“مردم، این فرصت را از دست ندهید، این رژیم تبهکار و فاسد را که چهل سال است مردم کشور عزیز ایران را بدبخت کرده یکبار برای همیشه از بین ببریم.”
این صحبت پویا بختیاری، از جان باختگان اعتراضات آبان ۹۸ که در آخرین لحظات حیاتش آن را ضبط کرده است، تمام شتاب حرکت مردم، دلائل و اهداف آن را بیان میدارد.
پویا بختیاری و مردمی که فرصتی به دست آوردند، رفتند تا یک رژیم تبهکار و فاسد را که ۴۰ سال بر کشور حکومت و جنایت میکند یکبار برای همیشه به زیر بکشند. این آرزوی نزدیک به ۸۰ میلیون مردم ایران است، برای آن روزشماری میکنند و در کمین هستند تا آن را عملی سازند. تمامی اعتراضات کوچک و بزرگ دو دهه اخیر از این آرزوی عمیق مردم برمیخیزد، حتی آنجا که مردم با توهم یاری گرفتن از این و یا آن جناح رژیم به میدان آمده بودند.
پویا بختیاری از یک نظر دیگر هم بیان کننده و سمبل “مردم” در مقابل رژیم است. جوانی بافرهنگ، تحصیل کرده، گیاهخوار، اهل مطالعه و دانش، مدرن و با احساسات عمیق انسانی. او سمبل کارگر و قشر زحمتکش بافرهنگ و تحصیل کرده و سمبل نسل جوان ایران است، نسلی که میرود تا پایان دهد به حکومت مشتی آخوند بی فرهنگ عصرحجری، اوباشان و قاتلان، سرمایه داران طماع و دزد، دلالان دلار و بورس، سرمایه داران نوکیسه انگلی نشسته در کاخهای مرمرین، آقازادهها و ژنهای خوبی که با کش رفتن پول صندوق بیمه و درمان مردم کارگر و مزد آنان زندگی مجلل لاکچری را در کانادا و آمریکا و اروپا برای خود رقم زدهاند و به مردم پُز میدهند.
“لیدرهای زن تظاهرات را هدایت میکنند”
نقش زنان در اعتراضات آبان ۹۸ و اعتراضات دورههای گذشته در ایران برجسته بوده است. اساسا مسئله زن یکی از مسائل اساسی و مهم جدال مردم و جامعه ایران با جمهوری اسلامی است.
در روزهای تظاهرات و درگیری و کشتار، دستگاههای اطلاعاتی و مدیای رژیم اعلام کردند که ” پشت پرده آشوبها و اغتشاش روزهای اخیر کم کم در حال آشکار شدن است. استفاده از زنان و دختران برای تحریک عواطف مردم حرکت جدید لیدرهای آشوب گران در روزهای اخیر بود.”
از یک طرف به دلیل قوانین اسلامی که زن را انسان ناقص به حساب میآورند و علیه او آپارتاید جنسی بر فرار میکنند، و از طرف دیگر وجود یک جامعه بافرهنگ پیشرفته که زنان و مردم میخواهند از حقوق و آزادیهای وسیعی که بشریت تاکنون به آن دست یافته است برخوردار باشند، مسئله زن به اساس مسئله حکومت اسلامی گره خورده است. حقوق زن در زندگی عرفی و مدنی در جامعه در ضدیت کامل با قوانین و رسومات اسلامی حاکم است.
زندگی زنان در ایران طوری است که به نظر میآید همه زنان هر روزه و هر ساعت دارند علیه رژیم تظاهرات میکنند. هر زن با سر و وضع لباس و ” بدحجابی”اش در برابر رژیم میایستد. پلاکارد و مطالبهاش لباس و طرز زندگی او است. به همین دلیل کاربرد ترم ” انقلاب زنانه” به دلیل رنگی که زنان به تغییر و تحولات و انقلاب آینده میزنند، تِرم بجایی است. در هر اعتراضی در ایران زنان نقش برجستهای ایفا میکنند. حکومت چه در سال ۸۸ و چه امروز در تظاهراتهای آبان ماه با پدیده “لیدرهای زن” مواجه شده است و از این گریزی نیست.
حمله به مساجد، حوزههای علمیه و دیگر مراکز اسلامی در آبان ۹۸
مردم ایران از حکومت اسلامی و زورگویی اوباشان بسیج و سپاه ذله شدهاند. دیگر تحمل زندگی در چهارچوب رژیم اسلامی را ندارند. جنبش سکولاریستی یک جنبش قوی و اساسی در جامعه ایران است. یک جنبش خلاصی فرهنگی و ضد اسلامی در ایران پاگرفته است. آخوند در روزهای معمولی به عنوان مظهر ستمگری و حماقت در کوچه و خیابان مورد لعن، نفرت و حتی تعرض قرار میگیرد. بسیار طبیعی است وقتی مردم متحد برای تعرض به رژیم میآیند، به این مراکز حمله کنند.
هر تحولی که با شرکت تودههای مردم ایران صورت گیرد، اسلام و دستگاه اسلام را نه تنها به خانه میفرستد، بلکه دست و پای آن را میبندد و در قفس میکند. برای رژیمهای بورژوایی پس از جمهوری اسلامی هم امکان استفاده از دستگاه اسلام برای تحمیق مردم دشوار شده است.
اگر انقلابی در ایران درگیرد، نه تنها به عمر اسلام سیاسی در خاورمیانه پایان میدهد، بلکه عناصر و نیرویی از روشنگری ضد مذهبی وارد خاورمیانه و جهان میکند که دهها برابر از انقلاب فرانسه و اکتبر روسیه قویترخواهد بود.
تاثیرات جنبش مردم عراق و لبنان بر ایران
جنبش تودهای مردم عراق که از ماه اکتبر شروع شده، نه تنها خواهان پایان دادن به ارتشاء، فساد، اختلاس و دزدی است، بلکه خواهان تغییر بنیادی سیستم سیاسی عراق از یک نظام قومی- اسلامی به یک نظام سکولار و غیرقومی نیز هست. در عراق جمهوری اسلامی و دار و دستههای آن مورد تعرض مردم قرار دارند و عراقیها خواهان پایان دخالت جمهوری اسلامی در کشورشان هستند.
در لبنان هم مانند عراق مردم خواهان پایان دادن به سیستم فرقه گرایی و دخالت رژیم اسلامی ایران هستند.
یکی از علل احساس قدرت رژیم اسلامی ایران و حفظ انسجام درونی اش و قدرتمندی جناح خامنهای و شخص ولی فقیه، داشتن پایگاههایی در کشورهای خاورمیانه است. مردم عراق یکی از پایگاههای مهم آن را نشانه گرفتهاند و دارند به موجودیت آن پایان میدهند.
جنبش مردم عراق و لبنان مستقیما بر ایران تاثیر میگذارد. روحیه مردم بالا میرود و روحیه حاکمان تضعیف میشود. مردم ایران هم خواهان پایان دادن به پشتیبانی مالی و لجستیکی رژیم از دستجات تروریست اسلامی و دخالتگری در خاورمیانه هستند. میگویند ” سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن”. جنبش مردم عراق اعتماد به نفس مردم ایران را بالا میبرد. در ضمن بر روح همبستگی و اشتراک منافع مردم عراق و ایران میافزاید.
ترکیب طبقاتی شرکت کنندگان جنبشهای توده ای
نابرابری چشمگیر، فساد و غارت ثروت کشور توسط باندهای حکومتی و قشر نوکیسه سرمایه داران، از پرده بیرون افتادن زندگی لوکس و اشرافی این ” مستضعفان” که از قشر لمپن حاشیه جامعه و آخوند دوره گرد درروستاها و بادیهها، به یکباره به کاخهای عظیم و اتومبیلهای میلیاردی پورشه و…رسیدهاند، و تحمیل فقر فزاینده به مردم در ازای کاری توان فرسا، ورشکسته شدن بخشهای عظیمی از طبقه متوسط جامعه و پیوستن آنها به قشر کارگر در دهه اخیر، آنهم در شکل لشکر عظیم بیکاران، ترکیب شرکت کنندگان اعتراضات تودهای را تغییر داده است. دیگر فقط دانشجویان دانشگاه تهران در ۱۸ تیر سال ۷۸ نیستند که به مصاف رژیم میروند، بلکه از ابتدا کارگران و مردم زحمتکش، خیل عظیم بیکاران و فقیرترین قشر جامعه برای ابتداییترین نیازهای زندگی دست به اعتراض و شورش میزنند. اگر در ۱۸ تیر سال ۷۸ و در سال ۸۸ مردم کارگر و زحمتکش منتظر چربیدن نیروی معترضین بر حکومت بودند تا خود در ادامه به میدان آیند، در دی ۹۶ و آبان ۹۸، عیار جنبش تودهای از ابتدا کارگری و زحمتکشی است.
تحولی در چند سال اخیر در ترکیب طبقاتی جنبش مردم ایران برای سرنگونی رژیم اسلامی ایجاد شده است که در اعتراضات دیماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ به طرز روشنی تجلی یافته است. اما مانند همه اعتراضات تودهای قشر وسیع مردم تحت ستم، از ستمدیدگانی که از ستم وحشیانه بر زنان در رنجند تا ستمدیدگان از نابرابری مذهبی و ملی، از بهاییای که زندگی و اموالش مورد تهدید دائمی قرار دارد تا سنیای که از تبعیض رنج میبرد، از افغانستانیای که تحقیر شده و زندگیش در ایران تباه میشود تا جوانی که میخواهد از قوانین اسلامی برهد و….همه برای به زیر کشیدن رژیم وارد جنبش تودهای میشوند.
مسئله اساسی این است که آیا این جنبش در نهایت رهبری سیاسی منطبق بر خود را مییابد، آیا نیروی چپ و سوسیالیست مورد انتخاب مردم قرار میگیرد و یا راست. این سؤال بازی است که در آخر کمی به آن میپردازم.
آبان ماه ۹۸ صحنه سیاسی ایران را عوض کرده است
جنبش وسیع و سهمگین تودهای در روزهای پایانی ماه آبان ۹۸، صحنه سیاسی ایران را وارد دوره تازهای کرده است که با دوره پیش از آن متفاوت است. مردم در دی ماه ۹۶ اعلام کردند که “اصلاح طلب و اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”، اعلام کردند که ما آمدهایم تا به آخرین جنگمان با شما بیاییم. آبان ماه ۹۸ مردم آمدهاند تا به نبرد آخر بروند. دی ماه ۹۸ آغاز آخرین نبرد است. آخرین نبرد آغاز شده چقدر طول میکشد، به عاملهای گوناگونی بستگی دارد که نمیتوان از قبل در باره آنها حدس و گمان زد.
تار و پود جمهوری اسلامی در این روزها از هم وا رفته است. جمهوری اسلامی که تنها با سرکوب خونین و وحشیانه اعتراضات که در عرض سه روز به یک قیام عمومی تبدیل شده بود، توانسته است موقتا جان سالم بدر ببرد، مرگ را جلو چشمش میبیند؛ بوی الرحمانش بلند شده است.
اعتراض از افزایش قیمت بنزین به میزان سه برابر شروع شد، اما حکومت از قبل میدانسته که مردم در کمین نشسته برای نابودی رژیم اسلامی، اگر قادر شوند به میدان آیند، دیگر مسئله به اعتراض به افزایش قیمت بنزین، گرانی فساد، دزدی و…محدود نمیماند. برای همین حکومت از قبل نقشه داشت تا در صورت به میدان آمدن مردم، نگذارد اعتراض ادامه یابد و نیروی میلیونی مردم خیابانها را تسخیر کند.
ایران عراق نیست، حکومت نمیگذارد در ایران میدان تحریر شکل بگیرد. اگر حکومت تعلل میکرد، میلیونها مردم در تهران و همه شهرها خیابانها را تسخیر میکردند و دیگر کشتار مردم هم نمیتوانست آنها را به خانه بفرستد. در صورت شکل گیری صدها میدان تحریر در شهرهای ایران، دیگر ادامه حکومت ممکن نبود و مردم در موضع تعرضی قرار میگرفتند.
حکومت در اعتراض به گران شدن بنزین و اعتراض مردم، یک امکان داشت، آنهم سرکوب وحشیانه و ایجاد ترس و وحشت از همان لحظه اول تا از ورود مردم به خیابانها جلوگیری کند. تیراندازی و کشتار مردم، دستگیری و شکنجه از همان آغاز در ابعاد باورنکردنی شروع شد. با این همه ارکان حکومت به شدت لرزید. ۲۰۰ شهر به اعتراضات پیوستند. حکومت خود را مجبور دید تا برای سرکوب مردم در شیراز و ماهشهر از تانک و تیربار و هلیکوپتر کمک بگیرد، تا بتواند به حضور مردم در خیایان پایان دهد.
سرکوبهای گذشته و سرکوب شورش عمومی ۹۸، هیچ یک امیدی در دل سران سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی برای تثبیت حکومت ایجاد نکرده است. برعکس ترس و دلهره در چهره همه آنها پیداست. خشم میلیونی مردم را عمیقا مشاهده کردهاند و میدانند این نیرو دوباره و سهمگین تر به سراغشان میآید. فعلا به خودشان دلداری میدهند که با ورود رهبر، کشتی جمهوری اسلامی از غرق شدن نجات پیدا کرد. اما خودشان میگویند منتظر موج بعدی هستند. برخیها مثل میرحسین موسوی دیگر حسابشان را از رژیم جدا کردهاند.
ریشههای جنبش تودهای برای سرنگونی رژیم اسلامی
جمهوری اسلامی به راستی حکومت اوباشان است. جنبشی شکل گرفته بر پایه عناصری از جاهلترین، بی کفایتترین، لمپنترین، بی فرهنگترین، مفت خورترین قشر جامعه که آخوند مظهر کامل آن است، در انقلاب ۵۷ توانست قدرت حکومتی را در ایران به دست بگیرد. خمینی و جنبش اسلامی تازه به قدرت رسیده، وظیفه اش نه اداره جامعه و اقتصاد، بلکه سرکوب انقلاب ۵۷ بود. این را رهبران بورژوازی ایران در اپوزیسیون شاه از جبهه ملی تا حزب توده خوب دریافته بودند. غرب ناامید از ادامه حکومت شاه، خمینی و جنبش اسلامی را به عنوان ابزار موقتی برای سرکوب دستاوردهای انقلاب و کمونیستها و جنبش قوی و نوپای کارگری یافت. شوروی و حزب توده در خمینی و جنبش اسلامی ابزار تضعیف آمریکا در ایران و منطقه را میدیدند و به حمایت بی چون و چرا و تایید و همکاری با باندها و عناصر جلاد و وحشی آن پرداختند.
در نظر غرب و بورژوازی ایران، خمینی و جریان اسلامی پس از سرکوب خونین انقلاب میبایست مرخص شوند و جای خود را به حکومت استبدادی بسپارند تا نیروها و قوانین اسلامی مزاحم سوخت و ساز سرمایه و بی ثباتی جامعه را کنار بزند و اسلام تنها تا جایی که نقش عمله و اکره سرمایه و نقش چماق بدست آن را دارد کارکرد داشته باشد. در نظر غرب این نهضت آزادی و جبهه ملی و بنی صدر و ….بودند که میبایست خمینی، رفسنجانی، منتظری و گلپایگانی و….را به حجره برگردانند و جامعه و اقتصاد را به کمک مشاوران ” تحصیل کرده” اداره کنند. اما سیر تاریخ برخلاف نظر غرب و بورژوازی ایران پیش رفت. (توضیح آن در این مقاله کوتاه ممکن نیست) جنبش اسلامی به قدرت رسیده تمامی قدرت را قبضه کرد و خود به ” اداره جامعه” پرداخت. اما ” سیستم”، ” نظم” اسلامی و ” قوانین” آن با کارکرد و نظم اقتصادی جامعه، با نظام و کارکرد سرمایه در تناقض قرار گرفت و فرهنگ اسلامی با سبک زندگی مردم قرن بیستم ایران در تناقض بی پایان.
۴۰ سال تمام تلاش کردهاند تا سبک و سیاق زندگی اسلامی را با زندان و اعدام، با سنگسار و قصاص، با پاشیدن اسید و حجاب اجباری و… بر مردم تحمیل کنند، ولی همه چیز برعکس شد. یک جنبش ضد اسلامی، یک جنبش سکولاریستی قوی و مدرن در جامعه شکل گرفت که در تمام عرصههای زندگی جمهوری اسلامی را به نبرد طلبیده است. اقتصاد که در ابتدا بنابر گفته خمینی “مال خر” بود، مقتضیات خود را بر آنها تحمیل کرد. اقتصاد و طبع پر جنب و جوش و آزمند سرمایه هم مانند سبک و سیاق فرهنگی زندگی مردم، اینجا و آنجا دست به شورش میزد و از “قانون” و اهداف آنها تبعیت نمیکرد. اقتصاد شد پاشنه آشیل رژیم اسلامی. بورژوازی ایران حسرت میخورد که ترکیه، همسایه بقل دستیشان، بدون نفت و گاز، اقتصادش را در عرض سه دهه سه برابر اقتصاد ایران کرده است، در حالی که در سال ۵۷ اقتصادش سه برابر کوچکتر بوده است. اقتصاد ایران از حوزه تولید و بازتولید سرمایه جهانی بازماند و انباشت آن با رشد بطئی و بحران و ورشکستگی دائمی دست پنجه نرم میکند. تحریمهای اخیر دولت ترامپ اوضاع را وخیم تر ساخته است و زیرساختهای اقتصادی ایران را تهدید میکند. حکومت اسلامی قادر به اصلاح و تبدیل به یک حکومت متعارف سرمایه داری نبوده و نیست. آخرین تلاش بی رمق برای پیدا کردن راه چاره به حسن روحانی سپرده شد که با رسیدن به کاخ ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۲ اعلام کرده بود که ” تاکنون اقتصاد فدای اهداف سیاسی و سیاست میشد ولی از الان دیگر باید سیاست قربانی اقتصاد شود” (نقل به مضمون)، اما به سرعت فهمید که رئیس جمهور در حکومت اسلامی یک “خرکچی” بیش نیست و تنها باید نقش مکمل جلاد، بازجو، شکنجه گر، ولی فقیه و برادران سپاه و…. را بازی کند.
مردم ایران هیچگاه حکومت اسلامی را نپذیرفتهاند، و سرمایه نمیتوانست به مرگ دچار شود و کم و بیش مقتضیاتش را بر آنها تحمیل میکرده است. بعد از دهه اول سرکوب، دهه ۶۰، دیگر تناقض حکومت اسلامی با جامعه و با اقتصاد سرمایه داری ایران سرمنشاء بحرانهای سیاسی و اقتصادی حادی در حکومت و جامعه شده است. حکومت اسلامی برای ادامه حیات اقتصادی سرمایه، تنها و تنها به ارزان کردن نیروی کار تا حد غیرقابل تحمل همت گماشت. مبارزه کارگران و مردم زحمتکش برای دفاع از حیات و زندگی خود شکل حادی به خود گرفت. حکومتی که با بافت فرهنگی و زیستی جامعه در تناقض است، حکومتی که پاسخ اقتصادی برای جامعه ندارد، در معرض توفانهای سخت و بنیانکن قرار گرفته است. هر چه میگذرد، این بحران حادتر میشود.
تداوم این حکومت به سرکوب عریان، قتل عامها، بگیر و ببندها، انداختن اوباشان خود به جان مردم در خیابان، سرکوچه، داخل منزل و ماشین و… اذیت و آزار مردم به صدها بهانه و آیین، بی ارزش کردن جان و زندگی تکیه داشته و دارد. جنبش آبان ماه ۹۸ این اسلحه را در دست رژیم شکسته است. سرکوب دیگر کارآییاش را از دست داده است. خودشان منتظرند تا ببینند مردم چه زمانی و از کدام سوراخ دیگر بار دست به شورش میزنند.
آینده جنبش آبان ۹۸، جنبشهای سیاسی و سیر احتمالی رویدادها
عمر جمهوری اسلامی در ایران باید پایان یافته تلقی شود. رژیم نه تنها در ایران مورد حمله قرار دارد، بلکه مردم عراق و لبنان هم دارند بساطش را در آنجاها جمع میکنند. رژیمی که نتواند و قادر نباشد هیچگونه گشایش اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایجاد کند و تنها بر سرکوب و خفقان استوار باشد، نمیتواند چندان دوام بیاورد. رژیم میتواند به دلیل سرکوب وحشیانه مداوم، مدت زمانی دوام بیاورد، اما بالاخره باید پاسخ اقتصادی و سیاسی به جامعه بدهد. و این برای رژیم اسلامی به دلیل مشخصات ماهویش و به دلیل موقعیت تاریخی – سیاسیاش ممکن نبوده و نیست و با اعتراضات دی ماه و وضعیت ایجاد شده متعاقب آن دیگر همه چیز پایان یافته است و همه درها قفل شده است. مردم در کمین نشستهاند تا به “حکومت مشتی تبهکار” پایان دهند.
از اینجا این سؤال مبرمیت مییابد که سیستم سیاسی و اقتصادی آینده ایران چگونه سیستمی خواهد بود. این سوال مسئله نیروهای طبقاتی، جنبشهای سیاسی و احزاب آنها را میان میکشد. مسئله این است که کدام جنبش سیاسی و احزاب آن به راس حرکت مردم رانده میشود. هم اکنون از نظر ترکیب طبقاتی جنبش و مطالبات آن، شانس باید با جناح چپ جامعه، جنبش کارگری و سوسیالیستی باشد. اما ضعف جریان سوسیالیستی و چپ در سطح جهانی و در ایران و عدم تشکلیابی طبقه کارگر و مردم زحمتکش مسئله را غامض میکند. هر چقدر طبقه کارگر متشکلتر شود، هر چقدر احزاب سوسیالیستی بتوانند به سازماندهی مردم بپردازند و صاحب مدیا و ارتباطات قوی شوند، هر چقدر مردم بتوانند آنها را در زمانهای نبرد در خیابان، در زندان، در قیام، در کوچه و محله خود و…ببینند و لمس کنند، شانس و امکان قدرتیابی آنها بالاتر میرود.
اما چشم انداز یک تحول سوسیالیستی در ایران فعلا بعید مینماید. علیرغم پیشرویهایی که سوسیالیسم و جنبش کارگری در چند سال اخیر در ایران کرده است (این را میتوان در تحرکات کارگری چند سال و در حرکت ۱۶ آذر امسال دانشجویان کاملا مشاهده کرد)، عدم وجود یک حزب سوسیالیستی بانفوذ و عدم تشکلیابی طبقه کارگر میتواند موجب از دست رفتن همه چیز شود. به نظر من شانس سوسیالیسم بیشتر به تلاطمهای پس از سرنگونی برمیگردد. جامعه ایران با رفتن رژیم اسلامی از تلاطم باز نمیایستد. کارگران در فضای بی قدرتی دولتهای موقت آینده در سطح وسیع متشکل میشوند و احزاب چپ و سوسیالیستی قدرت میگیرند. تشکلهای کارگری و سازمانهای سوسیالیستی بسیار قدرتمند تر از سال ۵۷ در صحنه میمانند و برای کسب قدرت تلاش میکنند. اما ضعف کنونی آن امروز راه را برای قدرت گیری جناح راست باز میکند. مگر اینکه اتفاق بسیار خاصی بتواند وضعیت را تغییر دهد.
یک مشکل دیگر این است که نبرد مردم در ایران با هسته سخت اسلام سیاسی درگیر است. پیروزی بر حکومت اسلامی در ایران از هر کشور دیگری سخت تر است. این را مردم ایران بارها تجربه کردهاند و با سرکوبهای وحشیانه اعتراضات آبان ۹۸، مردم بار دیگر دریافتهاند که برای پیروزی باید به همه اشکال مبارزه دست یابند. ۴ روز مبارزه آبان ماه وضعیتی از آینده مبارزه را هم جلوی چشم نیروهای سیاسی قرار داده است. با مقاومت و سرکوبگری وحشیانه رژیم در دورهای بعدی نبرد، ممکن است شهرهایی سقوط کنند و به دست مردم و نیروهای اپوزیسیون بیافتند. جریان سوسیالیستی باید خود را برای چنین وضعیتی آماده کند. حکومت اسلامی با یک قیام، مانند قیام بهمن ۵۷ در پایتخت از میدان به در نمیرود، بلکه مبارزه و مقاومت نظامی و جنگ برای این شهر و آن شهر و منطقه را طلب میکند. و این وضعیت بسیار خاص است که مسئله سرنگونی را پیچیده تر میسازد.
به دلائلی که در بالا گفتم جناح راست در اپوزیسیون رژیم اسلامی شانس بالایی پیدا میکند. در کمپ راست گروههای فرقهای مانند سلطنت طلبان و مجاهدین برخلاف جاروجنجال تبلیغیشان و برخلاف جار و جنجال خود رژیم و بخشی از چپها هیچ شانسی برای قدرت یابی ندارند. اتفاقا درشتنمایی آنها (آن هم در شکل توجه آماتوری و غلط)، اپوزیسیون راست را تقویت میکند، زیرا آنها از زیر ضرب درمیروند. استقبال بخشی از اپوزیسیون راست از تمرکز مبارزه بر این دو فرقه کاملا آگاهانه است.
اپوزیسیون راست دارای تشکل یگانهای نیست، اما دارای امکانات عظیم مادی و رسانهای است. احتمال میرود در بزنگاه بحران مورد حمایت طبقه سرمایه دار ایران و بخشهایی از نیروهای نظامی و بوروکراسی همین رژیم و دولتهای جهان قرار گیرد، به قدرت فائقه در میان مخالفان تبدیل شود و حکومت آینده ایران را با زدودن اسلامیت آن تشکیل دهد. این حکومت در همان اولین قدم تلاش میکند تا دستاوردهای آزادیخواهانه و برابرطلبانه مردم را باز پس گیرد. لغو قوانین و مقررات اسلامی و اجبار به جارو کردن آخوند و اسلام از صحنه سیاسی خوشبینی میان مدت در مردم ایجاد میکند و رابطه اقتصادی و سیاسی با غرب و کل جهان و تنش زدایی، امکان گشایش اقتصادی سرمایه داری ایران را فراهم میکند. به نظر من جناح راست طیف وسیعی را در اپوزیسیون رژیم اسلامی دربرمیگیرد. از بنی صدر، جبهه ملی و جمهوریخواهان گوناگون تا تکنوکراتهای ایرانی در خارج از کشور، از اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب رژیمی که صفشان را از رژیم جدا میکنند تا شورای مدیریت گذار، از سرمایه داران ایرانی خارج از کشور تا سرمایه داران نو کیسه که فردا با نزدیکی سقوط رژیم اسلامی خط عوض میکنند، از دلالان بازار ارز و بورس و صاحبان سرمایههای خصوصی که دارای روابط خاص با این اپوزیسیون هستند و دهها و صدها شخصیت و نهاد حقوق بشری و مدیایی.
خطر از هم پاشیدن جامعه
جمهوری اسلامی در مقابل مردم و جامعه و سرنوشت محتومش تا پای جان مقاومت میکند. این مسئله خطری جدی را متوجه جامعه میکند. برای خامنهای و هسته سخت جمهوری اسلامی مقدرات جامعه، اقتصاد و منفعت طبقاتی بورژوازی در مقابل منفعت قشری و خاص آنها هیچ و پوچ است. آنها برای حفظ حکومت اسلامی میتوانند تمامی جامعه را منهدم کنند. بنیادهای اقتصاد ایران در اثر سیاستهای ” اقتصادی” رژیم به شدت ضربه دیده است و تحریمها مسئله را تشدید کرده است. اگر حکومت اسلامی بتواند انسجام نیروی نظامی و سرکوبگر خود را حفظ کند و به سرکوبها ادامه دهد، جامعه بیش از پیش به طرف انهدام و در اینده هرج و مرج میرود. امکان چنین وضعیتی وظائف و تاکتیکهای خاصی را در دستور سوسیالیستها میگذارد که بررسی آنها در اینجا به درازا میکشد و ممکن نیست.
نتایج مبارزه مردم در عراق و لبنان بر این وضعیت تاثیر قابل ملاحظهای دارد. پیروزی مردم عراق و لبنان در کوتاه کردن دست رژیم ایران در این دو کشور، رژیم جمهوری اسلامی را به شدت تضعیف میکند، مقاومت آن در مقابل مردم ایران میشکند و پیروزی مردم ایران بر رژیم اسلامی را سهل تر میسازد و خطر از هم پاشیدن مدنیت به صفر نزدیک میشود.
هر چقدر جنبش تودهای نظیر جنبش ابان ۹۸ گسترده تر باشد، هر چقدر مردم بیشتر متشکل شوند، هر چقدر تشکلهای تودهای و غیرتودهای کارگری و سوسیالیستی استحکام بیشتر یابند، امکانات رژیم برای سرکوب کمتر میشود، مردم با هزینه کمتر دستاوردها و سنگرهای بیشتری را فتح میکنند و امکان اجتناب از فروپاشی و هرج و مرج را فراهم میسازند.
در همین زمینه
از یک طرف اشاره میشود به پایان عمر “اسلام سیاسی” و از طرف دیگر به ظاهر شدن “روشنگری ضد مذهبی” …
این تردید در نقش و حیات دین را نشان میدهد…برخلاف تصور اغلب روشنفکران دین امر شخصی نیست…
آیا تا بحال جنبشی با افکار و آرمانهای ضد مذهبی و دینی در ایران به اهداف خود رسیده است؟
تا آنجا که میدانیم ایرانیان با مذهب و دین و فلسفه تحریک به قیام شده اند…شاید بشود گفت بطور کلی در پس پشت هر انقلابی یک فلسفه اجتماعی نهفته است….باید یک جهان بینی عمومی شده افراد را بهم متصل کند تا قیام عمومی رخ دهد….
بتابراین باید یک نهضت فکری فلسفی و دینی تا بحال منسجم و مستدل در برابر مذهب رسمی حاکم در میان مخالفین رخ میداد یا تشکیل میشد تا امروز وسیله پیوند و جرئت و جسارت در حد فلسفه حیات اجتماعی در ما وجود میداشت….
امروز آنچه نخبگان فکری ما برای ما دارند جز تعدد و تفرق در افکار نیست….یا تیشه به ریشه دین زدن بوده و یا تنوع افکار انسانی و تجربی….
میتوان دریافت که قرآن فلسفه پیوند اجتماعی است و ترساننده از عذاب است برای خودخواهان و اسراف کاران قدرتمندی که نمی خواهند پیوند بین افراد جامعه و بطور کلی ابنا بشر باشد و وعده دهنده پاداش به کسانیستکه در مقابل آنها به قیام برخیزند….اعمال انسان در این جهان را خمیر مایه و فرمت حیات مجدد در قیامت اعلام و هشدار میدهد…
….و پیام الهی نادیده گرفته شده ایست و روحانیت رسمی ماموریت نانوشته دارد که آنرا به سفارش قدرتمندان تفسیر کند….طی قرون و اعصار این تفاسیر و روایات مقدس نما شده اند…
همانطور که میخواهند به رقابت بین انسانها برسند و اقتصاد آزاد را مقدس نما کنند در هنگام تفسیر نیز آیات را مجزا میگیرند و اتصال را رعایت نمی کنند….چه در میان انسانها چه در میان پدیده های طبیعی و…
الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۲۷﴾
همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى شكنند و آنچه را خداوند به پيوستنش امر فرموده مى گسلند و در زمين به فساد مى پردازند آنانند كه زيانكارانند (۲۷)بقره
اگر روشنفکران بجای تیشه به ریشه دین زدن تفسیر حقیقی قرآن را به میان مردم می آوردند امروزه جرئت و جسارت و امید صد چندان وجود داشت….و توان شکستن و ایستادن در مقابل مقدس نماها….
***
مرادی / 19 December 2019
“چشمهها
از تابوت میجوشند
و سوگوارانِ ژولیده آبروی جهاناند.
عصمت به آینه مفروش
که فاجران نیازمندتراناند.”
جناب مرادی, به قول شاعر, “عصمت به آینه مفروش, که فاجران نیازمندتراناند.”
دوران “تقدس” و چنین “معنویات” تصنعی مذهبی مدید مدتی است که به پایان رسیده است.
تنها تقدسات کنونی در جامعهء ایران پیکر جانباختگانی است که از رودخانه ها, نیزارها, خیابانها, کلاسهای درس و…سر بر می آورند.
قرآن شما نیز مجوزی بوده, هست و خواهد بود برای این کشتار ( و کشتار های سابق, از ۱۴۰۰ سال به اینسو) و ادامه دادن آنها.
این “روشنفکرها” نبودند که به دفتر امام جمعه ها حمله کردند و دفتر و قران را یکجا با هم آتش زدند, این حملات توسط مردم عادی و دیندار مذهبی انجام گرفت. اما برخی مذهبیون هنوز عمق انزجار و نفرت مردم را درک نکرده اند.
ساسان / 20 December 2019
عاشقانه
بیتوتهی کوتاهیست جهان
در فاصلهی گناه و دوزخ
خورشید
همچون دشنامی برمیآید
و روز
شرمساری جبرانناپذیریست.
آه
پیش از آنکه در اشک غرقه شوم
چیزی بگوی
درخت،
جهلِ معصیتبارِ نیاکان است
و نسیم
وسوسهییست نابکار.
مهتاب پاییزی
کفریست که جهان را میآلاید.
چیزی بگوی
پیش از آنکه در اشک غرقه شوم
چیزی بگوی
هر دریچهی نغز
بر چشماندازِ عقوبتی میگشاید:
عشق
رطوبتِ چندشانگیزِ پلشتیست
و آسمان
سرپناهی
تا به خاک بنشینی و
بر سرنوشتِ خویش
گریه ساز کنی.
آه
پیش از آن که در اشک غرقه شوم چیزی بگوی،
هر چه باشد
چشمهها
از تابوت میجوشند
و سوگوارانِ ژولیده آبروی جهاناند.
عصمت به آینه مفروش
که فاجران نیازمندتراناند.
خامُش منشین
خدا را
پیش از آن که در اشک غرقه شوم
از عشق
چیزی بگوی!
۲۳ مردادِ ۱۳۵۹
شرمساری جبرانناپذیر / 20 December 2019