شهرنوش پارسیپور – سیائو کوآ – زیادگى در کارهاى کوچک. در اینجا دو پسر بزرگ و کوچک خانواده آسمانى در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
معنى این حالت این است که شمار خطهاى ضعیف به مراتب بیشتر از خطهاى قوىست، و جالب است که در کتاب «تحولات»، پسران بیشتر از مادر ارث مىبرند. ببینیم ششخطى چه مىگوید:
سهخطى بالایى چهآن برانگیختن، تندر
سهخطى پائینى کهان در سکون، کوهستان
در حالىکه در ششخطى تاکوآ به معناى فشار زیاد (شماره ٢٨) خطهاى قوى بیشتر بوده و در میانه دو خط ضعیف، در بالا و پائین، قرار گرفته بودند، در ششخطى حاضر خطوط ضعیف زیاد بوده و در اینجا نیز در خارج قرار گرفتهاند، و خطهاى قوى در درون جاسازى شدهاند. این در حقیقت مبناى استثنائى موقعیتىست که بهوسیله ششخطى شرح مىشود. هنگامى که خطهاى قوى در بیرون قرار مىگیرند ما ششخطى (شماره ٢٧) تولید خوراک را داریم، و یا چونگ فو (شماره ۶١) حقیقت درونى را داریم. هیچیک از اینها نمایشگر یک حالت استثنائى نیستند. هنگامى که خطهاى قوى در درون زیاد هستند، ضرورتاً اراده خود را تحمیل مىکنند. چنین چیزى بهوجودآورنده مبارزه و شرایط استثنایى در حالت کلىست. اما در ششخطى حاضر عنصر ضعیف است که ضرورتاً باید با جهان بیرونى بورزد. اگر انسانى مقام قدرتمندى را اشغال کند که براى آن به دلیل طبیعت خود مناسب نیست، احتیاط شدیدى ضرورى به نظر مىرسد.
داورى
زیادگى در کارهاى کوچک. موفقیت.
پشتکار مطلوب است.
کارهاى کوچک ممکن است انجام داد؛ کارهاى بزرگ نبایست انجام داد.
پرنده در پرواز پیامى مىآورد:
کوشش براى بالا رفتن خوب نیست،
بهتر این است که در پائین باقى ماند.
اقبال خوش بسیار بزرگ.
پرنده نباید کوشش کند بلندپروازى کرده و به سوى خورشید برود؛ او میبایست به سوى زمین بیاید که لانهاش در آنجاست.
فروتنى و وجدان استثنائى تضمینى براى پاداش با موفقیت است؛ اما به هرحال اگر انسانى خودش را دستکم نگرفته باشد، این مهم است که این صفات نبایست تنها به اشکال خالى از محتوا و چاپلوسانه تبدیل شوند بلکه همیشه با رفتار سطح بالا در سلوک فردى ترکیب شوند. ما باید نیاز زمان را بفهمم تا توازن لازم براى جبران کمبودها و خسارتها را پیدا کنیم. در هر رویدادى ما نباید بر اساس موفقیتى بزرگ محاسبه کنیم، زیرا که کمبود قدرت لازم وجود دارد. در اینجا پیام مهمى پنهان است که شخص نباید براى چیزهاى بزرگ کوشش کند، بلکه باید به چیزهاى کوچک قناعت کند.
ساختار ششخطى این ایده را به ذهن متبادر مى کند که این پیام به وسیله پرندهاى آورده مى شود. در تا کوا که به معناى فشار بزرگ است (شش خطى شماره ٢٨)، چهار خط قوى در درون قرار گرفته و از طریق دو خط ضعیف در بیرون حمایت مىشوند، و این به دستدهنده انگاره سقفىست که شکم داده است. در اینجا خطوط ضعیف حمایتکننده هر دو در بیرون قرار گرفتهاند و زیر فشار هستند؛ این انگآره یک پرنده در حال پرواز را به دست مىدهد. اما یک پرنده نباید کوشش کند بلندپروازى کرده و به سوى خورشید برود؛ او میبایست به سوى زمین بیاید که لانهاش در آنجاست. در چنین حالتى پیامى که در ششخطى هست منعکس مىشود.
انگاره
تندر در کوهستان:
انگاره زیادگى کارهاى کوچک.
از این قرار انسان برتر در عملکرد خود به حرمت گذاشتن بهاء مىدهد.
در هنگام مصیبت او بر اندوه تأکید دارد.
در صرف هزینه او بر عقل معاش تکیه مىکند.
تندر در کوهستان متفاوت از تندر در دشت است. در کوهستان تندر بسیار نزدیکتر به نظر مىرسد؛ در خارج از کوهستان بسیار کمتر از یک توفان معمولى شنیده مىشود. از این قرار انسان برتر از این انگاره مفهومى لازم را بیرون مىکشد: او همیشه باید بیشتر از انسان معمولى چشمانش را به دقت و به طور مستقیم متوجه انجام وظیفهاش بکند، ولو اینکه این باعث شود که رفتار او در جهان بیرونى کماهمیت جلوه کند. او بهنحوى استثنایى مراقب اعمالش است. در هنگام مصیبت احساس براى او معنایى بیشتر از تشریفات آئینى دارد. در تمام مخارج شخصىاش او به نحوى افراطى ساده و بىادعاست. در مقایسه با انسان معمولى همه چیز باعث مىشود تا استثنائى جلوه کند. در مفهوم خالص رفتارى این حقیقت نهفته است که او در مسائل بیرونى در کنار افراد فرودست قرار دارد.
خطها
شش در خط آغازین یعنى:
پرنده در پرواز با بداقبالى روبرو مىشود.
یک پرنده میبایست تا وقتى پر و بال درنیاورده در لانهاش باقى بماند. اگر او پیش از این زمان دست به پرواز بزند بداقبالى را به سوى خود دعوت مىکند. هنگامى که همه چیز متوجه شکست است موازین خارقالعادهاى را میبایست در مد نظر قرار داد. در آغاز ما باید تا جاى ممکن از طریقى سنتى دست به عمل بزنیم؛ در غیر این صورت نیروى ما تحلیل رفته و چیزى نیز بهدست نیامده است.
شش در خط دوم یعنى:
آن زن از کنار نیایش عبور مىکند
و با جدهاش ملاقات مىکند.
آن مرد به شاهزادهاش نمىرسد
و با صاحب منصب ملاقات مىکند.
سرزنشى نیست.
دو وضعیت استثنائى در اینجا مورد مثال است. در معبد اجدادى که سلسله مراتب نسلها غلبه دارد نوه در همان جهتى مىایستد که پدربزرگ. بنابراین نزدیکترین خویشاوندى با پدر بزرگش هست. خط فعلى همسر نوه را توصیف مىکند که در جریان مراسم قربانى از کنار نیا عبور کرده و به سوى جده مىرود. این رفتار غیر عادى به هرحال تظاهرىست از فروتنى او. او با خطر کردن در نزدیک شدن به جده، نشان مىدهد که به دلیل همجنس بودن به او وابسته است. پس در اینجا انحراف از قاعده اشتباه نیست.
انگاره دیگر وضعیت مأمورىست که در اطاعت از قوانین، نخست در جستوجوى باریابى به حضور شاهزاده است. اگر در این کار موفق نیست کوشش آگاهانهاى در انجام اینکار به خرج نمىدهد، بلکه در جاى خود میان بقیه مأموران باقى مىماند. چنین محدودیت خارقالعاده اى در زمانهاى استثنائى اشتباه نیست. (قانون این است که هر صاحبمنصبى در آغاز باید به حضور شاهزاده که از طریق او به کار منصوب شده، بار یابد. (در اینجا اما ملاقات با وزیر انجام مى گیرد.)
نه در خط سوم یعنى:
اگر شخص بهشدت محتاط نباشد،
شخصى ممکن است از پشت سر بیاید و به او ضربه بزند.
بداقبالى.
در زمانهاى معینى، به طور حتم احتیاطى خارقالعاده واجب است. اما درست در چنین موقعیتهاى زندگى است که ما شخصیتهاى درستکار و قوى را پیدا مىکنیم که آگاه از درست کردار بودن خود از مراقبت کردن از خود اکراه دارند، چرا که اینکار را بىاهمیت مىدانند. بر عکس آنها با غرور و بىغرض به راه خود مىروند. اما این اعتماد به خود آنها را گول مىزند. در راهشان خطراتى وجود دارد که براى مقابله با آنها مهیا نیستند. اما چنین خطرى غیر قابل اجتناب نیست؛ شخص مىتواند از آنها بگریزد، اگر این را بفهمد که زمان ایجاب مىکند که به چیزهاى کوچک و بىاهمیت با دقت توجه کند.
نه در خط چهارم یعنى:
سرزنشى نیست. او با دیگرى ملاقات مىکند بىآنکه از کنارش عبور کند.
رفتن باعت خطر مىشود. شخص باید مراقب باشد.
عمل نکنید. دائم مراقب باشید.
سختى در شخصیت از طریق موقعیت فروتنانه تعدیل مىشود، پس اشتباهى رخ نمىدهد. موقعیت طلب دقت خارقالعادهاى را دارد؛ شخص نباید با تکیه به خود کوشش بکند تا به نتیجه دلخواه برسد. و اگر شخص بر این کار مصمم باشد و با کوشش در جهت هدفش گام بردارد، در خطر خواهد افتاد. پس شخص باید مراقب بوده و عمل نکرده بلکه در درون به مقاومت ادامه دهد.
شش در خط پنجم یعنى:
ابرهاى انبوه،
بارانى در ناحیه غربى ما نمىبارد.
شاهزاده تیر مىاندازد و او را که در غار است مجروح مىکند.
در مقام جاى بلندى که در اینجا مد نظر است انگاره پرنده در پرواز به ابرهاى در پرواز تبدیل مىشود. اما هرچند که ابرها بسیار انبوه هستند، در آسمان حرکت مىکنند اما بارانى نمىبارد. به همین شکل در زمانهاى استثنائى ممکن است فردى با جنم رهبرى وجود داشته باشد که توان منظم کردن جهان را داشته باشد، اما او نمىتواند به چیزى برسد یا مردم را برکت بخشد، چرا که تنهاست و یاورى ندارد. در چنین زمانهایى یک انسان باید در جستوجوى کمکدهندگانى باشد که با تکیه بر یاورى آنها کار را به ثمر برساند. اما این شخص باید کمکدهندگان را که در گوشه عزلت کناره گرفتهاند بیابد. در اینجا نه نام بلند آنها و نه شهرتشان اهمیتى ندارد. بلکه کار هشیارانه آنهاست که از اهمیت برخوردار است. در چنین حالت فروتنانهاىست که انسان درست پیدا شده و بهرغم تمامى مشکلات کارهاى استثنائى به انجام مىرسد.
شش در خط بالا یعنى:
او از دیگرى عبور کرده، ملاقاتش نمىکند.
پرنده در پرواز او را ترک مىکند.
بداقبالى.
این به معناى اقبال بد و صدمه دیدن است.
اگر شخصى به بالاى هدف تیراندازى کند نمىتواند آن را هدف قرار دهد. اگر یک پرنده به لانه خود نیاید اما در بالاتر و بالاتر پرواز کند لاجرم به دام صیاد مىافتد. آن کس که در زمانهاى استثنائى کارهاى کوچک نمىداند چگونه باید متوقف شود، بلکه اما بىوقفه رو به جلو فشار مىآورد، بداقبالى را که در دست خدا و مردم است به سوى خود مىکشد، چرا که از نظم طبیعت خارج شده است.
در همین زمینه:
برنامه رادیویی «با خانم نویسنده» در کتاب زمانه
برنامههای رادیویی شهرنوش پارسیپور در رادیو زمانه
وبسایت شهرنوش پارسیپور