اسماعیل جلیلوند – جوک‌هایی که ما ایرانی‌ها برای هم تعریف می‌کنیم، تا اندازه‌ زیادی به شوخی با قومیت‌ها و لهجه‌های خاص وابسته است. جمله‌‌های خنده‌داری که هرقدر هم بامزه باشند، در نهایت در برابر این سئوال قرارمان می‌دهند که آیا واقعاً این تنها راه شاد کردن مردم است؟

منشاء این جوک‌های قومیتی چیست و چه تبعاتی برای جامعه دارند؟ آیا باید این مسئله را نشانه‌ یک بیماری اجتماعی در ایران بدانیم؟ آیا ممکن است این وضعیت را در ایران کنترل کرد؟

تلاش برای پیدا کردن جواب این سئوال‌ها، بهانه‌ گفت‌وگویی با خالد توکلی، پژوهشگر اجتماعی در ایران شد.

چرا در ایران جوک‌هایی که حاوی مضامین توهین‌آمیز علیه برخی از قومیت‌ها و شهرها است، حضورشان تا این حد در ادبیات غیر رسمی جامعه ملموس است؟

خالد توکلی: دلایل متعدد و مختلفی می‌تواند داشته باشد؛ از دلایل تاریخی و ساختاری گرفته تا دلایل سیاسی، رقابت قومی و حتی می‌تواند علل فردی و ذوقی هم داشته باشد. برای نمونه، من می‌توانم به یکی دو مورد اشاره کنم:

ایران یک جامعه‌ افسرده است. امکان ابراز وجود در آن خیلی کم وجود دارد. امکان اینکه مردم بتوانند از شادی‌های جامعه‌ استفاده کنند، خیلی کم است و به دلایل فردی و ذوقی به این نوع از خنده و شادی به واسطه جوک‌های قومیتی در جامعه روی آورده‌اند.

مثلاٌ ناسیونالیسم یا سیاست یکسان‌ساز دوران پهلوی و ناتوانی آن دوران و حتی دوران بعدی در ایجاد یک هویت ملی مشترک و همبستگی ملی، فکر می‌کنم یکی از دلایل مهم این جوک‌هاست. مسئله‌ دیگری که باید خیلی مهم باشد، رقابت‌های قومی در تهران است. می‌دانید که تهران تاریخ خیلی دیرینه‌ای ندارد و مهاجرت وسیع روستاییان یا افرادی از اقوام و ساکنان شهرهای دیگر به تهران، نوعی رقابت را بین تهرانی‌ها و دیگران ایجاد کرد که این تعارض به شکل این جوک‌ها خود را نشان داده است.

علاوه بر این‌ها می‌توانیم به سرمایه اجتماعی درون‌گروهی که در بین اقوام وجود دارد و سیاست‌های توسعه‌ نابرابر در ایران هم اشاره کنیم.

ایران یک جامعه‌ افسرده است. امکان ابراز وجود در آن خیلی کم وجود دارد. امکان اینکه مردم بتوانند از شادی‌های جامعه‌ استفاده کنند، خیلی کم است و به دلایل فردی و ذوقی به این نوع از خنده و شادی به واسطه جوک‌های قومیتی در جامعه روی آورده‌اند. من فکر می‌کنم، این دلایل روی هم رفته، می‌تواند جزو علل این مسئله باشد.

به نظر شما می‌توان این وضعیت را نشانه‌ نوعی بیماری اجتماعی در ایران دانست؟

اگر منظور از بیماری اجتماعی  social problemباشد، می‌توانیم از دو جنبه آن را نگاه کنیم؛ از آنجایی که واکنش‌ها و حساسیت‌ها نسبت به انتشار این گونه جوک‌ها زیاد نیست، نمی‌توانیم بگوییم که این یک مسئله‌ اجتماعی است. گاهی حتی از سوی خود افراد متعلق به قومیت‌ها هم این جوک‌ها منتشر می‌شود و نوعی همراهی را مشاهده می‌کنیم. در نتیجه، نمی‌توانیم بگوییم این یک مسئله‌ اجتماعی است، اما از آنجایی که پیامدهای منفی اجتماعی می‌تواند داشته باشد، می‌تواند همبستگی ملی را تضعیف کند و همچنین سرمایه اجتماعی درون‌گروهی را گسترش بدهد و منجر به این بشود که تعصب‌های قومی یا تصورات قالبی در جامعه به وجود بیاید، پس می‌توانیم بگوییم یک بیماری اجتماعی است.

این مسئله‌ خاص ایران است یا اینکه در کشورهای دیگر هم وجود دارد؟

در اکثر کشورهای دنیا، تا آنجایی که من مطالعه دارم، این مسئله هست. مثلاٌ بین اسکاتلندی‌ها و انگلیسی‌ها چنین چیزی وجود دارد یا بین رنگین‌پوست‌ها، شاید به اشکال مختلف، این نوع رقابت و این نوع تعارض وجود دارد. من فکر نمی‌کنم خاص ایران است، ولی در ایران شیوه و سبک خاص خودش را دارد و خیلی هم ادامه پیدا کرده است و به صورت خیلی وسیعی منتشر می‌شود. شاید تفاوتی که در ایران وجود دارد، این است که در ایران خیلی وسیع است و اقوام مختلف را در بر می‌گیرد. به همین دلیل، عده‌ای شاید معتقد باشند که این شاید علل ساختاری یا علل سیاسی داشته باشد.

تبعات این وضعیت برای جامعه چیست؟

مشکلات عدیده‌ای می‌تواند در پی داشته باشد. یکی اینکه همبستگی و هویت ملی را به شدت تضعیف می‌کند. یعنی شاید کشور را تبدیل کند به جزیره‌های مجزا از همدیگر. در کشوری که همبستگی ملی وجود نداشته باشد، باز این نوع جوک‌ها و این نوع روابط قومی بازتولید می‌شود.

در سطح فردی هم می‌تواند نوعی عدم اعتماد به نفس در افراد وابسته به این اقوام به وجود بیاورد، مثلاٌ بعضی از این اقوام کاری کنند که بچه‌های‌شان به زبان فارسی صحبت کنند یا از اینکه وابسته به آن قوم هستند، به نوعی نگران باشند و آن را اظهار نکنند. نوعی عدم اعتماد به نفس به وجود می‌آید و شاید نوعی از خودبیگانگی هم در پی آن به وجود بیاید. یعنی هیچ انگیزه‌ای برای حفظ آداب و رسوم خودشان، حفظ فرهنگ خودشان نداشته باشند و به نوعی، از خودبیگانگی در سطح جامعه، در بین اقوام به وجود بیاید و افرادی بی‌انگیزه و افرادی بی‌اعتماد به نفس در جامعه شکل بگیرند. ضمن این، ممکن است تعارض‌های قومی را هم زیاد کند و مشکلاتی را برای کشور به وجود بیاورد.

از همبستگی ملی صحبت کردید. به نظرتان، در اینجا قومیت‌ها قربانی لفظ “همبستگی ملی” نمی‌شوند؟

در اکثر کشورهای دنیا، تا آنجایی که من مطالعه دارم، این مسئله هست. مثلاٌ بین اسکاتلندی‌ها و انگلیسی‌ها چنین چیزی وجود دارد یا بین رنگین‌پوست‌ها، شاید به اشکال مختلف، این نوع رقابت و این نوع تعارض وجود دارد. من فکر نمی‌کنم خاص ایران است، ولی در ایران شیوه و سبک خاص خودش را دارد و خیلی هم ادامه پیدا کرده است و به صورت خیلی وسیعی منتشر می‌شود.

این به تفسیری برمی‌گردد که از همبستگی ملی وجود دارد. آیا همبستگی ملی با لحاظ کردن تفاوت‌ها و به رسمیت شناختن تفاوت‌ها و تنوع در جامعه همراه است یا همبستگی ملی مساوی و مترادف با یکسان‌سازی فرهنگی است. من فکر می‌کنم مشکل در اینجاست که همبستگی ملی را بر اساس تنوع تعریف نمی‌کنند. در واقع همبستگی ملی را بر اساس سیاست یکسان‌سازی و مشابهت‌سازی فرهنگی نگاه می‌کنند.

این سیاست “assimilation” (یکسان‌سازی) که از دوران پهلوی در ایران رواج پیدا کرده، یکی از مهم‌ترین عوامل تشدیدکننده‌ این نوع رفتار در جامعه‌ ایرانی است. ما باید نگرش و تعریفی را که نسبت به همبستگی ملی و هویت ملی داریم تغییر بدهیم. وقتی این تعریف تغییر کرد، تا حدی مشکل حل می‌شود.

ولی علاوه بر این‌ها، مهاجرت‌های وسیعی که وجود دارند نیز نقش دارند. در برخی از شهرها که مهاجرت‌های وسیع از روستا به شهر وجود دارد، تضاد بین روستایی و شهری بزرگ و برجسته می‌شود. در شهری مثل تهران، وقتی اقوام می‌رفتند در شهر تهران ساکن می‌شدند و هرکدام محله یا منطقه‌ای را به خودشان اختصاص می‌دادند، این تضاد و تعارض برجسته شد.

باید همزمان با اینکه تعریف‌مان از همبستگی تغییر می‌کند و بر اساس تنوع و تفاوت همبستگی ملی را تعریف می‌کنیم، سیاست توسعه‌ای هم تغییر کند و مناطق محروم را هم در بر بگیرد. وقتی مهاجرت نشود، طبیعی است که برخورد هم کمتر می‌شود و وقتی برخورد کمتر شد، جوک درست کردن و تحقیر همدیگر هم خیلی کمتر می‌شود.

حجم این جوک‌ها و فکاهی‌ها در مورد اقوام مختلف متفاوت است. این چه دلیلی دارد؟

فکر می‌کنم نوع برخورد افراد اقوام مختلف با این نوع جوک‌ها در این زمینه نقش دارد. مثلاً کردها یا بلوچ‌ها به شدت با این مسئله برخورد می‌کنند. در حالی‌ که در میان اقوام دیگر، شاید بعضی‌‌ها‌ی‌شان همراهی نیز کنند و اصلاً خودشان جوک‌ها را بسازند یا تعریف کنند و در جامعه منتشر کنند.

عامل دیگری که می‌تواند این نوع جوک‌ها را کم کند، این است که همبستگی ملی به صورت واقعی تقویت بشود یا در جامعه‌ مدنی، یا در جامعه‌ علمی، امکان بحث و گفت‌وگو در این زمینه ایجاد شود. امروزه ما می‌بینیم که اعتراض می‌شود، مثلاً کاریکاتوری را می‌کشند و اعتراض زیادی در مناطق ترک‌نشین می‌شود، ولی هیچ‌وقت صدا و سیما این امکان را به جامعه‌شناسان، مردم‌شناسان، یا روان‌شناسان و دیگر دانشمندان علوم انسانی نمی‌دهد که بیایند و در این مورد بحث کنند.

دلیل دیگر هم نوع رقابتی است که از دوران قاجار با فرهنگ مرکز شروع شد. کردها یا بلوچ‌ها کمتر در دوران قاجار با همدیگر رقابت داشتند و آن حساسیتی که نسبت به ترک‌ها وجود داشت، نسبت به مثلاٌ کردها وجود نداشت. به نظر من، این هم می‌تواند مسئله‌ مهمی باشد. میزان مهاجرت به تهران هم فکر می‌کنم می‌تواند عامل مهمی باشد که کردها باز کمتر به تهران مهاجرت کرده‌اند و اگر بر اساس ناسیونالیسم فارسی و ناسیونالیسم ایرانی هم بخواهیم مسئله را تعریف کنیم، باز می‌توان این را در مورد ترک‌ها گفت که شاید در ناسیونالیسم ایرانی در مقطعی به آنها به عنوان یک خطر نگاه شده است و ترک‌ها را بخشی از ایران یا جزئی از فرهنگ ایرانی نمی‌دانستند. در حالی‌ که حداقل در مورد زبان و فرهنگ کردی، در ناسیونالیسم ایرانی، این شیوه‌ برخورد وجود ندارد، این طرز تلقی مشاهده نمی‌شود.

با چه ابزارها و راهکارهایی می‌شود این وضعیت را کنترل کرد؟

یک راهکار این است که واقعاً مردم امکان ابراز شادی را داشته باشند، مردم شادتر بشوند و راه‌های دیگری برای ابراز شادی به وجود بیاید. نه اینکه از این راه مردم بخواهند بخندند و به نوعی از افسردگی دربیایند.

عامل دیگری که می‌تواند این نوع جوک‌ها را کم کند، این است که همبستگی ملی به صورت واقعی تقویت بشود یا در جامعه‌ مدنی، یا در جامعه‌ علمی، امکان بحث و گفت‌وگو در این زمینه ایجاد شود. امروزه ما می‌بینیم که اعتراض می‌شود، مثلاً کاریکاتوری را می‌کشند و اعتراض زیادی در مناطق ترک‌نشین می‌شود، ولی هیچ‌وقت صدا و سیما این امکان را به جامعه‌شناسان، مردم‌شناسان، یا روان‌شناسان و دیگر دانشمندان علوم انسانی نمی‌دهد که بیایند و در این مورد بحث کنند، علل مختلف این مسئله را بسنجند و کم‌کم به مردم آگاهی بدهند که این می‌تواند مشکلات عدیده‌ای را برای جامعه به وجود بیاورد.

من فکر می‌کنم، اگر در حوزه‌ مدنی یا حوزه‌ عمومی و در سطح دانشمندان این مسئله مورد کندوکاو قرار بگیرد و امکان بحث وجود داشته باشد، فوراً این مشکل خیلی کمتر می‌شود و مردم می‌توانند درک کنند که ضرر و زیان این جوک‌ها، از فایده‌هایش خیلی بیشتر است.

عکس اول: خنده، اثر یو مینجون