نعیمه دوستدار- کنترل خشونت در اجتماع، رسانه‌ها و بازی‌ها برای کودکان در سراسر دنیا موضوع مهمی است، اما در ایران این ادعا وجود دارد که اشکال عمده خشونت محصول خارج از کشور و به خصوص کشورهای غربی است و به همین دلیل معمولاً جلوی ورود محتوای رسانه‌ای غربی گرفته می‌شود و حتی بازی‌های کامپیوتری با محتوای خشن نیز در ایران ممنوع می‌شوند.

این در حالی است که رسانه‌ها، اجتماع و آموزش‌های رسمی در ایران، هرکدام به نوعی مروج خشونت در میان کودکان ایرانی هستند.

کار‌شناسان تعلیم و تربیت در سراسر دنیا معتقدند که خشونت، اثر نامطلوبی روی کودکان دارد و آنها بر اثر مواجهه با خشونت و برخورد مداوم با آن ممکن است خشن و نافرمان شوند و رفتارهای ضداجتماعی از خود نشان دهند.

جعبه جادویی و ترویج خشونت و خونریزی

هرچند جنگ و گریز، رقابت‌های تن به تن و کشتار با انواع وسایل جنگی، حجم زیادی از برنامه‌های مخصوص کودکان و بازی‌ها را تشکیل می‌دهد، اما به نظر می‌رسد حکومت ایران با وجود مخالفت با مظاهر مختلف خشونت برای کودکان، خود به شکل دیگری خشونت را در برنامه‌های تلویزیونی بازتولید می‌کند. به این معنا که نه تنها بسیاری از انیمیشن‌های خشن در برنامه‌های کودک ایران پخش می‌شوند، بلکه بسیاری از برنامه‌های عادی تلویزیون هم خشونت را در معنای عام‌تر و به شکل تئوریزه به کودکان انتقال و حتی آموزش می‌دهند.

در کنار این مسئله، بسیاری از برنامه‌های تلویزیونی در ایران که لزوماً هم برای گروه سنی کودک ساخته نشده‌اند، باعث افسردگی کودکان و فرو بردن آن‌‌ها در غم و اندوه می‌شوند. این تصویر‌ها ادامه تصاویر بیرونی جامعه هستند؛ بیرون از خانه، خشونت را به چشم می‌بینند و در داخل خانه هم خشونت خانواده که ناشی از فشارهای اجتماعی و اقتصادی است ادامه پیدا می‌کند و سرانجام به خشونت جاری در برنامه‌ها و سریال‌های تلویزیونی ختم می‌شود.

عمومی کردن خشونت در منظر عمومی در سال‌های پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، به یک سیاست تبدیل شده است. برخوردهای خشن پلیس با عنوان‌های مختلف کمیته یا گشت ارشاد در تمام این سال‌ها در مقابل دیدگان کودکان انجام شده است. اجرای سنگسار، شلاق زدن و اعدام محکومان در میدان‌ها و خیابان‌ها با جرثقیل و در حضور تماشاچیان بزرگ و کوچک انجام شده و به عبارتی، این رفتار، خشونت را عادی کرده و حتی تماشای آن را به شکل یک تفریح درآورده است؛ رفتاری که می‌توان آن را جلوه‌ای آشکار از نابهنجاری تماشاچیان و یک آسیب اجتماعی به شمار آورد.

محمد‌هادی کریمی، منتقد سینمایی در گفت‌و گو با روزنامه همشهری، با اعلام این‌که برنامه‌های داخلی فقط به نشان دادن سوگ در هنگام وقوع حوادث اکتفا می‌کنند، گفته است: «کودک دوست دارد برنامه‌هایی را ببیند که به دور از بیماری یا مرگ است، ولی به هر حال مجریان برنامه‌های کودک ما فقط این عنوان را یدک می‌کشند و شناخت لازم را نسبت به روحیه مخاطب کودک ندارند و فقط کودکان خسته و افسرده را تربیت می‌کنند.»

نمایش خشونت در تلویزیون جمهوری اسلامی اما تنها به نمایش خشونت در روابط خانوادگی در سریال‌ها، دزدی، قتل و جنایت و… محدود نمی‌شود. هراز چندگاهی برنامه‌های مستندی که به ظاهر به قصد عبرت گرفتن و برای هشدار به خانواده‌ها ساخته می‌شوند، از تلویزیون ایران پخش می‌شود که خشونت را در کودکان نهادینه می‌کنند.

نمونه این برنامه‌ها، مجموعه مصاحبه‌هایی است که با مجرمان و جنایتکاران، به خصوص افراد محکوم به اعدام صورت می‌گیرد. گفت‌و‌گو با قاچاقچیان مواد مخدر، آدم‌ربا‌ها، سارقان مسلح، اشرار و متجاوزان که خود در ‌‌نهایت خشونت انجام می‌شود در عمل تنها خشونت را ترویج می‌کند. پخش این برنامه‌ها در ساعات مختلف شبانه‌روز و در حالی که در جامعه ایران، فرهنگ محدود کردن ساعت تماشای برنامه‌های تلویزیونی برای کودکان و طبقه‌بندی برنامه‌ها بر اساس گروه سنی وجود ندارد، باعث گسترش خشونت در سطحی گسترده در میان مخاطبان می‌شود و به خصوص به کودکان آسیب جدی می‌زند.

در شرایطی که فضای عمومی جامعه ایران در سال‌های اخیر همواره تابعی از جنگ، مشکلات اقتصادی و اجتماعی بوده و اکنون نیز تحت‌ تاثیر تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی و تهدید به حمله نظامی قرار دارد، نمایش عمومی خشونت در رسانه‌ای به ابعاد تلویزیون، باعث می‌شود که شکل‌های مختلف خشونت، به خصوص در میان اقشار آسیب‌پذیر‌تر از نظر روانی، مانند کودکان، عادی جلوه کند.

به این معنا که با پخش مکرر برنامه‌های تلویزیونی که در آن مجرمان خشن با صورت‌های مات‌شده و در حالتی تحقیرآمیز، مجبور به اعتراف به خطا و اشتباه خود هستند و در عین حال راهی جز چوبه دار ندارند، در واقع خشونت و جرم عادی می‌شود و زمینه برای گسترش این نوع خشونت در فضای بیرونی اجتماع نیز فراهم‌تر می‌شود.

این اما تنها نمود خشونت در برنامه‌های تلویزیونی نیست. انواع و اقسام مستند‌ها در افشاگری جرایم سیاسی و امنیتی در شکل فیلم‌هایی رعب‌آور ساخته و پخش می‌شوند که کارگردان و مجری اکثر آن‌ها نیروهای خشن اطلاعاتی و امنیتی هستند.

خشونت نهادینه شده‌ای که به شکل ایدئولوژی مورد قبول حکومت اسلامی برای نسل جدید و کودکان تبلیغ می‌شود، تنها بخشی از خشونتی است که حکومت ایران آن را بازتولید می‌کند. در برنامه‌های عادی کودکان که به مناسبت‌های مختلف ملی و غیر ملی برای تبیین ارزش‌های سیاسی و اعتقادی ساخته می‌شوند، کودکان هموراه با واژه‌هایی مثل جنگ، کشته شدن در جبهه، مبارزه و دشمن مواجه‌اند و حتی پیش از آن‌که این مفاهیم را درک کنند، از آنان خواسته می‌شود به آن ابراز وفاداری کنند. به بهانه دفاع از میهن و ملت‌های مظلوم، کودکان ایرانی با لباس‌های جنگی در برنامه‌های تلویزیونی شرکت می‌کنند و علیه دشمنان، شعارهای مبارزه‌طلبانه می‌دهند.

شهر خشن

بیرون از خانه نیز، کودکان ایرانی با حجم بالایی از خشونت روبه‌رو هستند. از یک سو، آمار بالای جرم و جنایت، مظاهر خشونت را در شهر و محل زندگی آن‌ها بیشتر کرده، از سوی دیگر فشارهای گوناگون عصبی، فضای اجتماع را پرخاشگر و بی‌حوصله کرده است.

در شرایطی که فضای عمومی جامعه ایران در سال‌های اخیر همواره تابعی از جنگ، مشکلات اقتصادی و اجتماعی بوده و اکنون نیز تحت‌ تاثیر تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی و تهدید به حمله نظامی قرار دارد، نمایش عمومی خشونت در رسانه‌ای به ابعاد تلویزیون، باعث می‌شود که شکل‌های مختلف خشونت، به خصوص در میان اقشار آسیب‌پذیر‌تر از نظر روانی، مانند کودکان، عادی جلوه کند.

عمومی کردن خشونت در منظر عمومی در سال‌های پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، به یک سیاست تبدیل شده است. برخوردهای خشن پلیس با عنوان‌های مختلف کمیته یا گشت ارشاد در تمام این سال‌ها در مقابل دیدگان کودکان انجام شده است. اجرای سنگسار، شلاق زدن و اعدام محکومان در میدان‌ها و خیابان‌ها با جرثقیل و در حضور تماشاچیان بزرگ و کوچک انجام شده و به عبارتی، این رفتار، خشونت را عادی کرده و حتی تماشای آن را به شکل یک تفریح درآورده است؛ رفتاری که می‌توان آن را جلوه‌ای آشکار از نابهنجاری تماشاچیان و یک آسیب اجتماعی به شمار آورد. دامنه انعکاس این خشونت حتی تا جایی پیش رفته است که تصویری از یک کتاب کودکانه که در آن مردم برای تماشای اعدام به خیابان رفته‌اند، در جامعه مجازی و در میان مردم دست به دست می‌شود.

گسترش اجرای اعدام در ملاءعام و انتشار تصاویر کودکان در این مراسم، باعث شده که سازمان عفو بین‌الملل با صدور بیانیه‌ای، روز پنج‌شنبه ۳۰ تیر (۲۱ ژوئیه) اعلام کند که تصاویر ویدئویی منتشر شده از آخرین سری اعدام‌ها در ملاء‌عام در ایران، نشان‌دهنده برخوردهای بی‌رحمانه با محکومان و مصداق ترویج بی‌رحمی در سطح جامعه و در جمع کسانی است که به تماشای مراسم به دار آویختن آن‌ها آمده‌اند و در میان آن‌ها حتی کودکان هم به چشم می‌خورند.

آموزش رسمی خشونت

جامعه ایران جلوه‌های دیگری از ترویج خشونت در بین کودکان و نوجوانان هم دارد. یکی از آشکار‌ترین جلوه‌های آن، تشکلی است که با عنوان بسیج دانش‌آموزی در ایران فعالیت می‌کند.

کنوانسیون بین‌المللی حقوق کودک، عضویت افراد زیر ۱۸سال را در نهادهای نظامی و شبه نظامی ممنوع می‌داند، اما در ایران بیش از چهار و نیم میلیون دانش‌آموز عضو بسیج هستند. پایگاه‌های بسیج در مساجد، ادارات، دانشگاه‌ها و مدارس وجود دارند و از زمان جنگ ایران و عراق، بسیج زیر نظر سپاه پاسداران قرار گرفته و تبدیل به یک واحد شبه نظامی شده است.

در آن زمان بیش از ۵۵۰ هزار دانش‌آموز از طریق بسیج دانش‌آموزی به جبهه‌های جنگ رفتند. از میان آنان ۳۶ هزار نفر کشته و مفقود شدند، بیش از دوهزار و ۸۵۳ نفر معلول شدند و بیش از دوهزار و ۴۳۳ نفر نیز به اسارت نیروهای عراقی درآ‌مدند. اکنون بسیج دانش‌آموزی در همه مقاطع تحصیلی، از دوره ابتدایی تا دبیرستان فعالیت می‌کند.

ماده ۱۹ کنوانسیون حقوق کودک، هرگونه سوءاستفاده‌ نظامی یا هر نوع خشونت جسمی علیه کودکان را ممنوع می‌داند و ایران هم با پذیرش این کنوانسیون متعهد به اجرای مفاد آن شده است. با این حال به نظر می‌رسد استفاده از کودکان و نوجوانان به دلیل اثرپذیری آن‌ها برای استفاده‌های سیاسی و ایدئولوژیک حکومت ایران و به دست آوردن مشروعیت و نیز سرکوب و ارعاب مردم، به امری عادی تبدیل شده است.

این تشکل را می‌توان مصداق عینی شرکت دادن کودکان در جنگ دانست که به روشنی، آمادگی دفاعی و رزمی را جزو فعالیت‌های خود برمی‌شمارد. با این‌که پس از پایان جنگ ایران و عراق به ظاهر عملیات نظامی در ایران انجام نمی‌شود، اما نیروهای کودک و نوجوان بسیجی، همچنان در فعالیت‌های شبه‌نظامی فعال مانده‌اند.

در جریان سرکوب اعتراض‌های خیابانی در سال ۱۳۸۸ در ایران، معترضان به وضوح بسیجی‌های کم سن و سالی را می‌دیدند که برای سرکوب به انواع سلاح‌ها مجهز شده‌اند.

این در حالی است که ماده ۱۹ کنوانسیون حقوق کودک، هرگونه سوءاستفاده‌ نظامی یا هر نوع خشونت جسمی علیه کودکان را ممنوع می‌داند و ایران هم با پذیرش این کنوانسیون متعهد به اجرای مفاد آن شده است. با این حال به نظر می‌رسد استفاده از کودکان و نوجوانان به دلیل اثرپذیری آن‌ها برای استفاده‌های سیاسی و ایدئولوژیک حکومت ایران و به دست آوردن مشروعیت و نیز سرکوب و ارعاب مردم، به امری عادی تبدیل شده است.

رویکرد منفعت‌اندیشانه برخی خانواده‌های ایرانی برای بهره‌مند شدن از مزایای عضویت در این نوع تشکل‌ها که از یکسو استفاده از سهمیه در کنکور و برخورداری از امکان کاهش خدمت سربازی و از سوی دیگر فرصت استفاده از انواع تخفیف‌ها در خدمات آموزشی و تفریحی و حضور در سفرهای گروهی است، به استقبال از این تشکل دامن زده است.

به این ترتیب، سیاستگذاران حکومت ایران، با استفاده از ظرفیت بالا و شور و هیجان کودکی، با آموزش نظامی، حجم زیادی از باورهای ایدئولوژیک را به ذهن کودکان منتقل می‌کنند که بر مبنای آن استفاده از خشونت برای دفاع از دین و اعتقاد و حکومت، مجاز است.

به شکل عمومی‌تر نیز، استفاده از تصاویر خشن در عرصه‌های عمومی، به خصوص تصاویری که در آن از کودکان برای جلب توجه عمومی استفاده شده است یا خود کودکان سوژه خشونت قرار گرفته‌اند، در سیاست‌های حکومت ایران پرسابقه بوده است. بر این مبنا، کودکان ایرانی با پوشیدن لباس‌های نظامی، تفنگ در دست، در عرصه‌های عمومی مانند راهپیمایی‌ها و نمازهای جمعه حاضر می‌شوند و در مصاحبه‌های تلویزیونی از آمادگی برای جنگ سخن می‌گویند یا تصویر جنازه‌های خون‌آلود و مثله‌شده‌شان، برای تهییج جمعیت و ترویج ایدئولوژی مورد نظر حکومت، روی دست‌ها بالا می‌رود.

منبع تصویر نخست: تصویری از کتاب حسن کچل، چاپ نشر افق (واحد کودک و نوجوان)، سروده ناصر کشاورز و با نقاشی‌های سعید رزاقی/ گروه سنی الف و ب