محمد عبدی- سی و چهارمین فیلم از مجموعه سینمای جهان در صد فریم را اختصاص دادم به بهترین فیلم جان هیوستن و یک از اوج‌های همفری بوگارت: شاهین مالت. نمونه‌ای از قدرت داستان‌گویی هالیوود در دهه ۱۹۴۰ که اینجا به یکی از نقاط طلایی خود می‌رسد؛ با قصه کارآگاهی پیچیده‌ای از داشیل همت که لایه‌های مختلفی دارد و بر اساس گره‌گشایی و تعلیق خلق شده و نگاه فیلم متمرکز است بر خلق تصویری جهان داشیل همت.

شاهین مالت (The Maltese Falcon)

کارگردان: جان هیوستن- فیلمنامه: هیوستن بر اساس رمانی از داشیل همت به همین نام- بازیگران: همفری بوگارت، مری آستر، پیتر لوری، سیدنی گرین استریت- محصول ۱۹۴۱، آمریکا- ۱۰۱ دقیقه.
در سال ۱۹۴۱ در سانفرانسیکو، سام اسپید (بوگارت) یک کارآگاه خصوصی است که با همکارش میلز دفتری دارد. زن مرموزی وارد دفتر می‌شود و از آن‌ها می‌خواهد خواهر گمشده او را بازگردانند. در اولین مأموریت، میلز به قتل می‌رسد. مرد مرموزی به نام کایرو وارد دفتر می‌شود و سرانجام اسپید با رئیس او، گاتمن، برخورد می‌کند و درمی‌یابد که آن‌ها به دنبال یک مجسمه شاهین هستند که درون آن مملو از جواهرات گران‌قیمت است…

جان هیوستن

جان هیوستن

متولد ۱۹۰۶ در آمریکا، متوفی ۱۹۸۷. تحصیل هنرهای زیبا در پاریس و تلاش برای ادامه آن در سینما با طراحی کردن دقیق هر صحنه پیش از فیلمبرداری. کار به عنوان خبرنگار، نویسنده داستان کوتاه و عکاس پرتره پیش از فیلمسازی. اولین فیلم بلند در سال ۱۹۴۱.
اوج کار در دهه ۱۹۴۰ (آغاز فیلمسازی). عدم تمرکز بر تم‌های مشترک و خلق جهان‌بینی خاص در فیلم‌های بعدی و شکست‌های متمادی در دهه‌های بعد.

تحلیل

تجربه استثنایی جان هیوستن که شیوه روایت‌اش به شدت تنیده در محتوایی است که در عین سادگی، شخصیت‌های پیچیده‌ای را روایت می‌کند که هر کدام شناسنامه خاص خود را دارند و کوچک‌ترین اعمال و کردار و گفتار آن‌ها، برآمده از نگاهی است دقیق و کارآمد که می‌تواند هر لحظه از فیلم را در خدمت خلق دنیایی پیچیده درآورد.
 

نماهای غالباً داخلی شاهین مالت این فرصت را به فیلمساز می‌دهد تا تمام کوشش خود را صرف میزانسن‌های حساب‌شده‌ای کند که بعد‌تر در سینمای او، به‌جز یکی دو مورد نایاب هستند. در واقع شاهین مالت فیلمی است به شدت متکی بر فرم که هر نمای آن از حساب‌شدگی مطلق خبر می‌دهد (بر اساس طراحی‌های هیوستن بر روی کاغذ برای هر نما) و از سویی این ترکیب‌بندی‌های شگفت‌انگیز با محتوای فیلم می‌آمیزند و تنها به‌عنوان یک بازی فرمی جدای از محتوا باقی نمی‌مانند. هر نگاه شخصیت‌ها یا طرز قرارگرفتن آنها- به ویژه استفاده از ایستادن یا نشستن شخصیت‌ها و حجمی از کادر که هر شخصیت بنا به موقعیت اشغال می‌کند- فضایی می‌سازد که کاملاً در خدمت قصه است.
 

شاهین مالت با بازی قدرت آغاز می‌شود و در ‌‌نهایت به مضمون عشق و وظیفه می‌رسد

شاهین مالت نمونه‌ای است از قدرت داستان‌گویی هالیوود در دهه ۱۹۴۰ که اینجا به یکی از نقاط طلایی خود می‌رسد. با قصه کارآگاهی پیچیده‌ای از داشیل همت روبرو هستیم که لایه‌های مختلفی دارد و بر اساس گره‌گشایی و تعلیق خلق شده است. نگاه فیلم بر خلق تصویری جهان داشیل همت متمرکز است و از این‌رو سیاه و سفید بودن اثر به کمک آن می‌آید و جهان فیلم را بر اساس ژانر نوآر که بر بستر سیاه و سفید خلق می‌شود، شکل می‌دهد و با نور‌پردازی درخشان اثر، فرصت نمایش درونی‌ترین احوال شخصیت‌ها را فراهم می‌کند.

فیلم با بازی قدرت آغاز می‌شود و در ‌‌نهایت به مضمون عشق و وظیفه می‌رسد. در ابتدای فیلم همه چیز رازآلود به‌نظر می‌رسد. زنی زیبا به دفتر سام اسپید وارد می‌شود و با گفتن داستانی که به نظر عجیب می‌آید از آن‌ها کمک می‌طلبد. دلبری زن به عنوان بخشی از جهان فیلم از همین‌جا آغاز می‌شود: او آشکارا هر دو کارآگاه را تحت تأثیر قرار داده؛ میلز شیفته و شیدا به‌نظر می‌رسد و پیش از کام‌گیری به قتل می‌رسد، اما سام اسپید، قهرمان فیلم تودار‌تر است و با آنکه ما می‌دانیم از این زن خوش‌اش آمده، کنترل و وقار خود را از دست نمی‌دهد. همین رفتار اسپید رمز موفقیت او را رقم می‌زند: او محبوب همه زن‌هاست؛ از همسر همکارش و منشی‌اش تا همین زن مرموز که در انتها سام اسپید با هوشیاری تمام رازهای او را می‌گشاید و در بستر تردید میان عشق و وظیفه، با یک بوسه، زن را به پلیس تحویل می‌دهد و بی‌نیازی‌اش را اعلام می‌کند.
 

صحنه پایانی نمونه‌ای از اوج میزانسن‌های فیلم در خدمت محتوا را رقم می‌زند. زمانی که هر پنج شخصیت اصلی در اتاق حضور دارند نما‌ها غالباً از دور‌تر آن‌ها را در زاویه‌های مختلف به نمایش می‌گذارد و بنا به اتفاقی که در صحنه می‌افتد (مثلاً نزدیک شدن کایرو به گاتمن برای حرف زدن در گوشی) نما به تصویری از دو نفر بدل می‌شود که خیلی زود این نمای امن دو نفره از سوی شخص سوم مورد تهدید قرار می‌گیرد و نفر بعدی وارد این کادر دو نفره می‌شود.
 

پس از توخالی درآمدن آرزو‌ها و آمال شخصیت‌ها در قبال شاهین طلایی (شاید نمادی از آرزوهای انسانی‌ای که آدم‌ها هیچ‌گاه به آن نمی‌رسند) و تنها ماندن سام اسپید با زن در اتاق، نما‌ها بسته‌تر می‌شوند و بنا به فضای متشنج صحنه- که آمیزه پیچیده‌ای است از حس‌های درونی عشق و نفرت شخصیت‌ها- وارد شدن شخص دوم به داخل یک کادر بسته بیشتر به چشم می‌آید و تهدید حاکم بر صحنه را با هجوم درونی‌تر نفر دوم به شکلی بصری روایت می‌کند. این بازی قدرت در صحنه – که از نخستین دیدار اسپید با مرد چاق دیده می‌شود- اینجا با صورت تهدیدگر اسپید مؤکد می‌شود و در عین حال درونی‌ترین احساسات او- زمانی که درباره عشق و دوست داشتن حرف می‌زنند- در چشم‌هایش دیده می‌شود و سرانجام فیلم همه چیز را با پاک کردن قهرمان‌اش از هر نوع اتهام اخلاقی- از پنهان‌کاری تا نادیده گرفتن وظیفه به‌خاطر عشق- به پایان می‌رساند و سام اسپید پولی را هم که تنها «برای خرج و مخارج» برداشته بود به پلیس پس می‌دهد تا وجهه قهرمانی‌اش دست‌نخورده باقی بماند و بنا به احوال فیلم، پایانی کاملاً کلاسیک را برای آن رقم بزند.
 

در همین زمینه:
سینمای جهان در صد فریم از محمد عبدی در زمانه
 

ویدئو: پیش‌پرده شاهین مالت ساخته جان هیوستن