر یافتن منابع جدید نفتی و افزایش میزان استخراج نفت در جهت حفظ تعادل در میزان عرصه و تقاضا که باعث پایین ماندن بهای انرژی و در نتیجه کاهش بهای تمام شده کالا و خدمات در غرب میشود، به عنوان یکی از اهداف دولت آمریکا در دستور کار قرار گرفت.
چکیده مقاله مذکور تاکید بر پائین نگهداشتن بهای نفت در حد امکان و زیر ۳۵ دلار در هر بشکه بود تا کشورهای غربی بتوانند با پائین نگهداشتن هزینههای تولید و حمل و نقل، کالای تولیدی خود را قابل رقابت نگاه دارند و لذا کارخانجاتشان به امر تولید و فروش مشغول باشند. تاکید این مقاله بر خطر ایجاد «بحرانهای اقتصادی ناشی از افزایش بهای نفت و ایجاد رکود تورمی در جهان که خطر تنشهای اجتماعی را بدنبال دارد»، قابل توجه است.
پس ملاحظه میکنیم که دو فاکتور «وجود و تدوام جریان نفت به میزان کافی و همچنین پائین نگهداشتن بهای آن» از اهداف استراتژیک آمریکا و شرکای غربی اوست. اما به مرور زمان و با افزایش میزان مصرف انرژی در جهان و حضور کشورهای صنعتی جدیدی، متل چین هند و برزیل در بازار، مصرف بر تولید پیشی گرفته و در نتیجه بهای نفت ظرف سالهای اخیر به سه برابر آنچه مد نظر آمریکا بود رسیده است! ضمن آنکه پیشبینی دکتر نورین در مورد اثرات خطرناک افزایش بهای انرژی فسیلی بر اقتصاد غرب نیز به وقوع پیوسته و در سالهای اخیر شاهد بروز انواع بحرانهای اقتصادی در آمریکا و اتحادیه اروپا بودهایم. (رک به این لینک)
چرا شاه باید می رفت؟
همانگونه که در مقدمه ذکر شد، بلند پروازیهای شاه ناشی از ثروتهای بادآورده نفت و چند پیروزی دیپلماتیک- نظامی در منطقه، باعث شد که او “ناخودآگاه” از خط قرمز جهان غرب در رابطه با تولید و صدور نفت عبور کند. شاه در ۱۹۷۷ و در جلسهای که برای رسیدگی به اختلافات ایران و هفت خواهران نفتی با حضور جیمی کارتر، سایروس ونس، زبیگنیو برژینسکی و ویلیام سولیوان برگزار شد، همان مطالبی را که قبلا و بی محابا در مصاحبههایش اعلام کرده بود، موکدا تکرار کرد و گفت اگر جهان غرب بهای عادلانهای را که او طلب میکند نپردازد؛ صدور نفت را متوقف نموده و حتی در این کار از دوستان خود در اوپک هم کمک خواهد گرفت! پس از آن، بنا به دستور کارتر، کمیسیون سه نفرهای متشکل از جورج بال ( رئیس گروه بیلدربرگ) سایروس ونس و زبیگنیو برژینسکی مامور بررسی آینده شاه شد و در نهایت بنا به توصیه جورج بال قرار شد که رهبر اپوزیسیون مذهبی یعنی خمینی جایگزین شاه شود! (رک به این لینک)
دقت داشته باشیم که در آن زمان، ایران با تولید روزانه ۶.۵ میلیون بشکه نفت در روز نزدیک به %۱۲ از نفت مورد مصرف جهان را تامین میکرد و توقف صدور نفت ایران میتوانست خطرات جدی و فراوانی برای غرب، بهجز اتحاد جماهیر شوروی ایجاد کند که خود تولیدکننده و از صادر کنندگان نفت بود.
نفت و جمهوری اسلامی
حاکمان جمهوری اسلامی با اطلاع دقیق از علت حذف شاه و آمدن خمینی، از روز اول استقرار خود، اهتمام فراوانی در حفظ استخراج و تداوم تولید نفت ایران حتی در شرایط جنگی داشتهاند. تا جایی که معاون وزیر نفت جمهوری اسلامی با افتخار اعلام میکند که این کشور در زمان جنگ با رژیم عراق و به بهای جان بیش از ۱۰۰۰ کارگر صنعت نفت، حتی یک روز هم توقف صادرات نفت نداشته است. (رک به این لینک) لذا طی ۳۰ سال اخیر و علیرغم تنشهای گوناگونی که رژیم بهوجود آورنده آن بوده است؛ و حتی علیرغم سرکوب و کشتارهای بیرحمانه رژیم در رابطه با مخالفان داخل و خارج از کشور، هرگز شاهد برخورد عملی جهان صنعتی غرب با رژیم نبودیم.
پس از خاتمه جنگ و روی کار آمدن دولتهای رفسنجانی و خاتمی شاهد استقبال بینظیر غربیها از توسعه روابط با نظام بودهایم که تا حد عذرخواهی وزیر امور خارجه آمریکا (مادلین آلبرایت) از بابت کمک آمریکا در کودتا علیه دولت قانونی دکتر مصدق و لغو بسیاری از تحریمهای گذشته، نامهنگاری و انتظار ۲۰ دقیقهای بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا برای ملاقات با محمد خاتمی در دستشویی سازمان ملل متحد و یا پذیرایی شاهانه از محمد خاتمی در کاخ ورسای پیش رفت و همگی در راستای کمک به بقای رژیم و ورود هر چه بیشتر این موجود ماقبل تاریخی به جهان “متمدن” بودند. (رک به این لینک، این لینک و این لینک)
البته رژیم هم میدانست که چگونه پاسخ مناسب به این استقبال را بدهد و لذا، از اوایل ده هفتاد شمسی شاهد سیل قراردادهای اکتشاف و استخراج نفت ایران به سوی کمپانیهای نفتی غرب و بعد شرق هستیم که در این میان، کمپانیهای کوچک غربی مانند “استات اویل نروژ” با پرداخت رشوه به پسر رفسنجانی، لقمه کوچکی از این خوان گسترده را نصیب خود کرد. از حجم این قراردادها اطلاع دقیقی در اختیار نیست اما به طور مثال میتوان از قرار داد ۳۲ میلیارد یورویی با توتال فرانسه یا قرارداد ۱۰۰ میلیارد دلاری با کمپانی دولتی ژوهای ژنرونگ چین نام برد.
اما کار به اینجا ختم نمیشود، بلکه باید دانست که جمهوری اسلامی “به طور ناخواسته” و بیشتر به دلیل عدم سرمایهگذاری کافی و به موقع و همچنین ضعف مدیریت در صنعت نفت، با چالش مهمی روبرو شده که میتواند سرنوشتاش را به مانند محمد رضا شاه دگرگون نماید!
دقت کنیم که صنایع نفت نیز به سان هر صنعت دیگری احتیاج به “تعمیر و نگهداری” به موقع و بهروز کردن تکنولوژی دارد که به نوبه خود نیازمند هزینه و بودجه مناسب است. همچنین نگهداری فنی از چاههای موجود نفت و تزریق به هنگام گاز و آب شور برای آماده استخراج نگهداشتن چاهها نیاز به پول و تکنولوژی دارد. به نظر میرسد برخورد حاکمان جمهوری اسلامی با این پدیده فنی چندان جدی نبوده و علیرغم کسب حدود ۹۸۵ میلیارد دلار درآمد ظرف ۳۳ سال گذشته هزینه کافی در این امر نکردهاند. در نتیجه ظرفیت استخراج نفت ایران به صورت چشمگیری کاهش یافته است.
همان گونه که گفته شد ظرفیت استخراج نفت در سال ۱۳۵۴ به ۶.۵ میلیون رسید که اوج دوره شاه بود. پس از انقلاب، حداکثر ظرفیت تولید کشور مربوطه به سال ۱۳۸۱ است که به ۴.۳ میلیون بشکه در روز رسید. اگر چه خاتمی و احمدینژاد سعی کردند تا با دعوت از شرق و غرب به سرمایهگذاری در صنایع نفت ایران این معضل را حل کنند، اما به دلایل مختلف این قراردادهای سرمایهگذاری به نتیجه چندانی نرسید و از اوایل سال ۱۳۸۸ بحران “کاهش ظرفیت تولید نفت ایران” علنی شد.
هادی نژادحسینیان وزیر سابق صنایع سنگین و معاون سابق وزارت نفت در مصاحبهای با نشریات داخلی نگرانی شدید خود را از کاهش روز افزون تولید نفت ایران اعلام داشت و پیشبینی کرد در صورت عدم چارهجویی فوری، شاهد قطع صدور نفت و احتمال واردات نفت به ایران ظرف ۱۰ سال آینده خواهیم بود! وی گفت که صنعت نفت هر سال نزدیک به ۳۰۰ هزار بشکه از ظرفیت تولیدی خود را از دست میدهد.
نگرانی نژادحسینیان از آنجا ناشی میشد که تولید نفت ایران از ۴.۳ میلیون بشکه در سال ۱۳۸۱ به ۳.۵ میلیون بشکه در سال ۱۳۸۸ رسیده بود، ضمن آنکه مصرف داخلی از ۱.۲ میلیون بشکه در روز به ۱.۶ میلیون بشکه در روز افزایش یافته بود و لذا میزان صادرات نفت از ۳.۱ میلیون بشکه در روز به ۱.۹ میلیون رسیده بود.(منبع) این موضوع از نگاه تیزبین سرمایهداری جهانی (که به شدت نگران کسر تولید روزانه ۵ میلیون بشکه در روز است ) دور نمانده و مسئولان شرکتهای بزرگ جهانی در مصاحبه با نشریات تخصصی نگرانی خود از این موضوع و تبعات آن بر اقتصاد جهانی را ابراز کردهاند. (منبع) توجه داشته باشیم که ایران با دارا بودن ذخایر قابل استخراج به میزان ۱۷۵ میلیارد بشکه (معادل ۱۷ هزار میلیارد دلار به بهای امروزو بیش از کل بدهیهای دولت آمریکا) سومین ذخایر نفت جهان را داراست و لذا باید نقش مهمتری را در عرضه نفت جهان ایفا نماید.(منبع)
امروز این روند با شدت بیشتری ادامه دارد: ضمن آن که ظرفیت تولید نفت ایران به کمتر از ۲.۷ میلیون بشکه در روز رسیده، میزان مصرف داخلی تا ۱.۷ میلیون افزایش و در نتیجه میزان صادرات به کمتر از ۱ میلیون بشکه در روز کاهش یافته است! این آن خط قرمزی ست که جهان صنعتی به هیچوجه آنرا بر نمیتابد! در حال حاضر کمبود تولید ایران را عربستان سعودی جبران میکند تا جهان دچار یک شوک نفتی دیگر نشود، آن هم در حالیکه اقتصاد آمریکا در حال رکود و اقتصاد اروپا با مشکلات فراوانی دست به گریبان است. اما ادامه این وضع مطلوب جهان صنعتی نیست.
نقش ایدهآل برای نفت ایران
همان گونه که توضیح داده شد، بهای مطلوب نفت برای جهان صنعتی رقمی بین ۳۵ تا ۴۰ دلار در هر بشکه است تا بتواند اقتصاد به اغما رفته خود را احیا نماید. برای رسیدن بهای نفت از حدود ۱۰۰ دلار امروز به زیر ۴۰ دلار باید حداقل ۳ تا ۳.۵ میلیون بشکه اضافه بر مصرف (supply surplus) در بازار بهوجود آید. یعنی اگر در حال حاضر مصرف جهان حدود ۹۳ میلیون بشکه است، تولید (یا عرضه) باید به ۹۶ تا ۹۷ میلیون بشکه در روز برسد. این در حالی است که حداکثر ظرفیت تولید امروز جهان حدود ۸۷ میلیون بشکه در روز است، لذا جهان برای رساندن بهای نفت به نقطه مورد نظر سرمایهداری باید هر چه زودتر ۱۰ میلیون بشکه به ظرفیت تولید خود بیافزاید. اما چگونه؟
بهنظر می رسید دو کشور عراق و لیبی، علیرغم دارا بودن ذخایر نفتی و ظرفیت تولید بالا، به دلیل عدم توجه کافی صدام حسین و معمر قذافی در حفظ و نگهداری این ذخایر، دیگر قادر به ایفای نقش مهمی در تامین نفت جهان نیستند و مانند حکام عربستان سعودی عمل نمیکنند. این دو دیکتاتور هم به نوعی دچار بلندپروازیهای از نوع شاه سابق ایران شدند و دست به اقدامات نامتعارفی از دید سرمایهداری جهانی می زدند که در نتیجه، نه تنها باعث کاهش میزان تولید نفت در جهان میشد، بلکه دردسرهای دیگری را هم به جهان تحمیل میکرد. اشغال کویت توسط صدام حسین و تلاش در جهت ساخت بمب اتمی توسط قذافی را می توان به عنوان نمونههای این دردسرها نام برد. به همین دلیل هم این دو نفر و رژیمشان باید با رژیمهای تابع غرب جابجا میشدند. امروز عراق با تولید بیش از ۳ میلیون بشکه در روز جای ایران را در اوپک گرفته است، ضمن آن که چشمانداز تولید ۵.۵ میلیون بشکه در روز تا سال ۲۰۱۵ را به مدد سرمایهگذاری آمریکاییها در پیش رو دارد. لیبی نیز از تولید تنها ۴۰۰ هزار بشکه در سال ۲۰۰۹ به ۸۵۰ هزار بشکه رسیده و به تازگی اعلام شد که تولیدش تا سال ۲۰۱۵ و به مدد سرمایهگذاری فرانسویها به ۱.۴ میلیون بشکه در روز خواهد رسید.
ایران هم باید ظرفیت تولید خود را به حدود هفت میلیون برساند تا نقش مطلوب غرب در بازار مکاره نفت را ایفا نماید. این در حالی است که ایران تنها برای حفظ ظرفیت موجود (۲.۷ میلیون بشکه در روز) و جلوگیری از سقوط بیشتر ظرفیت تولید، به حداقل ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی ظرف ۵ سال آتی نیاز دارد.(منبع) در صورتی که ایران قصد کند (یا مجبور باشد) بر حسب نیاز غرب عمل نموده و ظرفیت تولید خود را از ۲.۷ میلیون بشکه در روز به ۷ میلیون بشکه برساند، در آن صورت نیاز به ۴۰۰ تا ۶۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی دارد! مسلم است که خود ایران چنین سرمایه عظیمی را ندارد و باید دست به سوی غرب ( یا شرق) دراز کند اما آیا غرب (یا حتی شرق) حاضر میشود چنین سرمایهگذاری حجیمی را در نظامی این چنین آشفته، نامطمئن، غیرقابل پیشبینی و ضعیف انجام دهد؟ یا ترجیح میدهد ابتدا رژیم مورد اعتماد خود را مستقر نموده و سپس اقدام به سرمایهگذاری هنگفت کند؟
به نظر میرسد طلسم «ثروتمند شدن از طریق نفت، سپس پی افکار بلندپروازانه رفتن و در نتیجه دست به اقدامات نامتعارف زدن” گریبان حاکمان امروز جمهوری اسلامی را نیز گرفته باشد! غنی سازی اورانیوم با احتمال استفاده تسلیحاتی از آن، دومین خط قرمزی است که جمهوری اسلامی آن را پس از غفلت در حفظ ظرفیت تولید نفت، رد کرده است.
نتیجهگیری
چنانچه آمد، نفت ثروتی است که مدیریت آن نیاز به دانش و دمکراسی دارد. صرف دانش سبب افزایش استخراج و صادرات این محصول می شود و این نیز درآمد هنگفتی را با خود به دنبال می آورد، اما این مدیریت درآمد است که در نظامهای استبدادی به بنبست می انجامد؛ نظامهایی که از بهرهبری از خرد جمعی محرومند و به همین دلیل هر گونه تصمیمگیری نادرست حاکمان خودکامه میتواند سرنوشت یک ملت را از این رو به آن رو کند.
کافی است نگاهی به تفاوت سرنوشت نروژ، به عنوان یک کشور صاحب نفت، با استبدادهای نفتی خاورمیانه بیاندازیم. این کشور از ۲۲ سال پیش به استخراج نفت مشغول بوده و صندوق ذخیره ارزی آن در حال حاضر بالغ بر ۶۵۰ میلیارد دلار موجودی دارد. حال آن که ایران با نزدیک هشت دهه صنعت و درآمد نفت و دارا بودن یکی از بزرگترین ذخایر نفتی جهان، تقریبا چیزی در صندوق ذخیره ارزی خود ندارد. این تفاوت ما را متوجه ضرورت استقرار دمکراسی برای بهرهوری از این ثروت طبیعی میکند.
بدون دمکراسی، رژیم بعدی نیز میتواند سومین قربانی درآمدهای نفتی در یک بستر غیردمکراتیک باشد. تولید و استفاده از ثروت نفت آری، اما با دمکراسی.
.**** افتخاری آفریده هیچ اشاره ای به روحیات شاه ایرانی , خاطرات متعدد این دوره, پپیچیدگی های دوران جنک سرد, یچیدگی های انقلاب , پیچیدگی های جنگ و … نشده است. سیاست و تاریخ در ایران به مسئله ای بسیار ساده و تک بعدی تبدیل شده که بتوان آن را در قالب یک مقاله کوتاه معرفی و خلاصه نمود. ****
کاربر مهمان / 08 January 2013
جدیدترین روایت از یک تئوری قدیمی .
محض اطلاع نویسنده گرامی : شاه سرطان داشت و غربی ها میدانستند .
نیازی به سرنگونی او نبود .
reza / 07 January 2013
مقالهی جالبی بود
ولی نتیجهگیریش زیاد دقیق و درست نبود!
مهرداد / 07 January 2013
چنانچه آمد، نفت ثروتی است که مدیریت آن نیاز به دانش و دمکراسی دارد.
این جمله با نقشی که برای عربستان در نظر گرفتهاید در تناقض است!
کاربر مهمان / 07 January 2013
فقط می توانم بگویم بی نظیر است! من دوبار این مقاله را خواندم و هر بار بر دانش سیاسی و قدرت تحلیل مسایل توسط نویسنده آفرین گفتم. تعجب می کنم چنین فردی، اینطور درجامعه ایران گمنام مانده است؟ این اشخاص دارایی کشورمان هستند. آقای بیژن افتخاری دستتان را صمیمانه میفشرم و برایتان آرزوی موفقیتهای بزرگتر را دارم.
کاربر مهمان / 07 January 2013
انقلاب ٥٧ بدست توانای خلق قهرمان ایران صورت گرفت ونه توسط کشورهای غربی. بمردم توهین نکنید.
کاربر مهمان / 07 January 2013
یک جا گفته اید :"مصرف روزانه نفت در جهان از تقریبا ۶۰ میلیون بشکه در سال ۱۹۸۰ به ۹۳ میلیون بشکه در سال ۲۰۱۰ افزایش یافته است." و در پاراگراف بعدی گفته اید : "تولید روزانه نفت در جهان نیز از ۵۹ میلیون بشکه در سال ۱۹۸۰ به تقریبا ۸۸ میلیون بشکه در سال ۲۰۱۰ رسیده که البته بیانگر پیشی گرفتن روند مصرف بر تولید است" چه لزومی دارد که با ذکر اختلاف منابع خواننده سر در گم شود ؟! جای دیگر به یک وبلاگ لینک داده اید*** سوال دیگر اینکه اگر کمپانیهای بزرگ نفتی دنیا غربی هستند چرا آنها از افزایش قیمت نفت سود نمی برند ؟! بالاخره سود آنها هم درصدی از گردش پول بازار نفت است.
کاربر مهمان / 07 January 2013
نویسنده محترم برکناری شاه را ان چنان په تصویر می کشد که کشور های قدرت مند جهانی هر چه را اراده می کنند همان می شود. خواستم به ایشان عرض کنم شما نکته جدیدی مطرح نکرده اید این تز در جامعه ما درگذشته هم مطرح بوده که برگی از درخت بی اجازه انگلیسی ها په زمین نمی افتد. حالا من در این فکرم که با این تز چگونه مردم کشورمان می توانند به دموکراسی دست یابند.
nima azadi / 08 January 2013
دیدگاه بسیار بکری را مطرح کردید. سپاس از رادیو زمانه.
کاربر مهمان / 08 January 2013
در جواب کاربر محترمی که در تاریخ زیر نوسته اند انقلاب 57 بدست توانای………
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ دوشنبه, 10/18/1391 – 21:28.
حرف شما درست است اما متاسفانه باید اضافه شود که اخوندها انرا از دست مردم ربودند و به جای انقلاب انرا به خلافت بنی امیه تبدیل کردند.
کاربر مهمان / 08 January 2013
دوستان عزیز فرهیخته:
از نظریات ارزشمندتان سپاسگذارم. امیدوارم دوستان دیگر هم با درج نظریاتشان به این بحث غنای بیشتری بدهند تا با استفاده از خرد جمعی بتوانیم به موضوع “نفت و ثروتهای ناشی از آن و تاثیراتش بر کشورمان” بپردازیم. با توجه به اهمیت موضوع من قصد کرده ام تا دو روز دیگر یعنی تا 10 ژانویه منتظر اظهار نظرهای شما عزیزان باشم و پس از آن و با استفاده از آن به یک جمعبندی جدید برسم. تقاضا دارم با اظهار نظزهای ارزشمند خود من را یاری دهید. همینجا از مدیریت سایت رادیو زمانه که این فرصت را در اختیار من قرار داده اند سپاسگذاری می کنم. بیژن افتخاری.
بیژن افتخاری / 09 January 2013
دوست عزیزی که نوشته اند ” این جمله با نقشی که برای عربستان در نظر گرفته اید در تناقض است.” فکر کنم منظور آقای افتخاری آن چیزی است که باید باشد نه چیزی که هست. برای این منظور نروژ را هم مثال آورده اند. عربستان پشت خط قرمز است چون دموکراسی حاکم نیست و اگر حکام کشوری استبدادی از خط قرمز غرب رد شود ساده ترین راه برای غرب در اولین فرصت تغییر رژیم است. اما اگر کشوری و ملتی بخواهد از منابع طبیعی خود استفاده کند و اهمیتی به خط قرمز غرب قائل نشود تنها راه آن ملت، اداره کشورش با سیستم دموکراسی است. هر چند اطلاعاتی در این رابطه داشتم باید اعتراف کنم که از مقاله لذت بردم و موفقیت روزافزون جناب افتخاری را آرزومندم.
آشنا / 09 January 2013
نوشته پیش رو از از سقوط شاه تا گرفتاریهای جمهوری اسلامی برداشتهای نا متعارفی داشته است که باید بانها اشاره شود.
سقوط شاه بیشتر شخصی وداخلی بود تا پی امد سیاستهای خارجی. به شهادت نوشته های علم دکتر ایادی پزشک مخصوص شاه در سال 52 در کیش وزیر دربار را در جریان بیماری سرطان خونی شاه مطلع کرد و علم که خود ازاین بیماری در رنج بود پزشکان فرانسوی خود را برای درمان شاه بتهران فرا خواند و بعدا خانم فرح هم در جریان گذاشته شد.
شاه بیمار بود وکلیه مناصب کشوری و لشکری را در اختیار گرفته بود و با اینکه باهوش بود نمیتوانست بشیوه قاجار مملکت را اداره کند چنانکه برکناری هویدا با سه سال تاخیر صورت گرفت و اغاز نگرش به ازادی های عمومی نیز با کنترل دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی همراه بود یعنی جمع اضدادرا ارائه داد .ولیعهد را بچه میدانست و نایب السلطنه را ناقص العقل و ازرجال مملکتی کسی را داخل ادم حساب نمیکرد بنابرین خود را تسلیم حوادث کرد و از ایران خارج شد.ظهور خمینی ویکدست شدن نیروهای مخالف بحث دیگری را میطلبد . کنفرانس گوادولوپ در واقع پایان برپایان بود ونه تاثیر گذاری خارجیان دراین مقطع چون انها قبلا یارگیری کرده و مهره ها را هم سرجای خود نشانده بودند .
کنفرانس 1977 دوحه مقوله دیگری بود و جان اشکرافت در یادداشتها ی خود انرا تشریح کرده است وبا اینکه موضوع تعیین قیمت نفت است وشاه را تسلیم کرده است ولی از بکار گرفتن ذخیره های ارزی در بانک چیس مانهاتان ایران را بر حذر داشته است. گزارش جرج بال تجدید نظر کلی در اوضاع و احوال سیاسی خاورمیانه است و بزرگترین اثرش ان بوده که در شرائط حاد انروز ایران انتشار یافته است ونه بیشتر.
میدانیم قراداد 25 ساله امینی پیچ در 1357 پایان مییافت و در صورتیکه ایران توافق میکرد بر همان روال برای سه دوره 5 ساله دیگر قابل تمدید بود و در صورت تمدید بدون انکه سرمایه گزاری تازه ای صورت بگیرد معادل درامد ایران بایستی به شرکتهای عامل پرداخت میشد یعنی اگر 36 ملیارد دلار درامد صدور نفت بود بایستی 18 ملیارد به کنسر سیوم میداد و مشخص بود که ایران انرا تمدید نخواهد کرد که در این مورد شرکتهای عامل از ان شاکی بودند. این موضوع اصل مخالفت بود ولی ازطرف شرکتهای طرف قرار داد و نه دولتهای غربی گو اینکه این شرکتها لابی پر زوری برای فشار به دولتهای خود داشته اند.
هم اکنون نسل تازه استخراج نفتی در امریکا به سه صورت اغاز شده است اول با استفاده هیدرولیکی ودوم حفر چاههای افقی و سوم از گازهای شیستی استفاده ازاین روشها قیمت تمام شده نفت را 50 تا 70 دلار در بشکه براورد میکند همچنین کانادا که استخراج از دانه های شنی را اغاز کرده است برای تولید هربشکه نفت بیش از 40 دلار هزینه میکند و ازان گذشته استخراج نفت از عمق پائین دریا مثل سواحل برزیل و یا خلیج مکزیک ویا الاسکا قیمت تمام شده ای بیش از 50 دلار دارد و چین هم در بهر برداری از نفت صحرای گبی با همین مساله روبرو است بنابرین باید قیمت نفت در سطحی باشد که سرمایه گزاری برای اینده انرژی جهان باصرفه باشد و مسلما رقم 30 و یا چهل دلار برای هربشکه نفت دور از ذهن است.
زمان برای تولید 7 ملیون بشکه نفت در روز برای ایران بپایان رسیده است زیرا منابع بزرگ تخلیه شده اند مثلا از حوزه اغاجاری قبلا روزانه یک ملیون بشکه نفت برداشت میشد ولی هم اکنون استخراج روزانه به 150 هزار بشکه رسیده است و حوزه مسجد سلیمان که اولین جاه نفتی اقتصادی در ان حفر شد هم اکنون کلا تعطیل شده است و بعبارت دیگر باید ازمنابع کوچک استفاده شود یعنی بجای یک حوزه در 10 حوزه فعال بود .
غرب بخصوص امریکا بر تداوم صادرات نفت تاکید نداشته است چون در جنگ ایران و عراق منابع نفتی دو کشور بمباران شد در حالیکه امریکا در منطقه حضور داشت و حتی جزیره سری که فقط یک جزیره نفتی بود توسط امریکا بمباران و باتش کشیده شد و نه ایران اعتراض کرد و نه امریکا متاسف گردید و هم اکنون نیز اگر شرکتهای نفتی را از سرمایه گزاری در ایران باز میدارد بدلیل افزایش منافع شرکتهای نفتی در کشورهای دیگر است زیرا ایران در قرار داد بیع متقابل یک ونیم دلار در بشکه به مقاطعه کار میپرداخت و حال انکه در قراردادهای نفتی عراق به 4و نیم دلار برای هر بشکه افزایش یافته است .
اگر سرمایه گزار خارجی پیدا نشود ایران خود میتواند سالیانه حد اقل 30 ملیارد دلار در صنایع بالا دستی و پائین دستی نفت سرمایه گزاری کند کافیست تا انگور از شیلی و دسته بیل از اندونزی و زین اسب از چین وارد نشود و دلار ان صرف استخراج گاز و پتروشیمی و نفت شود.
هماکنون 20 ملیارد دلار صادرات پتروشیمی و 12 ملیارد دلار از صدور میعانات گازی درامد داریم کافبست این دو رقم که رابطه ای هم به خام فروشی نفت ندارد در همین حوزه ها سرمایه گزاری شود طی 5 سال درامد این اقلام به 400 ملیارد دلار در سال میرسد.
عربستان امارات و قطر و کویت نه دانش فنی دارند و نه دموکراسی و ازادی ولی تمام درامد نفت را پیش کش میکنند تا حاکمیت خود را تثبیت کنند شاید قابل توجه باشد که عربستان 5برابر ایران نفت صادر میکند و اگر ایران 80 ملیارد در امد نفتی داشته باشد عربستان باید درامدی معادل 400 ملیارد دلار در امد کسب کند ایا درجائی ردی از این پولها را پیدا کرده اید.
مقاله به نروژ اشاره کرده است ولی این نکته را نادیده گرفته است که نروژ یک کشور پیشرفته و توسعه یافته است و از زمانی هم که استخراج نفت را شروع کرد باین درامد نیاز نداشت چون همه زیر ساختها قبلا فراهم شده بود ومردم در رفاه بودند بنابرین درامد نفت را سرمایه گزاری برای نسلهای اینده کرد و هنوز هم ادامه میدهد و وضع این کشور با ما تفاوت بسیاری دارد که هنوز با کمبود دارو و تخت بیمارستان مواجهیم ودولتی مثل احمدی نژاد مملکت را اداره میکند .
ضمنا ذخیره ارزی 650 ملیارد دلاری برای کشوری مثل نروژ از نظر اقتصادی قابل توجیه نیست زیرا این حجم ذخیره با توجه به نزول دائمی ارزش پولی در جهان وحجم اقتصای نروژ هماهنگی ندارد.
کاربر مهمان / 13 January 2013
ايرانيها تا کي بايد تاوان ا فزايش قيمت نفت در دوران شاه را بدهند؟
با نابخردي حکومت خواهان بمب ، کشتي نفت سرگردان در اقيانوس ميچرخانند تا آنرا زير قيمت بفروشند.
کاربر مهمان / 11 January 2013
به نظر من نویسنده بسیار جامع به بررسی اثر پدیده نفت بر کشورهای جهان سوم پرداخته، با توجه به مجال اندک پرداختن به چگونگی رخداد انقلاب ایران در یک مقاله امکان پذیر نیست، پس بهتر است که دوستان عزیز توجه کنند که یکی از عوامل اصلی تغییر رژیم های دیکتاتوری در دهه های اخیر عاملی به نام نفت بوده است…
کمانگیر / 11 January 2013
از انقلاب 57 تا به امروز تحلیل های گونانگونی از وقوع این واقعهء تاریخی به دست داده شده که تقریبا همگی از اعتبار عینی و واقع گرای عاری بوده. بی تردید علت واقعی و ملموس جانشینی سلطنت با ملایان را فقط باید در تحولات اقتصادی و منافع جهان سرمایه جستجو کرد. مردم ایران نه در سال 57 و نه حتی امروز از امکانات تاریخی یعنی نیاز به تحولی اجتماعی را در خود نمی شناسد. دلیل قابل فهم آن اینکه با تمام فشارهای اقتصادی، قتل و سرکوب های سیستماتیک ملایان و تحقیر و خوار شمردن بینهایت مردم ایران از سوی حاکمان بربر پیش تاریخ، کوچک ترین اعتراضی از جائی شنیده نمی شود. این یعنی پذیرش صد در صدی وضع موجود و اجتناب از تغییر. که علل تاریخی آن روشن است. بنابراین مردم ایران سال 57 انقلاب نکردند بلکه از سوی سرمایهء جهانی انقلابیده شدند تا تاج برود و عمامه جایگزین گردد و منافع اقتصادی سرمایهء جهانی با اطمینان خاطر از سوی حاکمان جدید (ملایان ) تضمین گردد وبه اجرا درآید که تا به امروز گشته است. در فردای ایران نیز، آنگونه که افق سیاسی ایران نشان میدهد، هیچ اتفاق خاصی نخواهد وقوع یافت. من در منافع جهانی سروایه در ایران که از شیر های نفت تامین می شود، نظری داشته ام که بعد از گذر سی و چهار سال از فلاکت و نکبت حاکم نظام بربر مآب . پیش تاریخ اسلامی، برآن قائم ام. اینکه نظام سیاسی دموکراتیک حتی در ضعیف ترین شکل آن نمی تواند منافع جهان سرمایه و شیر های نفت را تضمین کند. دلیل اول آنکه مردم ایران استعداد دارا بدون رژیمی دموکراتیک را ندارند. نظامی سیاسی آزادی خواه هدف تمام فکر و اندیشه و عمل اجتماعی من بوده. اما امروز به وضوح می بینم که ایرانیان فاقد توان درک و دریافت دموکراسی هستند. دلایل تاریخی بیشواری دارد که در جای خود بررسی می شود. یک نمونه آنکه هم امروز غالب گروه های سیاسی متعلق به اقوام ایرانی دموکراسی را در جدائی و خود مختاری می جویند. بنظر من تحلیل این مقاله در موضوع جانشینی تاج با عمامه یکی از نادر تحلیل های واقع گرا و دقیق موضوع است. خوانندگان باید از واکنش های عاطفی و کودکانه در مقابل بیان نظرات بسیار سنجیده و متکی بر اسناد خدشه ناپذیر نویسنده به پرهیزند و به کوشند حرفهای این تحلیل گر را بفهمند.
کاربر مهمان محمد / 23 January 2013