پانتهآ بهرامی – با تعطیلی شرکت پتروشیمی اصفهان در تیرماه امسال، حدود هفتصدنفر از کارگران و کارکنان آن به خیل بیکاران کشور اضافه شدند.
دلیل اصلی تعطیلی این واحد پتروشیمی، افزایش حجم بدهی آن به پالایشگاه نفت اصفهان بابت خرید خوراک مایع بود. شرکت پتروشیمی اصفهان از سوی وزارت نفت تأسیس شد و پنج سال بعد در سال ۱۳۷۱ به بهرهوری کامل رسید. تولیدات آن نیز آروماتیک بود و مواد اولیه برای شرکتهایی تولید میکرد که کارشان تولید شویندههای مختلف، نرمکنندههای پلاستیکی، رنگسازی و حتی صنایع نظامی است.
به گزارش وبسایت رجانیوز، بهروز ریختهگرانی، سهامدار عمده این شرکت است که پیش از این هم اقدام به خرید شرکت بورسیه لاستیک دنا از تقی گنجی و سپس فروش آن کرده بود.
وی با ایجاد دو شرکت «دوبی نتلینگ» و «فونیکس» در امارات متحده عربی اقدام به صادرات محصولات و فروش تولیدات پتروشیمی اصفهان به ارزش تقریبی ۱۷۰ میلیارد تومان کرده، اما این مبلغ وارد کشور نشده است. علاوه بر آن پتروشیمی اصفهان حدود ۷۶ میلیارد تومان به شرکت یک میلیاردتومانی برج سازان آپادانا داده که هیچ ارتباطی صنفی و کاری با آن ندارد و تاکنون هم این مبلغ به این شرکت پس داده نشده است.
سئوال اینجاست: چرا سهامدار عمده اقدام به تسویه حساب یا پرداخت بخشی از بدهیهایش به پالایشگاه اصفهان نمیکند؟
خصوصیسازی پتروشیمی اصفهان
مجید تمجیدی، پژوهشگر کار و کارگری در مورد روند خصوصیسازی پتروشیمی در ایران میگوید: «در مجموع بنا بر فرمان علی خامنهای به دلیل اصل ۴۴ قانون اساسی قرار بود اکثر شرکتهای دولتی را خصوصی کنند. بخشی از این خصوصیسازی در سال ۷۸ انجام گرفت، ولی خصوصیسازی کامل سال ۸۹ صورت پذیرفت و الان هم تعطیلی بخش اعظم پتروشیمی اصفهان در سال جاری ۹۱ صورت گرفت؛ یعنی فقط خصوصیسازیش، حدود ۱۸ ماه عمر داشت و پالایشگاه اصفهان هم شرکت خصوصی است و پتروشیمی اکنون یک بدهی کلان به پالایشگاه اصفهان دارد که رقم دقیق آن ۲۴۲ میلیارد تومان است. از آنجا که نمیتوانند این بدهی را بازپرداخت کنند، پالایشگاه اصفهان خودداری کرده که به آنها خوراک دهد و به همین دلیل بسته شد.
در مورد اینکه چه تعداد کارگر در آنجا مشغول به کار بودند، اطلاعاتی در دست هست؟ وضعیت کارگران پیش از خصوصیسازی و پس از آن چگونه بوده است و آیا کارگران قراردادی داشتهاند یا خیر؟
در اطلاعیهای که کارکنان به عنوان یک اطلاعیه اعتراضی دادهاند، عنوان شده است ۷۰۰ خانوار بیکار شدهاند. ولی با توجه به تولیدی که اینها دارند، یعنی ۳۰ هزار تن، میتوان حدس زد که به طور مستقیم چند هزار کارگر به این شرکت وابستهاند و میشود از دهها هزار کارگری صحبت کرد که به طور غیرمستقیم با شرکتهای پیمانکاری آنها کار میکنند. ولی بههرحال ما داریم از سرنوشت شاید چند ده هزار نفر صحبت میکنیم، وقتی این کارگران را با خانوادههاشان حساب کنیم.
رقم دقیقی از چنین شرکتهایی در دست نیست. به ویژه آنکه معمولاً خود فعالان کارگری در چنین شرکتهایی مثل صنعت نفت، ذوب آهن یا پالایشگاهها و یا ایران خودرو در مورد این کارخانهها اطلاعات میدهند. اطلاعات رسمی کمتر بیرون داده میشود. فعالانی هستند که به طور مرتب اطلاعات دادهاند. در ارتباط با پتروشیمی این کارخانه با چند صد کارگر شروع کرد. در آن اطلاعاتی که رسماً دادهاند، کارکنان آن در حدود ۴۸۰ نفر است. در اطلاعیهای که کارکنان به عنوان یک اطلاعیه اعتراضی دادهاند، عنوان شده است ۷۰۰ خانوار بیکار شدهاند. ولی با توجه به تولیدی که اینها دارند، یعنی ۳۰ هزار تن، میتوان حدس زد که به طور مستقیم چند هزار کارگر به این شرکت وابستهاند و میشود از دهها هزار کارگری صحبت کرد که به طور غیرمستقیم با شرکتهای پیمانکاری آنها کار میکنند. ولی بههرحال ما داریم از سرنوشت شاید چند ده هزار نفر صحبت میکنیم، وقتی این کارگران را با خانوادههاشان حساب کنیم.
به هر حال پتروشیمی اصفهان اکنون تعطیل شده است و کارکنان آن اعتراض کردهاند و بخشی از آنها رفتهاند جلوی وزارت نفت و یک نامه اعتراضی به وزیر نفت نوشتهاند. باید توجه داشت پتروشیمی با نساجی برای حکومت فرق میکند. چه دولت مدام تبلیغ کرده که پتروشیمی جزو صنایع آیندهساز است، جزو حوزههای تولیدی استراتژیک است و به نوعی خود دولت و وزارت نفت در تلاش هستند که بتوانند پالایشگاه اصفهان را قانع کنند که به آنها خوراک بدهد. مدیر پتروشیمی اصفهان عنوان کرده که الان مذاکراتی در جریان است که بتوانند مفاد موافقتنامهای را امضا کنند که پتروشیمی اصفهان تعطیل نشود. این شرکت از تیرماه سال جاری تعطیل است و چندماه است که کارگران آن با مشکل روبهرو هستند. ولی در کل به نظر میرسد دولت و وزارت نفت نمیخواهند این شرکت تعطیل شود. ولی عناصر کلیدی سیاسی هم هستند که نه فقط در پالایشگاه اصفهان بلکه بیرون از آن به دلیل منافع شخصی یا مالی معینی که دارند، تلاش میکنند تا این شرکت تعطیل شود و بخشاً بتواند با پالایشگاه اصفهان تسویه حساب کند.
شما از ۴۸۰ کارگر در اطلاعیه رسمی صحبت کردید. آیا روشن هست که این کارکنان جزو بخش اداری هستند یا کارگران پتروشیمیاند؟ آیا بعد از تعطیلی پتروشیمی اعتراضی از طرف کارگران و کارکنانی که آنجا بودند صورت گرفت و آیا این اعتراضها ادامه دارد؟
اساسا در ایران شرکتها وقتی کارکنان رسمیشان را اعلام میکنند، بخش اعظمی از آنها کارمندان عالیرتبه یا مدیران هستند و تعداد کارگران را مثلاً در یک شرکت بزرگ یکدفعه میزنند ۵۰ یا صدتا. این به این معناست که بخش اعظمی از کارگران با قرارداد موقت کار میکنند یا تحت استخدام شرکتهای پیمانکاری هستند. یا بخشی از آنها از سوی شرکتهایی هستند که نیروی انسانی را برای اینها تأمین میکنند و به طور مستقیم تحت استخدام رسمی این شرکتها نیستند. به همین خاطر اگر بخواهم به طور مشخص به سئوال شما جواب دهم باید بگویم بخش اعظمی از آنها که رسماً اعلام میشوند اساساً کارگر نیستند.
پتروشیمی اصفهان به طور سنتی جزو پتروشیمیهایی است که سنت مبارزاتی در آن ضعیف است و این برمیگردد به اینکه بخش زیادی از کارکنان آن از کسانی بودند که از جنگ برگشته بودند. بعد از آتش بس، وقتی این کارخانه راهاندازی شد، بخشی از جانبازان جنگی را استخدام کرد.
تا آنجا که به فعالان کارگری برمیگردد، از همان فردای تعطیلی، کارگران اعتراض داشتند ولی نوع اعتراضشان این بود که به دولت فشار بیاورند که از تعطیلی جلوگیری شود؛ ولی آن بخشی که فکر میکردند فقط این کافی نیست، تماسهایی هم با فعالان پتروشیمیهای دیگر گرفتهاند که بتوانند اعتراضهایی را سازمان دهند که هنوز به اعتراضهای گسترده منجر نشده است. یک نامه اعتراضی توسط کارکنان به وزارت نفت نوشته شده که آنها را قانع کنند تا پادرمیانی کنند که اعتراض نشود. پتروشیمی اصفهان به طور سنتی جزو پتروشیمیهایی است که سنت مبارزاتی در آن ضعیف است و این برمیگردد به اینکه بخش زیادی از کارکنان آن از کسانی بودند که از جنگ برگشته بودند. بعد از آتش بس، وقتی این کارخانه راهاندازی شد، بخشی از جانبازان جنگی را استخدام کرد.
این کارگران خودشان به دولت توهم داشتند و تا موقعی که خصوصی نشده بود، کمتر اعتراض میکردند و وقتی بهخصوص در سال ۸۹ کاملاً خصوصی شد، کمی اعتراض در آنجا شروع شد، ولی به اندازه پتروشیمیهایی مثل بندرخمینی یا تبریز نیست. به نظر میرسد اگر این تعطیلی ادامه پیدا کند، اعتراضهای کارگری گستردهتر از فقط نوشتن یک نامه اعتراضی شود و تا آنجا که من متوجه شدهام، زمزمههایی هست که بتوانند اعتراضها و تظاهراتی را در شهر اصفهان انجام دهند.
به طور کلی ما بیمه بیکاری برای کارگران در ایران نداریم، ولی در مورد این کارگرانی که اخراج شدهاند آیا چنین چیزی قابل تصور است؟
یک بیمه بیکاری اندکی هست که براساس یک جدول سابقه پرداخت محاسبه میشود و بخشی از آن هم این است که شما حق بیمه پرداخت کرده باشید و بعد براساس آن میانگین ۹۰ روز آخر کارتان را حساب میکنند؛ آن هم معادل حدود نصف حقوق یعنی ۵۵ درصد است. حالا اگر به فرض بچه یا متکلف داشته باشید، به هر نفر و حداکثر تا چهار نفر ده درصد اضافه میکنند.
به طور کلی ولی یک قانون دارد که کمتر از حداقل دستمزد که ۳۸۹ هزار تومان است نباشد و حداکثر هم ۸۰ درصد از متوسط حقوق ۹۰ روز آخر کارتان نباشد. اگر به مجموعه اینها نگاه کنیم، حتی به کسانی که بیمه طولانی پرداخت کردهاند، می بینیم مبلغ خیلی کمی شاملشان میشود. بخش اعظمی از کارگران متأسفانه به ویژه آنهایی که قرارداد موقت دارند، اساساً بیمه پرداخت نکردهاند یا سابقه پرداخت بیمهشان طولانی نیست. پس از طریق بیمه بیکاری پول قابل توجهای به آنان تعلق نمیگیرد. با بیکاری آنان، اگر خسارت اخراج به آنها تعلق نگیرد که ظاهراً مدیران و مسئولان این شرکت گفتهاند که نقدینگی ندارند که حتی حقوق کارگری که از لحاظ قانون کار به آنها تعلق میگیرد را بدهند، در عمل کارگران با عوارض خیلی زیادی بر اثر تعطیلی روبهرو خواهند شد.
پس بنابراین مسئله بیمه متعلق به کارگرهایی است که کارگر دائم هستند و نه کارگران موقت؟
یا کارگرهایی که موقت هستند ولی بنا به نوع استخدامشان یا کارفرماهاشان و یا خودشان توانستهاند پول بیمه را پرداخت کنند که عمدتاً در میان کارگران موقت تعداد کمتری این کار را کردهاند و خیلی وقتها شرکتها به خاطر اینکه قراردادهای ۲۰ روزه، یکماه یا دو سه ماهه با اینها میبندند، این حق بیمه را به طور کامل پرداخت نمیکنند. خیلی وقتها بین قراردادهای اینها هم وقفه میافتد و پولی که آخر دستشان میآید، حتی اگر بیمه بیکاری هم به آنها تعلق بگیرد، پول اندکی است و از حداقل دستمزد آنها بسیار کمتر میشود.
چقدر عوامل مختلف مثل تحریمها یا سوء مدیریت در تعطیلی اینگونه کارخانهها مثل پتروشیمی اصفهان تاثیر دارد؟
بین قدرتمندان ایرانی دستهای آشکار و پنهانی هست که علاقه چندانی به این ندارند که الزاماً شرکتها تولید کنند و فکر میکنند که خیلی وقتها میتوانند با راه انداختن مراکز تجاری و وارد کردن همین کالاها به سودهای هنگفتی برسند.
خود شرکت پالایشگاه اصفهان با کمبود نقدینگی و مشکل مالی شدیدی روبهرو است. در انبارهای پتروشیمی اصفهان بخشی از کالاهای تولیدی آن خوابیده و به فروش نمیرود و مشکل مالی دارد، اما بر اثر تشدید تحریمهای اقتصادی وضع خیلی از شرکتها بدتر شده است.
این بدهی پتروشیمی به پالایشگاه پدیدهای نیست که همین اواخر اتفاق افتاده باشد. اساساً این حجم از بدهی مال سالیان درازی است که انباشت شده و حالا پالایشگاه اصفهان نسبت به آن عکسالعمل نشان میدهد. بخشی از آن از شرایط بحرانی اقتصادی است که وجود داشته و براثر تحریمها تشدید شده و این نکتهای که مدیر تولید این پالایشگاه هم عنوان کرده این است که بین قدرتمندان ایرانی دستهای آشکار و پنهانی هست که علاقه چندانی به این ندارند که الزاماً شرکتها تولید کنند و فکر میکنند که خیلی وقتها میتوانند با راه انداختن مراکز تجاری و وارد کردن همین کالاها به سودهای هنگفتی برسند. در کل در جمهوری اسلامی، عناصر مهمی از سیاستگذاران هستند یا در قوه مجریه و در مجلس هستند و مهمتر از آن در رابطه با جناح اصولگرا هستند که نفوذ دارند و تأثیر میگذارند.
شما چندبار به این نکته اشاره کردید که عناصری وجود دارند که برایشان از زاویه سودزایی بهتر است که پتروشیمی تعطیل شود تا این مواد را از کشورهای دیگر به صورت ارزان وارد کنند. تا چه حد در این مورد مدارک مستند وجود دارد؟ یعنی این ادعا را چگونه میتوان ثابت کرد؟
وقتی کشوری یک سیاست کلان اقتصادی میگذارد و یک بودجه دولتی دارد، بهخصوص کشوری مثل ایران که سالها منبع درآمد نفتی داشته است، سیاستهای درازمدتش را فقط براساس اینکه الان در مقطع فعلی چقدر سود تولید از یک کالا میبرد یا راهاندازی یکسری صنایع بزرگ یا سرمایهگذاری روی صنایع به قول خودشان آیندهساز، تعیین نمیکند.
وقتی کشوری یک سیاست کلان اقتصادی میگذارد و یک بودجه دولتی دارد، بهخصوص کشوری مثل ایران که سالها منبع درآمد نفتی داشته است، سیاستهای درازمدتش را فقط براساس اینکه الان در مقطع فعلی چقدر سود تولید از یک کالا میبرد یا راهاندازی یکسری صنایع بزرگ یا سرمایهگذاری روی صنایع به قول خودشان آیندهساز، تعیین نمیکند.
در جمهوری اسلامی اساساً این سیاست بهخصوص در اواسط دهه ۷۰ غایب بوده و حمایتی از بخش تولید انجام نشده است. کسانی هستند که از لحاظ بحثهای اقتصادی میگویند بههرحال ما این موضوع را به یک رقابت آزاد بگذاریم. اگر این شرکتها توانستند با کالاهای خارجی رقابت میکنند و اگر نتوانستند، ورشکست میشوند و بیرون میروند.
یک نشانه آن نیز این است که الان بخش اعظمی از کالاهایی که در بازار ایران وجود دارد، نه فقط در بازاری که مصرف کننده به طور مستقیم میخرد، بلکه کالاهایی که حتی شرکتها تأمین میکنند، وارداتی است. با خیلی از کشورها وقتی ما مقایسه میکنیم، میبینیم یکسری از کشورها از لحاظ اقتصادی خواستهاند که کشورشان را به مرکز تولید کالا تبدیل کنند. مثلاً کشور چین وقتی سالها پیش یک سیاست اقتصادی داشت، یک استراتژی درازمدت اقتصادی هم داشت. یعنی سرمایهگذاریهای پایهایتر میخواهد. از لحاظ راهسازی، از لحاظ راههای آبی، از لحاظ تکنولوژی، از لحاظ سرمایهگذاری برای تأمین نیروی انسانی متخصص.
به همه اینها که نگاه میکنیم، مشاهده میکنیم که در جمهوری اسلامی این عوامل غایب هستند. به طور مشخص رقبا الان با صاحبان سرمایه خصوصی روبهرو هستند. درست است که بخشی از آن صندوق بازنشستگی است، بخشی شرکتی مثلاً خودروسازی است که آنجا سرمایه دارند و اشخاص حقیقی – حقوقی هستند که در مجموع حدود ۳۰ درصد این شرکت را دارند و در رقابت مالی بین اینها آنکه به مرکز قدرت نزدیکتر است، سعی میکند از اهرمهای دولتی استفاده کند و بتواند خودش کالا وارد کند و این فقط در رابطه با کالای پتروشیمی نیست. در رابطه با کالاهای زیادی در ایران است. بهخصوص الان آن جناحی که به جناح اصولگرا مشهور شده، افراد خیلی مختلفی هستند که انحصار زیادی در ورود کالا به کشور دارند.