۴۱ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین طی نامهای شهادت دادند که در زمان حضور ستار بهشتی٬ در این بند “آثار شکنجه و ضرب و شتم” را بدن وی مشاهده کردهاند.
این زندانیان سیاسی در نامه خود که در سایت کلمه منتشر شده، آوردهاند که ستار بهشتی روزهای دهم و یازدهم آبانماه ۱۳۹۱ را در بند ۳۵۰ اوین بوده و از آنجا که زندانیان این بند “وضعیت دردناک جسمی و روحی” وی را از نزدیک مشاهده کرده اند، وظیفه “ملی و دینی” خود میدانند که مسایل مربوط به وی را به اطلاع مردم ایران برسانند.
زندانیان سیاسی امضاکننده این نامه میگویند هنگامی که ستار بهشتی به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمتهای مختلف بدنش دیده میشد٬ “صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچهای او به چشم میخورد. در بخشهایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی نیز آثار ضربه و کبودی دیده میشد”
ستار بهشتی، وبلاگنويسی است که در پی شکنجه توسط بازجويان پليس فضای توليد و تبادل اطلاعات نيروی انتظامی ايران (فتا) به “قتل” رسيده است. وی پيش از مرگ در نامهای به موضوع “شکنجه شدنش” اشاره کرده بود. اين وبلاگنويس روز سهشنبه ۹ آبان توسط پليس فتا بازداشت شد و پس از دو روز بازجويی، پنجشنبه ۱۱ آبان به بند ۳۵۰ زندان اوين منتقل شد.
بر اساس شهادتنامه زندانیان سیاسی٬ ستار بهشتی به آنها گفته بود که “در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و درهمان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. درمواقعی دستهای وی را با دستبند بصورت قپانی بسته و کتک میزدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربههای شدیدی به سر و گردن وی وارد میکردند در ضمن این شکنجهها، زشتترین فحشهای رکیک ناموسی نیز نثار وی میشده است و مکررأ تهدید میکردند که وی را میکشند.“
زندانیان سیاسی امضاکننده این نامه میگویند هنگامی که ستار بهشتی به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمتهای مختلف بدنش دیده میشد٬ “صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچهای او به چشم میخورد. در بخشهایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی نیز آثار ضربه و کبودی دیده میشد.“
بنا به گفته زندانیان حاضر در این بند٬ ستار بهشتی پس از اینکه به دلیل شرایط جسمیاش دوباره به بهداری اوین اعزام شد٬ در روز یازدهم آبان ماه از بند ۳۵۰ به پلیس امنیت منتقل شد. وی در هنگام خروج از بند ۳۵۰ “بسیار نگران” بود و به زندانیان دیگر گفته بود که “اینها قصد کشتن من را دارند.”
ستار بهشتی پيش از اين نيز در جريان رويدادهای دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری در ايران چندين بار از تظاهرات اعتراضی مردم و حضور مأموران فيلمبرداری کرده و آن را در اختيار رسانهها قرار داده بود. وی همچنين در سال ١٣٨٢ در ارتباط با اعتراضات دانشجویی دستگیر و مدتی را در بازداشت بهسر برده بود.
در بخشی از این نامه آمده است: “در سالهای اخیر و پس از انتخابات ۸۸ بارها وبارها این نوع شکنجهها در مورد دستگیرشدگان در بازداشتگاه پلیس امنیت و پلیس فتا تکرار شده است و افرادی دربند ۳۵۰ بوده و هستند که خود شخصا این نوع شکنجهها را تجربه کردهاند و ما گواهی میدهیم در موارد متعدد شاهد حضور بازداشتشدگان شکنجه شده توسط پلیس امنیت در بند ۳۵۰ بودهایم.“
این زندانیان سیاسی با بیان اینکه “با زمامداران فعلی آنچه البته به جایی نرسد فریاد است” یادآور شدهاند که “حاکمان کنونی چه بخواهند و چه نخواهند، در این ظلمها و شکنجهها و خونهای به ناحق ریخته شده شریک و مسوول هستند.“
امضا کنندگان این نامه عبارتند از: محمد ابراهیمی٬حسن اسدی زید آبادی٬امیر اسلامی٬رضا انصاری راد٬ابراهیم(نادر) بابایی زیدی٬عماد بهاور٬سیدعلیرضا بهشتی شیرازی٬امید بهروزی٬امین چالاکی٬سیاووش حاتم٬امید خوارزمیان٬مهدی خدایی٬محمد داوری٬امیرخسرو دلیرثانی٬سیدمحمدعلی دادخواه٬علیرضا رجایی٬محمد رضایی٬فرزاد روحی٬حسین زرینی٬عبدالفتاح سلطانی٬ادریس سیدین٬پوریا شاهپری٬محسن(بهمن) صادقی نور٬محمدفرید طاهری قزوینی٬بهادر علیزاده٬افشین کرم پور٬حمیدرضا کرواسی٬امیر گرشاسبی٬جعفر گنجی٬سیامک قادری٬ابوالفضل قدیانی٬علی اکبر قطبی٬فرشید لاهوتی٬عبدالله مومنی٬محسن میردامادی٬مصطفی نیلی٬محمد علی ولایتی٬فرشید یدالهی٬محمدحسن یوسف پورسیفی٬محمدامین هادوی٬سیداحمد هاشمی
در همین زمینه:
اين حکومت فقط با شکنجه و کشتار ستار ها ميتواند به بقاي ننگين ادامه دهد.
حتما برادران شکنجه گر مثل مرتضوي جانی بزودي ارتقا مقام پيدا ميکنند؟!
کاربر مهمان / 10 November 2012
مدتی است نظام جمهوری اسلامی به هر طریقی شده فعالان وایرانیان مستقل را تحت فشار شدید قرارداده که حق اظهار نظر در مورد مسائل کشور را ندارید، از تحدید، بازداشت شکنجه گرفته …تا اعدام راانجام می دهد برای ترساندن افراد! هرروز یک مشکل را در جلو پای افراد قرار می دهد. ایمیل، مسیج و ضرب وشتم در خیابان کمترین کاری است که انجام می دهند! دیروز بنده را تحدید می کنند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمی بندی می گویم کاری انجام نمی دهم که لازم به بستن دهانم باشد می گویند وراجی زیاد می کنی، می گویم چیزی که می بینم ومیشنوم می نویسم، می گویند هرکاری بخواهیم می کنیم هررفتاری را انجام میدهیم شما باید خفه شوید و اطلاع رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام ونشان! بدون اینکه کسی بداند چه برسر شما آمده! می گویند مردم فلسطین وبحرین در عذاب هستند و کسی نیست یادی از آنها کند شما وطن فروش هستید! بنده وامثال من وطن فروش نیستیم عاشق ملت خود هستیم شما هستید که بیگانه پرست و وطن فروش هستید. روز وشب تلفنهای تحدید آمیز قطع نمی شود گویی قرار است با هر سُخنی دهانمان را ببندیم بنده به عنوان یک ایرانی می گویم من نمی توانم دربرابر این همه مصیبت سکوت کنم. بنده می گویم آقایان شما زیاد وراجی انجام می دهید و با این اراجیف کشور را به نابودی کشاندید. من سکوت نمی کنم حتی اگر قرار به رسیدن لحظه مرگ من باشد در هرکجای دنیا که باشم وتحدید از طرف هرکسی باشد برای بنده اهمیت ندارد.آقایان دهانتان را ببندید ظلم نکنید تا افشاگری نکنیم.
نظام جمهوری اسلامی، فریاد،وا مصیبتابرای فلسطین، بحرین وبسیاری از کشورها سر میدهدو از نبود آزادی بیان و اطلاع رسانی نشدن از آن کشورها ابراز نگرانی می کند. اما نمی گوید این همه فیلم وعکس که به صورت حرفه ایی گرفته می شوداز کجا می آید؟ نمی گوید چگونه اطلاع رسانی نمی شود، که گزارشگران، شبکه های تلوزیونی نظام به طور مستقیم از آن کشورها، گزارش زنده تهیه می کنند وبه خوردمردم میدهند. آن هم گزارشاتی یک طرفه و آنقدر این مطالب رابه زور به خورد مردم می دهند، که حالت تهوع وتنفراز دیدن شبکه های جمهوری اسلامی به انسان دست می دهد. اما درمورد وضعیت اسفبارنقض مداوم حقوق بشر در ایران سکوت می کند! ازهر روزبازداشت، شکنجه، زندان واعدام های دسته جمعی سخنی به میان نمی آورد، زندانیان سیاسی رادر بدترین شرایط و بدترین وضعیت قرار می دهدبرای شکسته شدن آنها اما خبری از وضعیت آن عزیزان نه تنهابه وکلا آنها نمی دهند وحتی اجازه داشتن وکیل را به آنها نمی دهند! بلکه حتی از اطلاع رسانی ازحال آن عزیزان به خانواده هایشان جلوگیری می کند!؟ خانواده های این عزیزان راتهدید می کند، که نه اجازه مصاحبه ونه اطلاع رسانی به هرگونه درباره عزیز خود ندارید؟! تهدید خود را به این مرحله ختم نمی کنند، و اظهار می دارند، اگراطلاع رسانی کنید خود وجان خانواده خود را به خطرمی اندازید؟! می گویند دختران واعضای خانواده رابازداشت می کنیم. شعار آنها این است. ما بازداشت می کنیم، شکنجه می دهیم. شما سکوت کنید! شما اطلاع رسانی نکنید!
“آقایان” این چه قانونی است؟ در کجا این قانون اجرای شده؟ واکنون شما این قانون را برای مردم ایران به ارمغان آوردید. این قانون جز درکشورهای دیکتاتوری جای دیگری اجرای شده؟ باور کنید در بدترین کشورهای دیکتاتوری دنیا هم این طور قانون من درآوردی اجرایی نشده! وحتی اگر اجرای هم شده باشد به اسم حکومت تمام شده، نه به اسم دین، خدا وبدنام کردن دین وخدای آن دین! چرا باید شما بازداشت کنید، شکنجه دهید، اعدام کنید….و خانواده سکوت کنند. چرا شما از حکومت به پایین نمی آیید ودر حکومت دیگری نمی روید که چنین بلایی برسر شما بیاورند، ومعنی ومزه آن را درک کنید؟ درجنگل هم این قانون نیست که درنظام شما هست! اگر از کار و هنر خودکه انجام می دهید مطمئن هستید، قابل قبول است، پس چرا از بازگو شدن آن هراس دارید؟ بگذارید اطلاع رسانی شود تا بقیه حکومت های دنیا یادبگیرند و بدانند، چه نظام مردم سالاری اداره می کنید! اگر خود می دانید کارشما چنان حقیر وزبون است که مورد خنده دردنیا میشویدچرا انجام میدهید؟ چگونه است که خبرنگاران شبکه های تلوزیونی شما، در سراتاسر دنیا هستندو از آنجا از هرچه بخواهند گزارش می دهند؟ اما شبکه های دیگر دنیا درایران یا نیستند ویا مطالبی که شما بخواهید باید انتشار بدهند؟ برای چند روز حکومت کردن بیشتر آیا ارزش این همه ظلم کردن را دارد؟ آیا قانون من درآوردی شما پیش وجدان خود اعتباردارد؟.
حال من نظر دیگری میدهم. شما اگر از اطلاع رسانی هراس دارید؟ یا ازحکومت کناره گیری کنید! و یا ظلم نکنید. شما بازداشت نکنید، شکنجه ندهید، سلاخی نکنید تا اطلاع رسانی هم نشود. در غیر این صورت نه تنها اطلاع رسانی می شودبلکه به زودی بساط ظلم شما برسرتان فرو خواهد ریخت. اطلاع رسانی از وضعیت هر انسان در حال ظلم وستم کشیدن وظیفه تک تک افراد یک جامعه است، وهرکس در این کار کوتاهی کند به خود وبه وجدان خود خیانت کرده است! هرکس در اطلاع رسانی دریغ کند چاهی برای خود کنده است! چون شما نوبت به نوبت هرکسی که صدای مخالفت بلند کند، قصد ساکت کردن آن را دارید، حتی اگر این ابراز مخالفت در گوشه ای خلوت خانواده گی افراد باشد. پس ما را از تهدیدات خود نه ترسانیدچون ترسی در دل ما نیست، دیگر جای ترسی نمانده، شلاق وشکنجه شدن، ما را از اطلاع رسانی کردن باز نمی دارد. اگر شعار شما این است که
ما بازداشت می کنیم، شکنجه می دهیم. شما سکوت کنید! شما اطلاع رسانی نکنید!
شعار ما هم این است. پابه میدان گذاشتیم در این مبارزه یا از قفس تن رهایی می یابیم یا قفس ظلم شما رادرهم می شکنیم.
زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران.
نویسنده ستار
http://magalh91.blogspot.se/
کاربر مهمان / 10 November 2012
جمهوری خون و جنایت به زودی سرنگون خواهد شد
کاربر مهمان / 11 November 2012
همه نفرینهای آفرینش به روح و روان سلمان فارسی ننگین که اسلامِ اهریمنی را بنیاد نهاد و شاگرد ننگینترش محمد تازی
arya iraní / 11 November 2012