مهناز شریف- شرایط دشوار زندگی در کمپ‌های پناهجویی امر شناخته‌شده‌ای است. سال‌ها است که شمار قابل ملاحظه‌ای از ایرانیان – که بیشتر آنان را جوانان زیر ۳۰ سال تشکیل می‌دهند- با امید ساختن زندگی بهتر، یا گریز از فشار‌های سیاسی-اجتماعی حاکم، تن به شرایط دشوار پناهندگی در کشورهای اروپایی می‌دهند.

اگر خوش‌شانس باشید و توانسته باشید با گذرنامه یا برگه‌های جعلی عبور، از ترکیه و یونان یا سایر کشورهایی که به اصطلاح “مسیر” نامیده می‌شوند خود را به اروپا برسانید، تازه باید برای شرایط دشوار زندگی در کمپ‌های پناهندگی خود را آماده کنید.

هرچند شرایط پناهجویی در همه‌ این کمپ‌ها و کشورها یکسان و مشابه نیست، اما بلاتکلیفی‌های طولانی، مشکلات ماه‌های نخستین مهاجرت، ندانستن زبان، دل‌نگرانی از اخراج و… بسیاری از پناهجویان را به ورطه‌ افسردگی، اضطراب یا حتی خودکشی می‌کشاند.

روز چهارم سپتامبر (چهاردهم شهریور) برخی از منابع خبری در آلمان که در زمینه‌ حقوق پناهندگان فعال هستند، خبر از مرگ مشکوک پناهجوی جوان ایرانی، سمیر هاشمی در یکی از کمپ‌های ایالت بادن‌ووتنبرگ در جنوب آلمان دادند.

ما وارد یک کشور اروپایی شده‌ایم و در اینجا اعلام پناهندگی کرده‌ایم. این کشور خودش مدعی ارزش‌های حقوق بشر است و زیر چندین سند و کنوانسیون حقوق بشری را نیز امضا کرده است. انتظار ما این است خودش به بخشی از حرف‌هایی که می‌زند عمل کند.

این نخستین مرتبه نیست که اخباری از این دست منتشر می‌شود. تنها ظرف همین سال‌های‌ اخیر که جامعه ایرانی، موج جدید مهاجرت را تجربه می‌کند چند مورد مشابه گزارش شده است.

در زمستان سال گذشته، محمد رهسپار، پناهجوی جوان ایرانی در ایالت بایرن در جنوب آلمان، خودش را در اتاقش حلق‌آویز کرد. فروردین‌ سال پیش از آن نیز (سال ۱۳۹۰) کامبیز روستایی، دیگر پناهجوی ایرانی که حکم اخراجش آمده بود و به طور غیر قانونی در هلند زندگی می‌کرد، در یکی از توریستی‌ترین مکان‌های آمستردام، در میدان “دام” خودش را به آتش کشید.

در پیوند با مرگ سمیر هاشمی و این رویداد تازه، با مرتضی اشترانی، یکی از دوستان وی که خود نیز پناهجو و ساکن همان کمپ است، گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

مرتضی اشترانی: سه‌شنبه صبح (چهارم سپتامبر) ایشان وقتی از خواب بلند می‌شود حالش به ظاهر خوب بوده است. به گفته‌ دوستانمان، با آنها صبحانه خورده بوده و بعد هم یک ساعت، یک ساعت و نیمی باهم رفته بودند بیرون. بعد از آن، به اتاقش رفته و دیگر بچه‌ها او را ندیده بودند تا حدود ظهر. ظهر که یکی از بچه‌ها به اتاق او می‌رود، می‌بیند که روی تختش دراز کشیده و از بینی و دهانش خون آمده و فوت شده است. دوستان به پلیس زنگ می‌زنند و پلیس هم وقتی می‌آید دیگر اجازه نمی‌دهد کسی وارد اتاق شود. حول و حوش ساعت، سه، سه و نیم هم، جنازه‌ ایشان که توی اتاق بوده را با آمبولانس می‌برند.

آیا مقامات پلیس علت مرگ او را مشخص کرده‌اند؟

خیر، در این زمینه فعلاً هیچ خبری منتشر نشده است. در بیانیه‌ای که پلیس منتشر کرد تنها آمده است که یک نفر در شهر “کرشهایم آندرتک” فوت شده است.

آیا اطلاع دارید که آقای هاشمی چند وقت بود که درخواست پناهندگی‌اش را به دولت آلمان ارائه کرده بود؟

ایشان ۹ بود که وارد خاک آلمان شده بودند و از همان ابتدا نیز درخواست گذاشته بودند. در ظرف این 9 ماه نیز هیچ تصمیمی روی پرونده‌شان گرفته نشده بود. ایشان حتی مصاحبه اولیه نیز نشده بودند.

آیا او در اعتراض به وضعیت بلاتکلیف خودش، اعتراضی هم کرده بود؟ آیا او در فعالیت‌های اعتراضی پناهجویان مشارکتی داشت؟

بله ایشان نامه‌نگاری زیادی کرده بودند. چندبار نامه داده بودند و از ارگان‌های مختلف و حتی مقام‌های کلیسا کمک خواسته بودند، اما به رغم همه این نامه‌نگاری‌ها، هیچ جوابی نگرفته بودند.

حتی ایشان دو مرتبه، به خاطر اینکه به خواسته‌هایشان توجه نشده بود، “خودزنی” کرده و در بیمارستان بستری شده بودند. پلیس هم از ماجرا مطلع بود. هر دوبار نیز پس از سه، چهار روز دوباره ایشان را به “هایم” ( کمپ‌های پناهجویی آلمان) برگرداندند و همان روال بلاتکلیفی سابق ادامه یافت.

در کمپی که شما زندگی می‌کنید، چند ایرانی دیگر حضور دارند؟ آیا در پیوند با وضعیت پناهجویی خودتان و این اتفاقی که تازه افتاده است، اعتراضی خواهید کرد؟

در کمپ ما ۱۶۰ پناهجو زندگی می‌کنند که ۳۰ نفر از آنان ایرانی هستند. در رابطه با حرکت‌های اعتراض نیز قرار است از هشتم همین ماه سپتامبر، یک حرکت سراسری در اعتراض به وضعیت پناهجویی در آلمان برگزار شود. اتفاقاً با صحبت‌هایی که با “سمیر” شده بود قرار بود ایشان نیز در این حرکت اعتراضی مشارکت کنند، اما در رابطه با خود این اتفاقی که در “هایم” ما افتاده، واقعیت امر این است که اکثر بچه‌ها فعلاً توی شوک هستند و تصمیم مشخصی ندارند.

آیا از میان گروه‌های حقوق بشری ایرانی و خارجی، یا مدافعان حقوق پناهندگان، گروه‌هایی هستند که به شما کمک کنند؟

بله، در گذشته نیز گروه‌هایی بوده‌اند که به ما کمک کرده‌اند. از طرف یکی از کلیساهای شهر، به بچه‌ها کمک‌هایی می‌شود. یک گروه حقوق بشر آلمانی و همینطور گروهی از مدافعان حقوق بشر در ایران که در آلمان فعال هستند نیز به ما کمک‌هایی می‌کنند.

ممکن است به طور خیلی کوتاه، به وضعیت روزمره‌ و معیشتی خودتان در کمپ اشاره کنید و از مهم‌ترین مشکلات خود بگویید؟

واقعیت این است که همه کمپ‌های پناهندگی در وضعیت مشابه‌ای قرار ندارند. به این معنا که هر هایمی، قانون خودش را دارد. در هر شهر یا هر ایالت، به فراخور قوانین ایالتی، وضعیت متفاوت است.

در هایمی که ما در آن داریم زندگی می‌کنیم، به لحاظ پرداخت‌های مالی، تا همین ماه پیش که پرداخت‌ها افزایش نیافته بود، ماهی ۴۰ یورو به ما پول می‌دادند و هفته‌ای ۳۱ یورو نیز “شاین” (کوپن خرید) برای خرید مواد غذایی- آن هم تنها از یک فروشگاه مشخص- به ما تعلق می‌گرفت.

به لحاظ روند یا وضعیت پرونده‌ها نیز واقعیت این است که از ۳۰ ایرانی که در کمپ ما هستند، هجده، نوزده نفر هنوز مصاحبه نخستین نیز نشده‌اند. همه این افراد نیز بالای هفت، هشت ماه است که تقاضای پناهندگی‌ داده‌اند.

ما وارد یک کشور اروپایی شده‌ایم و در اینجا اعلام پناهندگی کرده‌ایم. این کشور خودش مدعی ارزش‌های حقوق بشر است و زیر چندین سند و کنوانسیون حقوق بشری را نیز امضا کرده است. انتظار این است خودش به بخشی از حرف‌هایی که می‌زند عمل کند، اما واقعیت چیز دیگری است. در این وضعیتی که ما در آن به سر می‌بریم، “حقوق بشر” اجرا نمی‌شود.