گایاتری چاکاراورتی اسپیواک (۱۹۴۲ – ) منتقد فرهنگی و ادبی است که تبار بنگالی دارد. او در سال‌های پایانی حاکمیتِ استعماری انگلستان بر هند در کلکته‌ در خانواده‌ای میان‌حال به دنیا آمد. اسپیواک برای تحصیل عالی به کالج پرزیدنسی دانشگاه کلکته رفت و در ۱۹۵۹ در رشته‌ی ادبیات انگلیسی دانش‌آموخته گشت. وی در ۱۹۶۲ به ایالات متحده رفت و وارد دانشگاه کورنل شد و در همان‌جا در رشته‌ی ادبیات تطبیقی و زیر نظر پل دو مان (Paul de Man) (همو که اسپیواک را با اندیشه‌های ژاک دریدا آشنا کرد) مدرک دکترا گرفت.

ترجمه‌ی اسپیواک از «از نوشتارشناسی» (۱۹۶۷) به انگلیسی موجب شد تا اندیشه‌ی دریدا در دسترس مخاطبان گسترده‌تری قرار گیرد. نخستین حلقه‌ی شهرت اسپیواک به خاطر معرفی ممتازی بود که از آن اثر دریدا داشت؛ همین مقدمه باعث شد تا اسپیواک در میان دانشگاهیان انگلیسی‌زبانی شناخته شود که به دنبال درک متون دریدا بودند. اسپیواک هم‌اکنون استاد بنیاد آوالون در علوم انسانی در دانشگاه کلمبیا است.

حوزه کار اسپیواک در تلاقی‌گاه‌های نظریه‌ی پسااستعماری، فمینیسم، واسازی (deconstruction) و مارکسیسم است. وی تضادهای دوتایی‌ای را مورد تدقیق قرار می‌دهد که هم در گفتمان پسااستعماری فعال هستند و هم در گفتمان فمینیسم. وی مفاهیمی که در زبانِ امپریالیستیِ استعمارگران یافت شده را به پرسش می‌گیرد؛ مفاهیمی مانند ملیت، هویتِ ثابت، و جهانِ سوم.

مقاله‌ها و گفت‌وگوهای پر‌شماری که محصول کار دانشگاهی اسپیواک هستند، در چندین کتاب گردآوری شده‌اند. «در جهان‌های دیگر: مقالاتی درباره‌ی سیاست‌های فرهنگی» (۱۹۸۷) مجموعه‌ی مقالاتی است درباره‌ی گستره‌ای از موضوعات، از «به‌سوی فانوس دریایی» ویرجینیا وولف گرفته تا فمینیسم فرانسوی و مفهومِ «ارزش». کتاب دیگر «نقد پسااستعماری: مصاحبه‌ها، راهبردها، گفتگوها» (۱۹۹۰) نام دارد که مجموعه‌ای از مصاحبه‌هایی است که اندیشه‌ی دشوارفهم اسپیواک را در قالبِ ساده‌تری توضیح می‌دهد. «بیرون از ماشین آموزش» (۱۹۹۳) آن دسته از نوشته‌های اسپیواک را گرد هم آورده است که درباره‌ی آموزش عالی و جهانی‌سازی هستند. «نقد خرد پسااستعماری: به‌سوی تاریخ زمانِ حالِ اضمحلالی» (A Critique of Postcolonial Reason: Toward a History of the Vanishing Present) (۱۹۹۹) که هم درباره‌ی مطالعاتِ پسااستعماری است (اسپیواک در این بخش کتاب برای نمونه به ایده‌ی «آگاهِ محلی» (native informant) می‌پردازد) و هم برخی از اندیشه‌های اولیه‌ی خویش را مورد بازبینی و بازنگری قرار می‌دهد.

اندیشه‌ی اسپیواک

مفهومِ بنیادی در اندیشه‌ی اسپیواک همانا «فرودست» (subaltern) است. فرودست یعنی «از رتبه‌ی پایینی». اسپیواک این اصطلاح را از آنتونیو گرامشی گرفته است؛ گرامشی آن را برای اشاره به گروه‌های اجتماعی‌ای به کار می‌برد که زیر کنترلِ هژمونیکِ نخبگانِ حاکم هستند. «فرودست» از این جهت به هر نوع گروهی اشاره دارد که به‌خاطر نژاد یا قومیت یا جنس یا دین یا هر مقوله‌ی هویتیِ دیگری جمعا مطیع شده‌اند یا [از حقوق اجتماعی] محروم شده‌اند. هرچند اسپیواک این اصطلاح را صرفا برای اشاره به سوژه‌ی استعمارشده و فرعی (peripheral) به کار می‌برد، به‌ویژه برای اشاره به آن‌هایی که از سوی استعمارگری انگلستان سرکوب شدند، مانند مردم هندِ پیش از استقلال. اسپیواک بر این حقیقت تاکید می‌کند که سوژه‌ی فرودستِ زنانه حتی فرعی‌تر و حاشیه‌رانده‌شده‌تر از [سوژه‌ی فرودستِ] مرد است. وی در «آیا فرودست می‌تواند سخن بگوید؟ » (نخستین انتشار در ۱۹۸۵) می‌نویسد: «اگر در زمینه‌ی تولیدِ استعماری، فرودست هیچ تاریخی ندارد و نمی‌تواند سخن بگوید، [پس] فرودستِ زن بیش‌تر در دلِ تاریکی رانده می‌شود». («آیا فرودست می‌تواند سخن بگوید؟ » ص ۲۸). پس ایده‌ی اسپیواکی «فرودست» دلالت‌های فمینیستی هم دارد. اسپیواک راه‌هایی را بحث می‌کند که استعمارگرایی (و پدرسالاریِ آن نظام) صداهای فرودست را تا بدان اندازه خاموش کرده که هیچ فضای مفهومی‌ای ندارند تا در آن حرف بزنند و شنیده شوند، مگر (شاید) گفتمانِ استعمارگرِ سرکوب‌گر را اختیار کنند. نسخه‌ی اصلی «آیا فرودست می‌تواند سخن بگوید» که در این‌جا به بحث گذاشته شد، تاثیر عظیمی بر حلقه‌های نظری پسااستعماری دارد، اما باید اشاره کرد که اسپیواک برخی از جنبه‌های نظریه‌ی فرودست خود را در «نقد خرد پسااستعماری: به‌سوی تاریخ زمان حال اضمحلالی» (۱۹۹۹) (به‌ویژه بنگرید به صص ۳۰۶-۱۱) مورد بازنگری قرار داده است.

جنبه‌ی دیگری که اسپیواک از استعمارگری غربی کاویده این است که گفتمان استعماری چگونه در فرآیندی مشارکت دارد که اسپیواک آن را «دیگری‌سازی» (othering) نامیده. دیگری‌سازی (اصطلاحی که از آثار هگل و لکان و سارتر و دیگران گرفته شده) فرآیند ایدئولوژیکی‌ای است که از طریق آن گروه‌هایی را جدا و منزوی می‌سازند که از هنجارهای استعمارگران فاصله گرفته‌اند. دیگری‌سازی، از دید اسپیواک، شیوه‌ای است که گفتمان امپریالیستی به کار می‌بندد تا سوژه‌های استعمارشده و فرودست بسازد. اسپیواک نیز مانند ادوارد سعید دیگری‌سازی را دیالکتیکی می‌دید: سوژه‌ی استعمارگر در همان لحظه‌ای ساخته می‌شود که سوژه‌ی فرودست ساخته می‌شود. دیگری‌سازی از این جهت یک رابطه‌ی پایگانی و نابرابر را توصیف می‌کند. اسپیواک در پژوهش‌هایی که درباره‌ی این فرآیند (دیگری‌سازی) داشته، از پیغام‌های افسران استعماری انگلستان استفاده کرده تا دیگری‌سازی را در زمینه‌ی تاریخی نشان دهد. اسپیواک اما تاکید می‌کند که دیگری‌سازی در گفتمانِ فرم‌های مختلفِ روایتِ استعماری گنجانده شده است، هم [فرم] داستان و [فرم] غیرداستانی.

مفهوم جهان‌سازی (worlding) که از هایدگر گرفته شده، با پویاییِ «دیگری‌سازی» در گفتمانِ استعماری رابطه‌ی نزدیکی دارد. جهان‌سازی همانا فرآیندی است که به‌وسیله‌‌اش فضایی استعمارشده را در جهانی یا به جهانی عرضه و ارائه می‌کنند که به دست گفتمان استعماری ساخته شده است. اسپیواک می‌گوید «اگر… ما روی مستندسازی و نظریه‌پردازی خطِ سیر تثبیت اروپا به‌عنوان سوژه‌ی فرمان‌روا (که هم فرمان‌روا است و هم سوژه) متمرکز شویم، پس یک روایتِ تاریخیِ جایگزینی از «جهان‌سازی» آن چیزی را تولید کرده‌ایم که امروز «جهانِ سوم» نامیده می‌شود» («رانیِ سیرمور» ص ۲۴۷).

روایتِ جهان‌سازیِ فضای استعمارشده به کار گرفته می‌شود تا گفتمانِ استعماری و هژمونی آن را بر فضای استعمارشده تثبیت کند. جهان‌سازی یک برساخته‌ی اجتماعی است، زیرا «جهان‌سازیِ جهان بر روی زمینی نامنقوش» است. («رانیِ سیرمور» ص ۲۵۳). اصلی‌ترین شیوه‌ای که کنشِ جهان‌سازی به کار می‌افتد، نقشه‌کشی است، اما جنبه‌های ایدئولوژیکی هم وجود دارد. برای نمونه، اسپیواکْ سرباز انگلیسیِ اوایل سده‌ی نوزدهم را نمونه می‌آورد که در سراسر هندوستان سفر می‌کند و زمین و مردم هندوستان را بررسی می‌کند: «وی بومی‌ها را وادار می‌کند تا فضای دیگر را روی زمینِ میهنِ خودشان ایجاد کنند و بدین‌گونه خویشتنِ اروپایی خود را تثبیت می‌کند. او آن‌ها را وادار می‌کند تا بیگانه‌ها را همچون ارباب خویش ببینند و بدین‌گونه جهانِ آن‌ها را جهان‌سازی می‌کند، جهانی که از زمینِ نامنقوشِ صرف بسیار تفاوت دارد» («رانی سیرمور» ص. ۲۵۳). در نتیجه، استعمارشدگان مجبور شدند تا سرزمین خودشان را هم‌چون سرزمینی تجربه کنند که متعلق به استعمارگر است. پس، جهان‌سازی و دیگری‌سازی صرفا به‌عنوان مسائل سیاست ملیِ غیرشخصی به کار گرفته نشدند، بل استعمارگران به شیوه‌های محلی این‌ها را به اجرا می‌گذاشتند (مانند سفر سربازان انگلیسی در سراسر کشور هند).

اسپیواک بارها به ماهیتِ عمیقا مسئله‌دارِ اصطلاحاتی مانند «جهان سوم» و «شرق» و «هندی» پرداخته است. این اصطلاحات از نظر او (و از نظر ادوارد سعید) مقوله‌های ذات‌گرایانه‌ای هستند که معنای‌شان وابسته به تضادهای دوتایی‌ای است که به‌خاطر تاریخ و ماهیتِ مستبدانه‌شانْ کاربرد مشکوکی دارند. دیدگاه‌های ذات‌گرایانه بر این ایده تاکید دارند که مقوله‌های مفهومیْ مشخصه‌ها یا هویت‌های پایا و تغییرناپذیری را نام‌گذاری می‌کنند که در جهان بیرون واقعا وجود دارند. مثلا مقوله‌ی «شرق» وقتی ذات‌گرایانه شد که آن را نامی برای جایی واقعی دانستند که ساکنین‌اش مشخصه‌ها و خصیصه‌های شخصیتیِ یکسانی دارند که پایا و تغییرناپذیر است و می‌توان گفت که [آن مشخصه‌ها و خصیصه‌ها] گریزناپذیر هم هستند چون «به طور طبیعی» کسب شده‌اند. مقوله‌های کلاسیک ذات‌گرایانه شامل مردانه/زنانه و متمدن/نامتمدن هستند. مقوله‌های ذات‌گرایانه اما بی‌ثبات هستند چون برساخته‌های اجتماعی هستند و نه نام‌هایی جهان‌شمول برای باشنده‌های «واقعی» در جهان. افزون بر آن، مقوله‌هایی که اسپیواک از آن‌ها سخن می‌گوید به‌دست گفتمانِ استعماری‌ای برساخته شده‌اند که کاربست‌اش دلالت‌ها و تاثیرات هژمونیک و ایدئولوژیک مهمی داشته است. برچسبی مانند «هندی وحشی» ظاهرا سوژه‌اش [هندی] را «دیگری» می‌سازد. یعنی، استعمارشدگان را وادار می‌کند تا به موقعیتِ سوژه‌ای فرودست درآیند که انتخاب خودشان نیست. قدرت استعمارگری وقتی در موقعیتِ سوژگانی خاصی مستقر شد، می‌تواند با استعمارشوندگان بر همین اساس برخورد کند و سوژه‌ها نیز حاکمیت‌اش را قبول کنند.

اسپیواک در ۱۹۸۵ مقاله‌ای نوشت با عنوان «بررسی‌هایی در باره فرودستان: واسازی تاریخ‌نگاری» و در آن بحث کرد که گرچه ذات‌گرایی عمیقا به‌خاطر دانشی که درباره‌ی یک «دیگری» تولید می‌کند مسئله‌خیز است، اما برای چیزی که او آن را «ذات‌گرایی استراتژیک» (strategic essentialism) نامید، گاهی یک نیاز سیاسی و اجتماعی وجود دارد. منظور وی از ذات‌گرایی استراتژیک «کاربرد استراتژیکِ ذات‌گرایی اثبات‌پذیری در جهت نفع سیاسیِ آشکار و صحیح» است («بررسی‌هایی در باره فرودستان: واسازی تاریخ‌نگاری» ص. ۲۰۵). اسپیواک می‌گوید ضروری است که نگاهی ذات‌گرایانه اتخاذ کنیم (برای نمونه، به‌عنوان یک زن یا یک آسیایی حرف بزنیم)، تا هژمونی گفتمان استعماری و پدرسالارانه به چالش کشیده شود و مختل گردد. اسپیواک تصدیق می‌کند که به‌رغم مشکلات نهفته در گفتمان‌های ذات‌گرا، کاربستِ مقوله‌های ذات‌گرایانه می‌توانند تاثیری مثبت و سودآور بر مبارزات علیه ستم و قدرتِ هژمونیک داشته باشند: «فکر می‌کنم مطلقا درست است که علیه گفتمان‌های ذات‌گرایی بیاستیم… اما به‌طور استراتژیک نمی‌توانیم» («نقد، فمینیسم، و نهاد» ص ۱۱). اسپیواک بحث می‌کند که ذات‌گرایی استراتژیک (حتی اگر در کوتاه‌مدت هم باشد) مقتضی است چون به کمکِ فرآیند احیای حسِ بها و ارزشِ شخصی و فرهنگی [فرد یا گروه] مغلوب می‌آید. یکی از نمونه‌ها این می‌تواند باشد که گاهی فرهنگ‌های پسااستعماریْ گذشته‌ی پیشااستعماری‌شان را به شکل ذات‌گرایانه‌ای بیان می‌کنند تا هویت فرهنگی مفید و سودمندی برای خودشان دست و پا کنند.

تلاقی‌گاه نظریه و عمل‌گرایی اجتماعی، آن تنشی است که بر سراسر آثار اسپیواک سایه افکنده. برای نمونه، وی به‌خاطر دیدگاه ذات‌گرایی استراتژیک‌اش بر همان مبنایی نقد شده که خودش به زبان ذات‌گرا و جهان‌شمول انتقاد کرده. اما از نظر اسپیواک، کاربرد استراتژیک مقوله‌های ذات‌گرایانهْ مسئله‌ی نقض‌کردن «خلوصِ» تئوریک نیست، بل از چشم‌انداز اضطرار اجتماعی و سیاسی (و سیاست‌های هویتی) یک ضرورت محسوب می‌شود که مستلزم انواع مشخصی از ابزارهای گفتمانی است تا با سرکوب و دیگر کژرفتاری‌ها برخورد شود. اسپیواک هم‌چنین فمینیست‌های غربی را از این نظر نقد می‌کند که گاهی موقعیتِ زنان رنگین‌پوست را نادیده می‌گیرند و گاهی (بر عکس) جسارت می‌کنند و با زنان غیرغربی درباره‌ی مسایلی حرف می‌زنند که دانش و تجربه‌ی مستقیمی از آنها ندارند. سخن‌گفتن برای زنان غیرغربی همانا خفه‌کردن همان صدای زنانی است که فمینیست‌های غربی می‌کوشند تا حمایت‌اش کنند. چنین گفتمان غربی فمینیستی‌ایْ از زنان غیرغربی سوژه‌های فرودست برمی‌سازد و تلاش آن‌ها جهت سخن‌گفتن از جانب خودشان را نقش بر آب می‌کند.

اسپیواک و دین‌پژوهی

اندیشه‌های اسپیواک پرسش‌ها و مسایل مهمی را برانگیخته که برای دین‌پژوهی نیز جالب هستند. وی توجه‌ ما را به این حقیقت جلب می‌کند که نیاز داریم تا مفهوم فرودست (به‌ویژه زنان فرودست) را در مطالعاتِ دین استعماری و پسااستعماری وارد کنیم. آثار وی هم‌چنین ما را به چالش می‌کشد تا بازبینی کنیم مطالعات تاریخی و دیگر مطالعات ما درباره‌ی دین هندی چگونه ناخواسته با کنش‌های هژمونیک و سرکوب‌گر هم‌دست شده. همان‌طور که اسپیواک به آرشیوهای استعماری رجوع می‌کند تا صداهای خاموش‌شده را جان تازه‌ای بخشد، ما نیز باید به آرشیوهای پژوهش‌های‌مان بازگردیم تا باورها و کنش‌های کسانی را مطرح کنیم که از سوی تاریخ‌نگاران دین یا مورد بی‌احترامی قرار گرفته‌اند و یا نادیده انگاشته شده‌اند. داستان چه کسی مطرح شده است؟ داستان چه کسی مطرح نشده است؟ و داستان چه کسی چنان پنهان شده که قابل بازیابی نیست؟

برای مطالعات بیش‌تر

از اسپیواک

“The Rani of Sirmur: An Essay in Reading the Archives.” History and Theory 24 (1985): 247–72

“Three Women’s Texts and a Critique of Imperialism.” Critical Inquiry 12 (1985): 243–61

“Subaltern Studies: Deconstructing Historiography” In In Other Worlds: Essays in Cultural Politics. New York: Methuen, 1987

In Other Worlds: Essays in Cultural Politics. New York: Methuen, 1987

“Can the Subaltern Speak?” In The Post-Colonial Studies Reader, edited by Bill Ashcroft, Gareth Griffiths, and Helen Tiffin. London and New York: Routledge, 1995

“Criticism, Feminism, and the Institution.” In The Post-Colonial Critic: Interviews, Strategies, Dialogues, edited by Sarah Harasym. New York and London: Roudedge, 1990

Outside in the Teaching Machine. London and New York: Roudedge, 1993

The Spivak Reader: Selected Works of Gayatri Chakravorty Spivak. Edited by Donna Landry and Gerald MacLean. New York and London: Routledge, 1996

A Critique of Postcolonial Reason: Toward a History of the Vanishing Present. Cambridge: Harvard University Press, 1999

درباره‌ی اسپیواک

Larson, Pier M. “Capacities and Modes of Thinking: Intellectual Engagements and Subaltern Hegemony in the Early History of Malagasy Christianity.” American Historical Review, 102, no. 4 (1997): 969–1002

Morton, Stephen. Gayatri Chakravorty Spivak. London and New York: Roudedge, 2003

Sharpe, Jenny. “The Violence of Light in the Land of Desire; Or, How William Jones Discovered India.” Boundary 2 20, no. 1 (1993): 26–46

Wakankar, Milind. “Body, Crowd, Identity: Genealogy of a Hindu Nationalist Ascetics.” Social Text 45 (1995): 45–73

Ward, Graham. Theology and Contemporary Critical Theory. 2nd ed. New York: St. Martin’s Press, 2000

Young, Robert. “Spivak: Decolonization, Deconstruction.” In White Mythologies: Writing History and the West. London and New York: Routledge, 1990

◄توضیح مترجم:

آنچه خواندید فصلی از کتاب “نظریه برای پژوهش‌های دینی” بود.

این کتاب فصل به فصل به صورتی آزاد (آزاد با هدف فهم‌پذیری بیشتر) ترجمه شده و در سایت زمانه منتشر می‌شود.

فصل‌های این کتاب مستقل از هم هستند و در نتیجه لازم نیست برای مطالعه‌ی هر کدام از آنها فصل‌های پیشین را خوانده باشیم.

مشخصات متن اصلی کتاب چنین است:

William E. Deal & Timothy K. Beal: Theory for religious studies, New York 2004

بخش‌های پیشین:

 

نظریه و اهمیت آن در دین‌پژوهی

زیگموند فروید

کارل مارکس

فردریش نیچه

فردینان دو سوسور

لویی آلتوسر

میخائیل باختین

رولان بارت

ژرژ باتای

ژان بودریار

والتر بنیامین

پیر بوردیو

جودیت باتلر

هلن سیکسو

ژیل دلوز و فلیکس گاتاری

ژاک دریدا

میشل فوکو

هانس-گئورگ گادامر

لوس ایریگاری

ژولیا کریستوا

ژاک لاکان

آنری لوفِوْر

ایمانوئل لویناس

ژان فرانسوا لیوتار

موریس مرلو-پونتی

ادوارد سعید

گایاتری چاکاراورتی اسپیواک

هایدن وایت

ریموند ویلیامز

اسلاوی ژیژک